BTS fanfiction

💜👽📚 محفل دریده شدگان در راه بنگتن و فضایی های فن فیکشن خوان برتر 📚👽💜

وانشات hot savior

 

نویسنده  pansol
کاپل ا/ت و جیمین
ژانر اسمات . رمنس . درام
محدودیت سنی 14+

   

برشی از داستان:

با دویدن از اونجا دور شدم.

فقط دلم میخواست برم یه جای دور یه جایی که دیگه هیچ کسو نبینم.

سونمین تقریبا همه چیزم بود:)

   

❣️🍧🎀DOWNLOAD🎀🍧❣️

۹ ۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
dina
۱۸ مرداد ۱۴:۲۷

سلام . میخواستم یه انتقادی بکنم.

ببین از اول بخوام بگم بزرگترین مشکل من توی فیکشن و داستانا اینه که به نطرم باید طوری بنویسین که به دختر هیچوقت بی اخترامی نشه همیشه  باید به اعتماد به نفس اون دختر بها بدین اون دختر دستمال نیست که از این دست بره تو اون دست. پسس نباید ط.ری نوشت که خواننده احساس کنه دختر مال کسی باشه و چطوری بگم آها اختیارش با کسی باشه هر کسی مسئول خودشه . حسی که من از ات گرفتم اینه که اصلا برای خودش ارزش قائل نیست. نباید میگفت "منو چطور دوست داری منم همونطوری میشم"« هرکس باید خودش باشه و اگه میگفت تایپ ایده آل من نیست بگه به یه ورم یه کف گرگی میرفت تو صورتش .میزد بیرون ههه » نباید اجازه میداد هلش بده ، نباید فقط با یه کات کردن ساده به فکر خودکشی میبود. اینا چیزایی که من تو بقیه فیک ها هم حس داستانی میده که برای به وجود اومدن اتفاقات داستان پایه و اساسی شکل نگرفته

 

دوم اینکه طبق چیز هایی که من خودم  از کتاب های مختلف خوندم و جاهای معتبری هم بوده اینه که مرد ها دوست دارن دختر با اعتماد به نفس باشه، به دست نیافتنی باشه به راختی نشه به دستش اورد. برای اینکه راضیش کنه چطور بگم واقعا تلاش کنه تا قدر اون دختر رو بدونه و اصولا با اون دخترایی که خیلی زود از پا در میان حال نمیکنن اما شخصیتی که جیمین اینجا داره دقیقا مخالف اینه. اون همه تلاش نکرده فقط از دوران دبیرستان دوسش داشته و سه سال بعد بخواد اعتراف کنه ات تازه از یه رابطه در اومده و دقیقا دو روز بعدش جیمین از راه میرسه نجاتش میده بهش اعتراف میکنه ات نباید دقیقا همونجا خودش رو دودستی تحویلش میداد و همون رو باکرگیش رو دودستی تحویل جیمین میداد 

 

خب برای اینا خیلی سعی کردم جمله بندیم مناسب باسه تا سو تفاهم پیش نیاد چون قبلا کامنت گذاشته بودم تو اینستا و یه سو تفاهم عجیبی پیش اومد . من الان حس اینو دارم که واقعا دوست دارم داستانت قشنگ و تو پر باشه چون جا داره بهترش کنی خیلی جا داره اما موضوعت رو دوست دارم  میتونستی داستان رو باز تر کنی یکم وسطا مشکل بندازی، پدر و مارد جیمین رو بندازی وسط و اووووووو چقدر زیاده وای

من برم ناهار بخورم خدافط اما به خدا خیرخواهم قصد توهین و هیت رو ندارم  خوبتو میخوام اوکی

RM. kiute.ARMY

سلام جیگر*^*
به به ممنون از اطلاعات و توجهی ک داشتیT^T برامون به شدت کامنت هایی مثل برای شما ارزشمنده:">
البته بستگی به شخصیت انتخاب شده توسط نویسنده و روند داستان و نوع سناریو هم داره!

برو بخور نوش جونت پیاز هم بزن با نوشابا😂
butterfly
۳۱ فروردين ۱۱:۲۹

اینو بالاخره خوندم :)) خوب بود ولی هنوز جای بهتر شدن داشت  فایتینگ 

RM. kiute.ARMY

درسته درسته*^*
حیحیحییی
۲۱ فروردين ۱۴:۰۹

اسماتش در چه حده؟ 

RM. kiute.ARMY

در ی حدی هست:">
Butterfly
۰۹ فروردين ۱۱:۴۹

بالاخره دختر پسری ... چقدر انتظاررررررررر

RM. kiute.ARMY

طلسم شکسته شد:">
کانر (همون تانیام)
۰۸ فروردين ۱۳:۵۸

هیق... چرا غمگین... عر...

منم دارم فان می نویسم به شادی روح همگان

RM. kiute.ARMY

خدا خیرت بده:">
عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه
۰۸ فروردين ۱۳:۰۶

اخجونننننن دخترپسری🙂💜

RM. kiute.ARMY

هورااااااااااا😂😂😂
Yeah, we never felt so young
When together sing the song
서로의 눈 맞추며
비가 내려도
Yeah, we never felt so right
When I got you by my side (My side)
함께 맞던 별 따라
Oh, we young forever
이렇게 노래해 (We ain't never felt so young)
Won't you hold my hand? (Yeah, we never felt so right)
Need you here tonight (We ain't never felt so young)
Oh, we young forever (Never felt so young)
Yeah, never felt, never felt so young

.::Take Two::.
.::BTS💜ARMY::.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان