| نویسنده | Rosha |
| کاپل | کوکوی |
| ژانر | امپرگ . دراما . انگست |
| محدودیت سنی | ندارد |
خلاصه:
من فقط یک پسر مریض بودم که جونگ کوک من رو نجات داد، نمیدونم چیشد که عاشقش شدم ولی ما الان یک دختر داریم. اره! همونجوری که گفتم «من یک پسر مریض بودم»
سلام عزیزم من خیلی از فیک هاتون خوشم اومده
راستی اگه اشکال نداره میتونم بپرسم کدوم شهر زندگی میکنی خودم اهواز
ددی به خدا توبه کردنم خوبه ها
ولی اینجا هزار نفر از بی اسماتی دارن میمیرنا
میوفته گردنتا
حلالت نمیکننا
جررر پایستگی فاک،😂😂😂
اره انصافا من همیشه زر میزنم که رل میخوام ولی هیچوقت حاضر نیستم رل بزنم🥴بابا من حوصله خودمم ندارم بعد برم منت بکشم که بیا باهام اشتی کن قهر نباش....نازشو بکشم فلان کارو بکنم کادو بخرم😐
من تاحالا واسه کسی اینکارارو نکردم بعد بیام برا یه پسر الاغ که با همه دخترای شهر بوده و میدونم دوروز دیگه گورشو کم‌میکنه میره اینکارو بکنم؟؟؟عمراااا😂
من پسر بیاد باهام چت کنه سگ هار میشم چه برسه به اینکه قربون صدقشم برم😑
حدود حجاب زن اینکه که میتونه گردی صورت و دست ها از مچ و روی پاها دیده بشه😂😂😂درسته؟؟
دلام ددی
ددی میشه لدفا لینک دزیره رو بدی؟باورت میشه نشستم یه عالمه کامنت خوندم که این لینکو پیدا کنم ولی نتونستم😂💔
میخوام بدم یه نفر بخونه شاید ارمی شد😐😂😂😂
همه اول ارمی میکنن بعد فیک میدن دستشون منم اول فیک میدم بعد ارمی میکنمشون😎😂
این هورمون ها خیلی فاکین😑😂
باعث میشن من و تو بشینیم گریه کنیم یکی دیگه هم بفاک بره و یکی دیگه هم بفاک بده😐🥴😂
ولی چرا من همیشه سینگل به گورم؟؟؟🥲💔اقا من رل میخوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام😐
مخ درونم: اوکی پس خیلی کرگدنه. پا شده رفته با لباس کیت کت و شلوار کردی و عینک آفتابی جوراب پاره باباشو برداشته با سنی دیللر قر بده
بابا دروغ میگههههه
ددیییییییی من چرا باید دیشب که در حد مرگ حالم بد بود اینو میخوندم بعد ساعت۳شب میزدم زیر گریهههه😢
از ترسم که کسی صدامو بشنوه جلو دهنمو گرفته بودم داشتم خفه میشدم😐😂خدا لطف کرد منو زنده نگه داشت وگرنه الان اقدس جونت اینجا نبود😂😎
بلی خوبم 🤝🐦 ولی از طرف امتحانات خیر یا به عبارتی " pain"
سلامتی درگیر زندگی تو چخبر؟ 🐦
800 تایی شدنت هم تبریک ✨🌝
چرا جدیدا هیچکی اسمات نمیزاره؟؟؟
چرا ؟
ب چ دلیلللل؟؟؟
ولی از حق نگذریم این خیلییی خوب بود:)
ببینید کی زندست
ددی دیگه رد دادم واقعا دیگه دارم نمیتونم
چرااا الان هفته دیگه کنکور دارم
چراااااا من باید ریاضی ۸۰ بزنم
زبان منفی ۱۰ چرااا
دیگه دارم نمیتونم
یکی بگه با من همدرده
دارم از هزار ناحیه جر میخورم
رو اعصاب ترین بخشش سام
الهی جر بخوره
مث چی ریلکسه
من دارم جون میدم
ددی سر قبرم فایر پخش کنید
ددی
کمک
دیگه واقعا دارم نمیتونم
من : دددییییی هق
شیطان باش شنیدنه صدایه بیبی سریع اومد
شیطان : جانم بیبی چیشده چرا گریه میکنی
من : بازم سپ نبود . بگلللل
شیطان : آیگوووو بیا بغلم ، کوک کجایی؟ بیبی داره گریه میکنه...
کوک سریع از آشپزخونه بیرون اومد...
فرشته : چی شده؟؟؟؟
شیطان : سپ...
فرشته : الهی بیبی گریه نکن دیگه هوم...
وی سرش را در سینه ی ددی وی فرو میبرد و آرام سر تکان میدهد...
فرشته : بیبی؟ میخوای غذا بخوری؟ هوم؟ غذایی که دوست داری درست کردما...
من : اوهوم
شیطان : دیگه گریه نکن
من : اوهوم
شیطان : آفرین دختره خوب ، الانم پاشو جایه گریه برو از نویسنده تشکر کن به هر حال براش زحمت کشیده...
من : آخه ددی...
شیطان با اخم کمرنگ و صدایه محکم و جدی ای گفت : بیبی
وی لب هایش را آیزان میکند و میگوید : چشم
شیطان : آفرین بیبی
فرشته : بیاید غذا
من : بلیممممم
شیطان : بریم قشنگم
وی رویه صندلی مینشیند اما از شدت سوزش باسنش با آهه غلیظی برمیخیزد
من : آهههه
شیطان : چیشد بیبی؟
من : دلد میچنه همش تقصیر شوماس...
فرشته : تقصیر خودت بود بیبی مگرنه تنبیه نمیشدی
من : اصلا گهرم...
....
قشنگ بود دوستش داشتیم
مخم از درون: نصفش به خاطر امپرگشه که میدوسته وگرنه خیلی خره
