☔️FULL☔️
نویسنده | Negin. k |
کاپل | یونمین . ویکوک . نامجین |
ژانر |
امگاورس . انگست . درام . امپرگ . رمنس . کمی اسمات (علامت زده شده) |
محدودیت سنی | 16+ |
تعداد صفحات | 996 |
🎬 Characters Introduction 🎬
⚫️ CLICK ⚫️
برشی از داستان:
ولی...
جیمین پسر مو عسلیِ اقای پارک دقیقا روبروش نشسته بود و دقیقا عین خودش بخاطر گوشه گیر بودن با کسی حرف
نمیزد.
اما محض اینکه باهاش چشم تو چشم شد چیزعجیبی رو حس کرد.
اون امگا جفت حقیقیش بود.
خیلی عجیب بود که دقیقا همون روزی که تمام اعتقادش به جفت های حقیقی رو از دست داده بود بهش الهام شده بود که برادر عشقش در واقع امگاشه.
تقریبا دو دقیقه میشد که جفتشون به چشمای هم خیره شده بودن و هیچکدوم قابلیت چشم برداشتن از اونیکی رو
نداشت.
جاذبه ی عجیبی بینشون بود که مطمئن بود امگا هم ممکنه کمی حسش کنه.
هر دوشون همزمان سرشونو پایین انداختن.
الفا دوباره به سمت گوشیش رفت و با دیدن نوتیفیکشنی که روی صفحه بود به وضوح جوشش اشک توی چشماش رو
حس کرد.
ای کاش هوسوک میدونست که با فرستادن آخرین پیامش چه اتیشی به قلب یونگی زده...