BTS fanfiction

💜👽📚 محفل دریده شدگان در راه بنگتن و فضایی های فن فیکشن خوان برتر 📚👽💜

وانشات gone

inshot_20220615_002317174_polarr_1_hzjn_kctj.jpg

نویسنده Jeon MoLLy 
نوع روابط  دخترپسری (جونگکوک)
ژانر  درام . رمنس . انگست
محدودیت سنی 15+

  

🎶music of shot🎶

⚫️ CLICK ⚫️

  

برشی از داستان:

آخه من ... هق ... هنوز خیلی کوچولو ام توی این دنیای بزرگ ( با دستش یه دایره ی بزرگ کشید و هقی زد )

میترسم بدون تو ! نرو لطفا...

لطفا !

خواهش میکنم بمون !

به سختی توی جاش نشست , دست هاش رو باز کرد : بیا کوچولوی من ...

بیا تا در برابر دنیا ی بیرحم ازت مراقبت کنم !

   

🌙⚜️♡DOWNLOAD♡⚜️🌙

۷ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سرکار خانم چنگیز مغول
۳۰ شهریور ۱۵:۴۷

اصن یه وضعی جناب آقای ددی آلان old love رو خوندم دیگه نمدونم دختر پسری چی بخونم ؟

بدو زود معرفی کننن

RM. kiute.ARMY

جانم سرکار خانم؟
لیست فن فیکشن های فول سایت رو چک کنید خانمم😔
سرکار خانم چنگیز مغول
۲۱ شهریور ۱۳:۲۴

چرا من باید بوغض صگی شم (وی عادت به گفتن دد ندارد)پس میگوید جناب آقای ددی

RM. kiute.ARMY

منم اکصر اوقات بوغگض اصبی میشم😔
جآن دلم سرکار خانم چنگیز عزیز مغول😔
...
۱۵ مرداد ۱۶:۳۷

آقا/خانم با اسم bts love ......حاجیییییییی عجب چیزی نوشتی ...عررر
* وی خود را پارره میکند*
خیلی گادهههههه

RM. kiute.ARMY

سینه بزن😔🍷
...
۱۵ مرداد ۱۶:۲۵

خیلی خوب بوددددد 
هنوز دارم گریه میکنم لنتی T-T

RM. kiute.ARMY

دستمال کاغذی نرمه پیشنهاد ما.
robin
۰۱ مرداد ۱۸:۵۸

به معنای واقعی قشنگ بود!

RM. kiute.ARMY

موافقم:">
Mishell 🗿🍌
۲۵ تیر ۱۳:۲۲

هققق پشمممم این نابودم کرد قشنگ

 

 

خودت فیک منوسی ادمین؟ ಥ‿ಥ 

یکیشو لینک کامنت کن 

یا یدونه توووووپ که قشنگ تا یماه تاثیراتش خلم کنه🗿📿 بمولا از این همه سلامت عقلی و روحی خسته شدممم یچی بده که... 🗿📿اره همون

RM. kiute.ARMY

موافقم:">

بله یه دست ب قلم مفتضحی هم دارمTR^T
چشمT^T
https://fazayihaa.blog.ir/tag/kiute_ARMY

البته😂
https://uupload.ir/view/monsieur_full_lj5z-unlocked_oque.pdf
Jeon MoLLy
۱۶ تیر ۱۵:۲۵

BTL

در واقع هانول اخر داستان مرد . اوایل داستان ما با خاطرات هانول با جونگکوک همراه بودیم بعد از این که خاطرات مرور شد هانول مرد :)

 

راستی ددی یه ایده دارم نوشتنش یه زره برام سخته کمکم میکنی ؟

RM. kiute.ARMY

البته عزیزم در خدمتم*^*

BTL


BTL
۰۷ تیر ۱۱:۴۸

هانول مرد؟؟پ چجوری این داستانو تعریف کرد؟؟

RM. kiute.ARMY

یجورایی ما با هنول و حرف های دلش همراه بودیم:">
مهری
۰۶ تیر ۲۱:۲۵

عالییبب بود

RM. kiute.ARMY

عالییییییییی!!!!
bts love
۰۴ تیر ۱۴:۲۱

هیونگه باهوشو و مشتیه مننننن😂💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙

هیونگ به طرزه عجیبی وابستت شدم😂💕

RM. kiute.ARMY

قربون انگشتت کیوتممممممممT^T
قابل شوما رو ندارم ک جیگر😂
bts love
۰۳ تیر ۱۰:۲۱

واو دمت گرم هیونگ😂😂😂👍👍👍

RM. kiute.ARMY

نوکرم😂
bts love
۰۲ تیر ۱۷:۰۷

...

وی دستش را بر کمرش میگذارد و فاک‌ گویان برمیخیزد

به سمت حمام میرود تا خودش را از هر گونه مستهجنات و نجسی پاک نماید...

دوشه کوتاهی میگیرد و حوله بر پیکر خود میپیچد...

من : به خدا ی روز جفتتونو به فاک میدم...

جامه ای بر تن میکند و خود را رویه تشک رها میکند...

شیطان : بیبییییییی

من : مرضضضضض

فرشته : کجا رفتییییی

وی فاکی زیره لب میگوید و خود را از میله درونی اش برایه فرو کردنه دسته ی جارو در کون آن دو جفت بازمیدارد...

مهار نفس حقا که بسی کاربردیست...

شیطان تکیه بر چارچوب در میزد و میگوید : چرا اومدی این اتاق

وی چشم هایش را رویه هم میفشرد تا آرامشش را حفظ‌ کند...

فرشته : بیبی قهری؟؟؟

وی نفسه عمیقی میکشد اما دیگر نمیتواند سکوت کند ، پس میغرد : عنتراااا دیشب برداشتید دوتایی گذاشتید کونه من بعد الان میگید بیبی قیهری؟؟؟ گمشید...

شیطان : ببخشید بیبی ، درد داری

فرشته تکیه خود را از دیوار میگیرد و به سمته تخت میرود...

رویه تخت مینشید و وی را در آغوش میگیرد...

وی ناله ای زیره لب میکند و در آغوش فرشته فرو میرود... چندی بعد شیطان نیز به آغوش آن دو میپیوندد و آن دو را مهربانانه به آغوش میکشد...

_______________________________

خب هیونگ بنده میرم ی وانشات سپ بنویسم کوتاه در حده ۸ یا ۹ صفحه🙂😁

 

RM. kiute.ARMY

عاقا منم از این فرشته و شیطان ها میخوام😂 برای من هردو خوابن😂
خودم هم چهارشنبه ها جای شیطان اعظم میرم کلاس های آنلاین دانشگاه اکسفوردش رو میچرخونم
bts love
۳۱ خرداد ۱۴:۱۹

به خدا هیونگ ی دقه میام تو سایت دوتاشون میان سراغم الله و اکبر این فرشتهه از شیطانه بدتر شده به خدا شبا میشینه بهش پوزیشنایه جدید نشون میده...

شیطان : هوی هوی قرار نبود بیبی غیبته ددیشو کنه ها

من : هَنننننن . ددی؟؟ والاهی چیزی؟

فرشته : بیبی گرل عصبی نشده برات خوب نیست

من : برید برید شما دوتا دیشب تا دیروقت بیدار بودید الان مشنگید

فرشته : عهههه خواب بدون بیبی گرل نمیچسبه تو هم بیا قول میدم اگه ی بار بغلمون بخوابی سریه بعد خودت پیشنهادشو میدی

من : شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لب لب خورد دانه دانه...

شیطان : بیبی ، پاشو ، زود پاشو بریم تو اتاق کارت دارم

من : الان چی باعث شد فک کنی بات میام

شیطان : نیای به زور میبیرمت...

من : زرت میخوای چی کنی

* وی با اسپنکی که میخورد چشم هایش چهارتا میشود و وقتی به عقب نگاه میکند شیطانه به ظاهر فرشته ها میبیند *

فرشته : تنبیه خودتو  بیشتر نکن بیبی

من : شینبم بینیم بایا ، الان چرا باید شما تنبیهم کنید...

شیطان : چون تو بیبیمونی و قانونارو زیره پا گذاشتی

من : کدوم قانون؟ من کی بیبی شدم؟ اصلا چرا این شیطانه به ظاهر فرشته باید تاپ باشه

شیطان : بی توجهی به حرف ددی دلیله تنبیهته ، وقتی اونروز به فاکت دادیم شدی بیبی و اینکه پابو ما جفتمون پسریم پس ما تاپیم...

فرشته : دقیقا حالا بیا بریم اون پشت بهت موز بدم

من : بِ رِ بابا  ، منو یاده اونشب نندازید متجاوزایه عنتر هنوزم میسوزه

شیطان نیشخنده دیوثانه ای میزد و میگوید : بیا بریم برات پماد بزنم خوشگلم ناراحتی نداره که..‌.

فرشته : منم کمرتو میمیالم بیبی

من : شما دوتا چرا اینقدر عجیب شدید؟

شیطان : چطوری شدیم بیبی؟

من : مهربون ، ددی ، سکسی و بزرگتر شدید

فرشته : پون تو بیبیمونی و ما ددیتیم و دوم چون الان دیگه قرار نیست بریم برا همین بزرگ شدیم

من : آخه الان شما از من بزرگترید

شیطان : درسته چون ددیتیم

من : باشه بابا حاملم کردید اینقدر گفتید ددیتیم ، ددیتم بکش بیرون

فرشته : ولی من تازه میخواستم بکنم توتا‌‌‌‌...

* وی از خجالت سرخ میشود و زیره لب فاکی میگوید *

شیطان : بیبی؟ بازم سرخ شدی که

فرشته : فک کنم بیبی از ددی هاش خجالت میکشه

شیطان : درسته و الان ما باید ی کاری کنیم بیبی کمتر خجالت بکشه و باهامون راحت تر شه

درست نمیگم؟

فرشته : کاملا درسته ددی.

شیطان : خب کاندوم داریم لوبم داریم

فرشته دره گوشه شیطان زمزمه میکند : ددی میگم بیا براش چوکر و بات پلاگم بگیریم وااییییی اینطوری خیلی کییوتتههههه

شیطان : حق با توئهههههه

شیطلن : بیبی گرل پاشو بریم

من : هن کجا؟

شیطان : بریم بکنیمت دیگه

* وی چهره ی پوکری به خود میگیرد و دستش را بر رویه صورتش میکوبد *

من : نمیشه برید جایی که بودید؟

شیطان : نچ از این به بعدم باید ددی صدامون کنی

فرشته : درسته

من : و اگه نکنم

شیطان : تنبیه میشی

من : برو برو بچه دهنت...آخخخخخخخ

* وی دستش را بر باسنه ضربه خورده اش میگذارد و ناله میکند *

من : چه غلطی..‌‌‌. آخخخخخخخ

* شیطان لایکی به فرشته نشان میدهد *

من : این چه کاری بود

فرشته : تنبیه

من : به چه دلیله فاکی ای؟

فرشته : بی احترامی به ددی ها

من : هق شما چرا همش منو اذیت میکنید

فرشته : آیگووووو گریه نکن

* فرشته دست هایش را دوره وی حلقه میکند و او را در آغوش گرمه خود میکشد *

وی لبهایش را آویزان میکند و شیطان از فرط بی طاقتی لبهایش را بر رویه لب هایه او میکوبد...

بهلهههه...

(ویکوکمن... شیپه جدیده شیطان ته و فرشته کوکه... منم که منم

ویکوکمن عجب کاپلی...)

فرشته : گریه نکن بیبی ما دوستت داریم

من : منم دوستتون دالم

شیطان : آیگوووو کیوت

فرشته : خب دیگه بریم...

من : کجا

شیطان د: میفهمی

....

 

RM. kiute.ARMY

اوه اوه مستهجنات شد😂😂😂
آخ جوننننننن گناههه!
آخ جوننننن بی تربیتیییی!!
بای ایران
های جهنم!
Butterfly
۳۱ خرداد ۱۲:۰۰

bts love عوفففففففف ای ژانمممم برای پارت بعد تخمه بیارم .... )من منتظر پارت های زیادتری هستم(😂😂

RM. kiute.ARMY

اصن کیف میکنیم😂
AGUST_MIN
۳۱ خرداد ۱۰:۵۵

تریسامش خوب میشهههه

ب قول ددییییی اخ جووون گناااه😂

RM. kiute.ARMY

اصن خوشم میاد وقتی مستهجنات میبینم😂 
عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه
۳۰ خرداد ۱۴:۲۳

چون حوصله ندارم میرم که بخونم. عجیبم خودتونید

RM. kiute.ARMY

یه سپ گذاشتمااا!
Butterfly
۳۰ خرداد ۱۳:۲۶

bts love سناریو ات پارت بعد هم داره...😂 لذت بردم😂😂

RM. kiute.ARMY

لذتتت!!😂

bts love 
Jeon MoLLy
۳۰ خرداد ۱۳:۱۹

bts love

به به چه زیبا 😂

میگم تریسام هم که خوبه 😂 😂

کار گروهی رو بیشتر یاد میگیریم به امید خدا 😂

 

ما خواستار پارت دو هستیم 😂

RM. kiute.ARMY

تخمه دارم کسی نمیخواد؟😂


bts love
bts love
۳۰ خرداد ۱۲:۵۵

بخوای مینویسم

شیطان : هوی فرشته کجی این عنتر میخواد خاک بر سری بنویسه بیا جمش کن

من : هووش عنتر خودتی

فرشته : گفتی بیام جمعش کنم یا تو منو بکنی

شیطان : اوهو تا دیروز انجیل میخوندی الان چی چی شده

* سرخ شدنه گونه هایش : عهههه خب...*

شیطان : باشه بیبی حالا چرا آفتاب پرست میشی

من : هعیییی الان وقتش نیست من ازتون کمک میخوام...

شیطان : آها منظورت اینه که من برم فرشته رو بکنم و تو سناریوت جور شه دیگه...

من : یه همچون چیزایی

فرشته : هی هی هی پیاده شو با هم بریم چس واسه خودتون نشستید واسه کونه من نقشه میکشید...

شیطان : بدخلقی نکن بیبی میدونم میخوایش...

من : بچه هااااا

فرشته و شیطان : بلهههه

من : نظری سناریویی چیزی...؟

شیطان : چرا یکی هست 

من : چی چی‌چی چی

شیطان : برو رو تخت

من : خب

شیطان : بشین

من : خب کامل بگو

شیطان : برو رو تخت لخت شو دراز بکش پاهاتو باز کن بیام بکنمت...

* وی قیافه ی وات‌د فاکی به خودت میگیرد و سری به نشانه ی تاسف تکان میدهد *

فرشته : هععیییییی این چه نقشه ی مزخرفی ایه

شیطان با نیشخند : تو هم که اصلا حسودیت نکن...

من : زرت و پرت نکنید محض رضایه فاک چرا اینقدر منحرفی...

شیطان : از نماده شهوت توقعه ای دیگه داشتی بیبی؟! آووووووو شایدم بیبی دلش اسپنک میخواست هومم؟

من : جفتتون گمشید تا نزاشتم‌ کونتون...

فرشته : عهههه منو سننه

من : زر نزن شنیدم بغله گوشش میگفتی کونش قشنگه

شیطان : خب بیبیم راست میگفت

من : اهم اهم برید برید همو بکنید منو ول کنید

فرشته : ددی... (نیشخند)

شیطان : بریم تو کارش بیبی

...

 

RM. kiute.ARMY

اوه اوه جا حساسشهههه اخ جون محدودیت سنی😂
آخ جون ابتذال!!
ای جان گناهههههه!!
Butterfly
۳۰ خرداد ۰۱:۰۰

خیلی خوب بودد دد من اینو نشستم ساعت. یک شب خوندم 👈🏻👉🏻 خیلی بیکارم نه ؟ ولی ععععررررر خیلی خوب بودددددددد

RM. kiute.ARMY

عالی بووووووودT^T
Hiuka
۲۹ خرداد ۱۸:۱۵

فرستتتتت 🥲

RM. kiute.ARMY

نچ نچ😂
♪ᴺᵃʳᵍᵉᶳ♪
۲۹ خرداد ۱۲:۵۷

ددی وقتی خواستم بازش کنم گفتم اگر دختر پسری باشه به همه بچه های سایت شیرینی میدم😔😂 

بفرمایید به همتون میرسه🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁🧁

RM. kiute.ARMY

به حق روزی که علم پیشرفت کنه و بتونیم از پشت مانیتور بخوریم:")
*گشنه ی ندید بدید هم خودتونید*
bts love
۲۹ خرداد ۱۱:۳۰

اوکی دنت ووری...

منتظره سپ میمونم...

* وی کامنت را ارسال میکند و در خفا عین سگ عر میزند *

شیطانه سمته چپی : بدبخت پاشو پاشو بریم واتپد فیک بخونیم...

فرشته ی سمته راستی : نه نه پاشو پاشو بریم خونه رو جمع کنیم...

شیطانه سمته چپ : تو یکی دیگه زر نزن هر چی میکشیم از دسته توئه...

فرشته ی سمته راست : نه پس تو خوبی هر چی کاره شرررر از توو میاد

شیطان سمته چپ : خیلی دلتم بخواددد...

من : بسههههه من الان دارم عر میزنم شماها باید عینه سگ و گربه دعوا کنید‌‌‌‌.‌‌‌‌‌..

شیطانه سمته چپ : میخوای ی آب شنگولی بدم ردیف شی؟

فرشته ی سمته راست : پاشو آهنگ بزار خونه جمع کن

* شیطان سمته چپی به فرشته انگشت فاک را نشان میدهد و پوزخندی میزد *

فرشته : عنترررر

شیطان : آآآآ بالاخره فحش دادی

فرشته : من...

من : بسههههههههههههه من فیکه سپ میخوام...

شیطان : خوب منم کونه تورو میخوام...

* فرشته هینی میکشد و دستش را رویه دهانش میگذارد *

من : ودف

شیطان : وات د فاک نداریم که فقط فاک داریم که من بت میدم

من : گمشید جفتتون گمشید بدرد لایه جرز دیوارم نمیخورید...

فرشته : مگه من چی گفتم همش تقصیر دد... اهم خب تقصیر شیطانه

* شیطان پوزخندی میزد و نگاهش را از فرشته میگیرد *

من : برو زرته پرت نکن فک نکن شبا صداتون نمیاد...

* فرشته از شدته خجالت سرخ میشود *

فرشته : تقصیر من نیست کههههه...

شیطان : خجالت نکش بیبی بیا بریم به کارمون برسیم این الدنگو ول کن...

من : چیییی الان من شدم الدنگگگگگ

فرشته : بلیم ددی...

* وی انگشت اشاره را سمته خود میگیرد و میگوید : الان بدهکارم شدیم *

_ آهههههههه

من : سگ مصب آروم تر بکوب صداتون تا اینجا میاد...

شیطان : گوشاتو بگیر ، من ناله دوست دارم...

من : حقا که تو خوده شیطانی...

شیطان : ناراحتی بیا ی تریسام داشته باشیم

من : زر نزن تو برو بیبی بویه خودتو به فاک بده جئون...

شیطان : باشه بهتر...

 

RM. kiute.ARMY

من چه با لذت داشتم سناریوت رو میخوندم😂😂😂😂
*تف کردن پوست تخمه
اقا قسمت بعد هم داره؟😂
Yeah, we never felt so young
When together sing the song
서로의 눈 맞추며
비가 내려도
Yeah, we never felt so right
When I got you by my side (My side)
함께 맞던 별 따라
Oh, we young forever
이렇게 노래해 (We ain't never felt so young)
Won't you hold my hand? (Yeah, we never felt so right)
Need you here tonight (We ain't never felt so young)
Oh, we young forever (Never felt so young)
Yeah, never felt, never felt so young

.::Take Two::.
.::BTS💜ARMY::.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان