نویسنده | βιттɛя βɛяяʏ |
کاپل | تهکوک |
ژانر | انگست. درام . رمنس . تراژدی . پایان باز |
محدودیت سنی | ندارد |
برشی از داستان:
بلند شد...
دستان تهیونگ را کشید...نمیشد..این رقصِ اخر بود....
نباید خراب میشد...نباید نصفه رها میشد....
اما به نظر میرسید تهیونگ دیگر حتی نیروی نفس کشیدن هم ندارد... و نداشت!..
تمام قدرتش را صرف اشک نریختن کرده بود..
نباید اشک میریخت..نباید..
دیگر نخواند...
ادامه ی شعر باقی ماند...
زمان گذشت...
اهنگ به پایان رسید...
مرد بلند شد...
با چهره ای محزون...با چهره ای سرخورده..
هق هق های جانگکوک خانه را پر کرد...
تهیونگ بلند شد و جانگکوکِ عاشق زمین خورد...