⚜️FULL⚜️
⚜️لینک مصاحبه با نویسنده اضافه شد⚜️
| نویسنده | ATENA |
| کاپل | کوکمین . هوپمین . ویکوک . سپ . نامجین |
| ژانر | رمنس . درام . تراژدی . کمی معمایی |
| محدودیت سنی | 16+ |
| تعداد صفحات | 749 |
مقدمه:
حالا که فکرش رو میکنم...
سینه ی تاریک من همیشه سنگ قبر آرزو ها بوده جیمینا...
💜لینک مصاحبه با نویسنده: کلیک کنید💜
بچه ها ی فیک بود قبلا خونده بودم
جیمین و ی دختره بود
ک اینا نیمه گمشده هم بودن فکنم
اینجوری ک وقتی اولین بار همو لمس میکردن اون جای لمس کبود میشد
و هرچی غذا میخوردن بالا میاوردن تا زمانی ک نیمه گمشده همو پیدا کنن که با لمس همدیگه تغذیه بشن
ی همچین چیزی بود
کسی خوندتش اسمشو میخام
از بس که ددی نمیاد جونم درومده پس دارم به تک تک مصاحبه های نویسنده ها سر می زنم و دوباره می خونمشون!
اول از همه این فیک، یکی از بهنرین فیکایی بود که خوندم و با اینکه از غرور جیمین چندان خوشم نیومد، اما پایانش منطقی بود و نویسنده به خاطر کوکمین شیپرایی مثل من منطق داستانشو لگدمال نکرده بود. نمی دونم قبلا درباره ش کامنت دادم یا نه... ولی فوق العاده بود.
دیگه اینکه.... آتنا شی... گنبد زندگی می کنی؟ من مرگ! من ذوق مرگگگگ!!! وای من بچگیام اونجا زندگی می کردم و خیلی خوب یادمه چقدر جای قشنگی بود. یه حس نوستالژی، سنتی و در عینحال کلاسیک داشت. وایییییییییییییییییییییییی!!!!
منطقت به عنوان یه نویسنده واقعا زیبا و مناسبه و امیدوارم بتونم اشعار و کتب رسمیت رو هم بخونم، چون نوشته هات برای من یه دنیای دیگه بودن. همشون، بدون استثنا تو ذهنم موندن و بهشون احترام میزارم.
ولی امیدوارم دیگه اینقدر نسبت به کامنت های هیت حساس نباشی تا فیک های خوبت رو از روی سایت برنداری.... میدونی کاملا درک می کنم حتی چیزای کوچیک چه حسی به آدم میده.. خودمم به شدت حساسم و اگر کامنت هیت ببینم واقعا دلم میخواد طرف جلوم می بود تا تو دهنش می زدم و پرتش می کردم روی زمین، تا یکم آدم شه. گاهی هم ممکنه اشکم دربیاد و خودمو بزنم! دو قطبی بودن منو ولش کنیم... در کل، هیچ چیزی ارزش ناراحتی طولانی فردو نداره. هر کسی هر چیزی گفت، دو دیقه بهش فکر کن، بعدم یه اوکی یا بیلاخ، بسته به چیزی که گفته، نشونش بده و برو سراغ چیز بعدی. همین!
در آخر، لطفا عالی باش، و منتظر کارهای دیگه ت هستم! چه فیک، چه کتاب... امیدوارم بتونم همشون رو بخونم. موفق باشی.
اوکی ولی از اون دهن سرویس کنه بود
آخرم تهش نفهمیدم جیمین میره با هوبی یا کوکی
شایدم تریسام میزنن :)))))))
ولی چرا یونگی به هوبی نرسید عرررررررررررر
نویسنده جون جا اینکه یونگی رو آرزو به دل کنی و تهیونگو بکشی یه کار دیگه میتونستی بکنی
تهیونگو با چوب میزدیش آدم شه،بعد تهگیش میکردی من سر بچه مظلومم حرص نخورم :))))))))))))
سلام ددی فکرشو بکن نویسنده یه چند صفحه اضافه میکرد بعد اونجا یونگی رو به جونگ کوک میرسوند همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشد ولی حیف که فیک سد اند بود
آخ یادم نبود دد آش پیش پا سربازی رو امروز فردا باید درست کنیم :(
دوست دارم 🫠
خدافظ
سلام خیلی خوب بود ولی پدرم در امد تا بخونم تاحالا انقدر بلند نخونده بودم
ولی دلم می خواست جانگکوک به تهیونگ برسه اخی یونگی دوتا هوسک از دست داد دلم سوخت
عب نداره چون خودم پیداش کردمممممم عررررر همتونو به صرف سوجو و موچی مهمون میکنمممم چون بعد یک ماه عر زدن و زیر و رو کردن گوگللل بالاخره یافتمششش
عا ددی یه مدت فک کنم نبودی من کامنت مذاشتم فک میکردم ایراد از لپتاپ منه ک ثبت نمیشه به خاطر همین چند بار پرسیدم ک ببینم ثبت میشه یا نه جررر ببخشید اگ رفتم رو مخت حیح
ناموی...سلیقت خاصه ^_^
حالوم بده...خیلی بد...گوشی ورژن بی تی اس ۹۰ ملیونههه میفهمی؟دارم میمیرمم نه یه گوشی ای ن یه البومی نه یه لایت استیکی نه یه کوفتی نه یه زهر ماری از بی تی اس ک دل فاکیمونو بش خوش کنیم(کشیدن تیییغ بر رگان دست خویش و ریختن خووون جلوی لاستیک مرسدس بنز کوک)
میخوام فیک بنویسم کلیم موضوع تو ذهنم هس ولی اصن نمیدونم از کجا شروع کنم و ژانرش چی باشه,ینی ب عبارتی موضوعاتی ک تو ذهنمه خیلی پراکندس و نمیشه همشو تو یه فیک جا داد ک البته من میخوام بچپانم توش
مغزم داره از شدت پراکندگی و زیاد بودن موضوعات و فشار و سعی شدیددد در چسبوندنشون کنار هم و در اوردن یه فیک منطقی ارور میده ：/////
اتنا اونی کراشت کوکمینرههه؟
اونی میشه با قلم جادوییت یه کوکمین خفن بنویسی و دل ما کوکمینرای یتیم و مظلومی ک وسط انبوهی از ویکوک و یونمین در حال غرق شدن و خفگی شدید هستیمو شاد کنی؟(اشک شدید...مالیدن اشک های خویش به هودی ددی)
توعم رییس ناشناسو پیدا نکردی نه ددی؟(ایموجی اشکو خنده)یکی از خفن ترینای کوکمین بود...حیح
راستی دقت کردی تو فیکایی ک کار کاپلا به جایی خارج از کره ختم میشه یا اصن تو یه کشور دیگن همیییشه ویکوک تو پاریسن,کوکمین تو لندن یونمین هم نیویورک البته یه دونه ام خوندم ک کوکمین تو نیویورک پلیس بودن ول نمااد کوکمین لندنه...البته به نظر من ولی کسی بگه نماد ویکوک فرانسه و پاریس نیس با همون تسبیح متبرک به فن فیک میوفتم دنبالش：////
ددی ویکوک یا نامکوک؟
خودم هیچکدوم...کوکوی...با اینکه کوکمینرم ولی کوکوی رو به ویکوک ترجیح میدم اصن کلن خوشم میاد ابهت کوکو ببرم زیر سوال حیحی...جر زیاد حرف زدم میانه...اره خلاصه ک من هنوز منتظر فیک رییس ناشناسم بووس بایی
هیع ددی هلپ می من فیک رئیس ناشناسو میخاممم خودمو به فاک دادم تمام سایتو گشتم ول نیس انگار اب شده رفته تو گوگل لینکشو میدی پلیز؟ :)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
فصل دوشو بنویسین کوکمین تموم شه شیرینی میدم
سر این فیک توقع نداشتم آخرش اینجوری شه مدام حین خوندنش میگفتم هوپ نمیبخشیدیش میزاشتی به زندگی با کوک برسه، نوشتین خبرم کنیننن من اینو حدودا پارسال خوندم ولی هنوز تو کف قسمت آخرشم دلمان را نشکن
عاحح ددی احساس میکنم جدی دارم میمیرم ، جدیدا همش تو مدرسه حالم خراب میشه و هر روز میخوان بفرستنم خونه !
زود خسته میشم و تحرک زیاد هم نفسمو بند میاره ، یه پله بالا پایین میرم پاهام بی حس میشن از خستگی ..
در طول روز همش خوابم میاد و حس میکنم هرچقدر بخوابم کافی نیست ، با اینکه زود می‌خوابم شبا..
همش احساس ضعف میکنم ،، بهم میگن تو چرا همیشه انگار مریضی .. اصن رنگ و رو نمونده رو چهرم ..
دلیلش هم نمیدونم چیه !
خیییلی کیوت کشیدنشT^T
آرههه! INTP ها خیلی خوبن خداییش😂 ولی به ESTJ دقت کردی؟ اصلا تو کلاس نیس ولی سر میزش تو ی برگه برنامه ریزی کرده و کنار همشون تیک زده:")
ثجپبنربت عاقااا به به پدر فرماندس پس! ولی خدایشش بین این بچه های تو کلاس فقط منو تو و پدر گرام خیلییی جدی رو درس تمرکز کردیم😂😂😂.
عزییزکممم نگوو اینطوری به خودتت خیلیم جوابت شیرین و زیباس.
مهربونیم به پای تو نمیرسه؛ اومووو ببین آتنا خیلی برام عزیزی. ولی ازدواج مسئولیت داره و خب برام بسی مهمه که همیشه مسئولیت پذیر باشم و پای کارم وایسم منتهی فعلا قصدم ادامه تحصیله😔😂.
ددی فقط تو این عکسی که لینکشو برات میذارم نگاه بنداز ببین ی enfp چطور عاشقمههه😔.
https://s2.uupload.ir/files/img_20230309_213329_689_708u.jpg
RM. kiute.ARMY
تو هم عزیزدل منی تک هوبی قلب منننننننT^T
اون عزیزترینم کسیه که به طرز عجیبی اولین نفر شده تو ناز کشیدنم...و باعث شده کشف کنم منم میتونم ناز کنم😂
هوا هوای شیپ شیپ شده که!
منم یکیو دارم که به طرز عجیبی باعث شده کلمه هوبی رو دوست داشته باشم،مخصوصا وقتی اون مینویسدش:)
آتنا میخواد برای اولین بار همت کنه و به کامنت ها جوابِ تک تک بده.
بالا زدن آستین ها*
زدن ماسک*
پوشیدن دم کنی به عنوان کلاه اتاق جراحی*
모해데세
سلام سلام کوشولویی که نمیتونم اسمشو بخونممممممم
هییییننننننننننن توئم گنبدییییی؟!
بیا بیا باهم ازدواج کنیمممم ببین سرنوشت ما رو به هم رسوندهههه
Mahi shi
من هرسری میخوام یه دختر خوبی باشم که باوقار و سنگین جواب میده و یه لبخند باکلاس میزنه ولی همیشه آخرش حرف هام شبیه یه آدم با مشکلات عقلی میشه
ممنونم و ممنونم و ممنونم و ممنونم ، مرسی جدی نمیدونم چی بگم فقط مرسیی
توئم خیلی مهربونی بیا میخوام با تو هم ازدواج کنم.
همون مزاحم همیشگی ددی گلدن هوپ
تادامم سلااام جدی همچین فکری راجب این کارم میکنییی؟
ممنونم برای کامنتت باشه ؟ دلم میخواد بمیرم
ولی وقتی خواستم خودمو با سیم هندزفری دار بزنم سیمِ مرد ولی من هنوز زنده ام.
𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐀𝐧𝐝 𝐒𝐨𝐩𝐞 𝐃𝐚𝐮𝐠𝐡𝐭𝐞𝐫, 𝐀 𝐅*𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐉𝐢𝐤𝐨𝐨𝐤 𝐒𝐡𝐢𝐩𝐩𝐞𝐫!!•
ددی ددی ددی ددی ببین کراشم دوباره برام کامنت گذاشته حتی میگه میخواد باز هم بزاره.
من کلی لبخند تو آینه تمرین کرده بودم که تو اینجور مواقع بزنم ولی یادم رفت پس فقط میخوام به جاش خوشحال و شاد خندان مثل بچه ای پر توان باشم.
ممنونم تو واقعا آدم خوبی هستی ، درمورد شعر هامم خب حس میکنم من هنوز حرفه ای نیستم ولی وقتی وقت کردم سعی میکنم برات بفرستم باشه ؟!
بازم ممنونم که برام ارزش قائل شدی اصن زیادی قائل شدی تو نباید انقد زیاد قائل بشی خب ، اونوقت قائل هات تموم میشن چجوری میخوای واسه خودت قائل شی؟
مگه نه ددی ؟!
بالا بردن مشت مثل سوپرمن ها و تکون خوردن پتویی که پشت سرم به عنوان شنل بستم*
اولین کامنتی که برای ریدر ها گذاشتم با موفقیت به پایان رسید ، ددی لطفا شیرینی بده چون اگه تو سایت نداشتی من نمیتونستم کامنت بزارم پس تو باید شیرینی بدی درواقع.
خب .. من دیگه می‌خوابم جدی ، شب همگی به خیر
مراقب خودتون باشین و مریض نشین
اتنا اتنا اتنا ووووووووووااااااااایییییییییییییی ذوق تو گنبد زندگی میکنی جیغغغغغغغغغغغ منم گنبد زندگی میکنم و از حرفات خیلی خوشم اومد تو بهترینییییییییییییییییییییییییییییییییییی
واینکه همه چیزارو صادقانه میگی حس میکنم از درونگراییتهههههههههههههه
تالینتارتینمکنظظلاتنمکگکطئدذرزر.لبیلحنسیشمسییشیسبل عععععععععععععععععععععررررررررررر
وقتی فهمیدم گنبد زندگی میکنی دارم از ذوق مییمیرمممممممممممم و از ژآنر فیکات خوشم میاد تو بهترینی درست به قول خودت تازه کاری ولی میخوامتو الگوم باشیییییییییییییی و از ددی ممنونم که قراره کامنتم هم توی اینجا وهم توی fazayihaa.blog.ir/post/1753#send_comment اینجا تایید کنه
خب من اینو خیلی وقت پیش دانلود کرده بودم و این مدت تعطیلات که شهرستان بودمو بدون نت،یهو چشمم بهش افتاد و گفتم بخونمش و فقط میتونم بگم فاک!!
خب میخوام یکم..درباره شخصیتا حرف بزنم و فکر خودمو دربارشون بگم..
و اول از همه با عزیز دلم شروع میکنم:
سورا ---:
خب میتونم بگم سورا جدا،حداقل برای من،قوی ترین شخصیت بود.اینکه مدت ها رابطه ای داشته باشی که ازش متنفر باشی میتونه تو همون مدت اول باعث افسردگی شه!
حتی جونگکوک بعد اون تجاوزی که بهش شد تا سرحد مرگ مست کرد و سورا..اون موند
سورا با بچه ای که نمیخواست داشته باشه،و یه بچه کوچیک دیگه که رومغزش راه میرفت سازگاری کرد و از همه مهم تر،گرایشش!
قطعا اون خیلی بیشتر از توانش مونده بود..
و همون باعث میشه اون شخصیت مورد علاقه من تو این فیک باشه!
تهیونگ---:
تهیونگ در ظاهر واقعا سرد بود،سرد تر از وقتی که با دست خیس میری جلوی باد کولر!
ولی هنوز یه گوشه ای احساس داشت،هنوز مرد شکسته ای بود که عشقشو از دست داده باشه،هنوز کسی بود که برای اینده دخترش اونو رها کرد و سال ها دلتنگ موند، هرروز از چند نفر نفرین شنید..ولی خب تهیونگ نمیتونست بروزش بده و این..خب بیاید بگید من تنها کسی نبودم که دلم برای اون پسر دبیرستانی میسوخت؟!
جونگکوک---:
خب قبول دارم،جی کی اشتباه کرد ولی بخشیشم تقصیر جیمین بود که تو بخش جیمین میگمش.رابطه ای که بر اثر شهوت بود زندگیش رو سوزوند ولی اون حقش نبود وقتی تو بدترین حالتشه،وقتی ناراحت و پشیمونه اونطور بهش سرکوفت بزنن.اون بیشتر از حد لازم آزار دید و میتونم بگم مال جیمین خیلی کوتاه تر بود،و حتی نصف درد کوکی هم نمیشد!و من خب تا حدودی حتی اگه ناعادلانه باشه هم جونگکوک رو دوست دارم و از شخصیتای مورد علاقمه.
جیمین---:
طبیعیه من به طرز عجیبی از این بشر بدم میومد؟!
میتونم بگم فقط اگه جیمین لجباز نبود این فیک وجود نداشت و نود و نه درصد اتفاقات،دردا،زخما و...زیر سر همین لجبازیا بود.و از همه مهمتر این بشر منو پاره کرد تا بالاخره هوپمین دیدممممم!:||||||
مینه---:
خواهر کیوت،دلسوز و مهربون.و حقیقتا مینه رو یه فرشته میبینم و عمیقا امیدوازم نویسنده بیاد و بگه مینه از زندان درومد:")
...........
فکر کنم همین بسه..
این فیک بعد دزیره،دومین هوپمینی بود که ارژش خوندنو داشت!حقیقتا برای من هوپمین شیپری که کار هوپمین یا تو سایت ندیده یا اگ دیده بدرد بخور نبوده مزه یخ در بهشت وسط تابستون میدادددد!
آتنا ژونم ایشالا ک بازم هوپمین مینویسییی؟!:))))
پ.ن:ولی به وایب فیک نمیخورد رایترش اینقدرر کیوت باشههه
چشم چشم حتماT^T یکی از عزیزترین هام هوپمینره و شک نکن قراره حسابی از خجالت این جماعت دربیام!!
دددددیییییییی::")
اون عزیزترینت کیه؟!!
که هوپمینر هم هست؟!:")
حثودی نمیکنم به اون اذیذطرین-
هوپمین لاور |:
دددییییییی من بالاخره هوپمین شبپر تو سابت پیدا کردممم:))))
فک کردم فقط خودم اینجا هوپمینر عم و تهنا موندممممم
پاشو بیا بغلم..
پاشو بیا بغلم ببینمممممم...
وای...چرا انقد کیوت؟! چرا انقد دوست داشتنی؟!
دلم میخواست مصاحبه یه صد صفحه ای ادامه داشت...
یعنی انقدر دوست داشتنی و لاولی هستی که...
مشخصا با خوندن چارتا کامنت نمیتونم شناخت ازکسی داشته باشم اما از همون چیزای کمی که ازت دیده بودم یه حدسایی درباره شخصیتت داشتم که دقیقا نقطه مقابلشون هستی...
من خیلی از آدمای برونگرا خوشم میاد...
ددی فک کنم یادش باشه چندوقت پیشا درباره تایپ اعضا داشتیم حرف میزدیم و من گفتم خیلی ذوق کردم وقتی دیدم ناممین اول تایپشون E دارن و برونگران و اون گفت چرا؟! منم گفتم نمیدونم چجوری باید توصیفش کنم اما دیدن آدمای برونگرا درحالی که اکثرآدما درونگران برام ذوق داره...
انقد ذوقت کردم و حسرت اینو خوردم که چرا پیشم نیستی تا یه بغل سفتت بکنم و کلی ساعت بشینم باهات گپ بزنم..البته من یه دوست دارم تقریبا شبیهته و وایبتو میده..اسمشم عسله :) اما اون...یجورایی مث هوبیه...درونگرای برونگراس...نمیدونم میشه بهش گفت میانگرا یانه اما...ببین برونگراس اما تاپش E نیست I عه...
آره...اما تو کاملا برونگرایی و من به شدت یه همچین آدمی تو زندگیم میخوام! :)
دقیقا یه آدم مهربون و ذوق و شوق دار و هیجانی و کوچولو ریزه میزه کیوت که بهحیحغژغهبغهبهغبطو
وای نمیتونممممم ༎ຶ‿༎ຶ
یه سوال...یعنی واقعا شعر هم مینویسی؟! و حالا داستان های غیرفیکشن...
بعد داستان اگه مینویسی یعنی چجوریه...مث رمان..یا یه چیز مث فیکات...یا چی؟!
راستش برام عجیب بود که میدیدم تا این حد به شعر علاقه داری چون خودم علاقه ای ندارم راستش...حالا کتابای غیرفیک خوندن شاید اما راستش هیچوقت اونقدر به شعر علاقه پیدا نکردم...
وای من کلی وقته میشناسمت و چقدرم قلمتو دوس دارم اما هنوز کلی فیک داری که نخوندم :)) ددی فک کنم از وضع آشفته فیکام خبر داره...بذار یکم مرتب بشه بقیه کاراتم میخونم و برای همشون یه کامنت طولانی مث همین کامنتی که اینجا گذاشتم میذارم! :) و صدالبته که جیمین هم دوباره باید بخونم و دوباره براش کامنت بذارم...
دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه دربارت...خیلی لاولی بودی و جدا تصورم ازت عوض شد...چون من تصورم ازت یه چیزی مث خودم بود اما دقیقا نقطه مقابل منی! 😂 *خودم یه سگ اخلاقه درونگرام...
و اینکه...اگر مشکلی نداری و دوست داشتی...خوشحال میشم از شعرات یا داستانای غیرفیکشنت بخونم...
همونطور که گفتم "اگه دوست داشتی" میتونی بیای وبم یه کامنت خصوصی بدی و بفرسی برام خوشحال میشم بتونم بخونمشون :)
و اینکه اون دوتا فیکی که گفتی پاک کردی از سایت...اون دوتام اگر خواستی اسمشونو یا حتی خودشونو برام بفرست چون شخصا دلم میخواد بیشتر اینا ازت کار بخونم و اگرم واقعا مشکلی داشته کارت (که مطمئنم نداشته) خیلی منطقی و بدون قضاوت و فحش و این ک🐢صشرایی که کلا درک نمیکنم بهت میگمش! :)
خوشحال شدم تونستم بیشتر بشناسمت...امیدوارم بیشتر اینا ازت کار تو سایت ببینم! فایتییینگ!! :)) 💜💛💞
فطغهغژبغژبهطب آتنا هم مصاحبه دارهههههههحعخاخابژغخاژخغخب
باورم نمیشه دو صفحه راجب هیتر ها زر زر کردم ، خدایاااا چرا فقط نمیشه از اول مصاحبه رو تایپ کنم و یه ذره سنگین تر رفتار کنم ؟!
امیدوارم احمق به نظر نیومده باشم😂🥺
سلام،من آرشیو کار های این نویسنده رو چک کردم.
ولی بیشتر از یک داستان نخوندم.
اگه امکانش هست یک توضیح مختصر درمورد کار هاش بدین و آیا پیشنهاد میشه؟
چون اکثرا ژانر های یکسانی داشتند و میخوام بدونم آیا موضوعات تکراری هستند؟
در اسرع وقت منتظر پاسخ هستم.
ممنون.
ددددیییی جووونم سیلاااام :)
خوبی ددی جونم دلم برات تنگ شده بوددد
ددی شنیدم این فیک فصل دو هم داررره راسته ?!!!
کی میاد فصل دومش خودااا از الان استرسشو دارم کاش سوری نممرد با مینه ازدواج میکردن
ددی تورو جان من فیک های هوپمین و زیاد کن خواهش میکنمممممممم
دیوونه هوپیمنم مننننننن
بای بای ددی جونم عااااااشقققتممممممم ❤❤❤❤
هلووو
ددی
تهش هوپمینه یا کوکمین یا سپ؟!
بگو جون من
من غیرت دارم رو هوپمین
فیوزام پاخیده
ددی حالا که بهش فکر میکنم..اخرای داستان تهیونگ میگه سورا لزبینه و سورا قبل اینکه خودشو بکشه مینه رو میبوسه.بعد از اینکه سورا میمیره مینه هی بهش فکر میکنه.فکر کنم لازمه که بگیم:شیپپپپپپپپپپپپپپ؟؟؟؟؟؟؟؟عرررر
هاااااای گایییییز ددی جونم کجاس هاااااا ? ددی منو بدید میخام برم ……
دددییی این این بهترینننننن فیکی بود کع خوندم وااااااای گااااااد عاااالییی بوددد ...
هر چی فیک هوپمین بود تو سایت همرو خوندم
دددی اگه باز فیک هوپمین داری معرفی کن بخونم
عاششششششقتمممممممممم *_*
میدونی داستان خیلی قشنگ بود.اول داستان از سورا تنفر داشتم ولی حالا که فکر میکنم اون گناهی نداشت.اینکه یونگی اینطوری شگست عشقی خورد و تا اخر داستان تنها بود ناراحتم میکنه.اگر سن یونگی یکم کمتر بود شدیدا با مینه شیپش میکردم...و در اخر..احساس میکنم شخصیتم به جونگکوک و تهیونگ خیلی نزدیکه.خب راستش همیشه دوستام بهم تیکه میندازن..همیشه کاریو انجام میدم و بعد متوجه اشتباهم میشم..مسئولیت پذیر باشم؟عمراا!!همیشه بخاطر کارای کوچیکی که انجام دادم سرزنش میشم:)
دد میخوام اینجا ثبت نام کنما اما واقعا گشادیم میشه🦦
اخه قبلا امتحان کردم نشده منم دیگه گفتم ولش کن 🚶🏻♀️
آتنا قصد داره منو از شدت ذوق بکشه-
ویت...داری می گی فصل دوووو؟؟؟؟
یعسسس /☆-☆\
(من ۸۰ درصد رو ۱۰۰ درصد در نظر می گیرم🤝🏻)
حیح..از همین الان دارم براش سناریو میسازم-
میگمم اگه مینه و یونگی اگه تو فصل دو هستن اذیتشون نکنیااا شخصیت‌های مورد علاقمن🦦
*اصلا رو دوتاشون کراش ندارمااا
یپ...روح روحی مننن
ژمسکطکسکسکژمینسخطحسمینبخ
به احتمال 80 درصد مینویسمش...و چند روز پیش هم جوگیر شده بودم شروعش کنم ولی نمیدونم چیشد که یادم رفت...
ولی آره
یه ایده هایی تو ذهنم دارم
ددی اگه نوشتم لینکشو بزاریمش زیر همین پست،دیگه پوستر جدید و اینا نمیخواد باشه؟
عههه اتناشی جواب پیامو داددد صمصمصمص
مرسیی خوبمم*^*🤍
وای ناموصا خیلی ایده جالبیه نیلی خیلییی شبیه یکی از همکلاسیامه اتفاقا چند روز پیش فهمیدم مامان باباش طلاق گرفتن بعد طلاق مادرش مریض میشه میمیره:")
الان یا پدرش زندگی می کنه
خودش خیلییی دختر سرحال و کیوتیه
نقاشیشو نگممم انقدر خوب میکشه🤌🏻
وقتی فهمیدم باور نمیکردم انقدر سختی کشیده باشه 🥲
آره خلاصه ...
تازه بایسشم جیمینه^^
روح روحی من؟من اوکیم-
از شدت ذوق جیغ نمی کشم-
منم دوستت دارمم 3>>
ددی چه حسی داری اجازه ی فصل دو فیک مورد علاقه ی یه ملت دستت باشه:)...؟
یک روح درسایت...
سلام روح جانمممم چطوری بچم؟ خوبی؟
راجب فصل دوم مطمئن نیستم آخه ددی گفته بود این پایان خیلی خوبه مناسبه
ولی باز میتونم راجب نیلی و اینکه یک بچه ی طلاق نوجوان باید چه چیز هایی رو تحمل کنه حرف بزنم..
یا بتونم گره ی های حل نشده ی فیک رو باز کنم
باز مطمئن نیستم
باید یه نفر مثل ددی راهنماییم کنههه
ولی به احتمال زیاد آخرش کار خودمو میکنم و مینویسمش🥺
مرسی برای نظراتت خیلی دوستت دارممم روح روحی من
ددی؟
بخدا اگه بگی به انتخاب خودته
بکشی:")
ATENA💝 BANGTEN
۰۴ مهر ۲۱:۰۸
نمیدونم چرا ولی احساس میکنم میتونم فصل دوم اینو با اسمِ نیلی شروع به نوشتن کنم...
فصل دو؟؟؟؟؟؟
نظرت چیه سپ و کوکمین به هم برسن؟😭😂
اتنا گفته دلشیخواد فصل دو رو شروع کنه ، میشه توروخدا کوک و جیمین تو این یکی بهم برسن؟ توروخدا .
دد..میشه من با یه اسم دیگه بیام بعد تو وانمود کنی منو نمیشناسی؟
عمیقا دلم میخواد یکیو اذیت کنم با یه شخصیت فیک ولی نمیدونم کی
توئم که گفتی اینجا آی پی بود چی بود نمیدونم چی چی که میفهمی کیه
میخواستم از تلگرام امتحان کنم که اونم انگار یه شماره تلفن جدید میخواد
خب تو الان منو نمیشناسی
من؟نه نه اشتباه نکن
من نقاشم ول اون خودش سرخود قلمو و برداشت و ناز چشاشو رو قلبم نقاشی کرد
همه رنگی رو شناختم
ولی اون رنگ چشات...
اگه دیوونه شدم تعجب نکنید،آخه پریزاد دیدم.لعنتی زیبا ترینه.کنارش ضعیف ترینم
هیچ کنترلی رو رفتار و احساساتم ندارم.یه روز میگیرمش جلو همه میبوسمش
نمیدونم چرا ولی احساس میکنم میتونم فصل دوم اینو با اسمِ نیلی شروع به نوشتن کنم...
آههه خیلی فیک درد داری بود
من برای همه شخصیت ها دلم سوخت 💔🥲
راستش حتی برای تهیونگ و کوکی هم
و از اینکه یهو تموم شد یکم شوکه شدم
ای کاش تکلیف همه یه جور دیگه معلوم میشد تا اینقدر دردناک نباشه
مثلا کوکی و ته بهم برمیگشتن
و نیلیو باهم بزرگ میکردن
میدونم تراژدیه و انگسته ولی خیلی غصه خوردم راستش🥲
قلم آتناشی روون بود و فقط چند جا غلط املایی به چشم میخورد بی ادبی نباشه ولی اگر فرصتی بود خیلی خوب میشه غلط املایی ها اصلاح بشه اون طوری برای ریدر های بعدی حتی فیک جذاب ترم میشه 😇✨
خلاصه که خسته نباشین
استوریش تلخو نفس گیر بود
عاههه مرسی ددی.. امیدوارم همینطور باشه،همیشه قبل منتشر شدنشون میگم یعنی این یکی چطور پیش میره؟
حالا تو باز چک کن اشکال هاشو لطفا بهم بگو..
مرسی 💞
ددی..امروز استانبول رو تموم میکنم و تحویلت میدم،خیلی ریسکیه..جدا میترسم منتشر شه تا حالا یه فن فیک سیاسی نخوندم ولی...ببینیم چی میشه😭😂
𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐀𝐧𝐝 𝐒𝐨𝐩𝐞 𝐃𝐚𝐮𝐠𝐡𝐭𝐞𝐫, 𝐅*𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐉𝐢𝐤𝐨𝐨𝐤 𝐒𝐡𝐢𝐩𝐩𝐞𝐫, 𝐍𝐚𝐦𝐣𝐨𝐨𝐧`𝐬 𝐒𝐨𝐠𝐨𝐥𝐢•
هی هی انقد این کامنتو دوس داشتم که اگه تشکر نمیکردم باید میرفتم بمیرم اصن.
مرسییییییی جداااااااابچسکبوسمیکسکزویپخبزحیمیپهبحیژوبپنثیخ ذوق ذوق ذوقققققق
انقدر حرف دارم که حتی نمیدونم ازکجا شروع کنم!
بالاخره تموم شد!
میتونم بگم به معنای واقعی ازجمله داستان هایی بود که من واقعا نمیتونستم اتفاقات بعدشو پیش بینی کنم! شاید چیزای کوچیکو، ولی حتی ۰/۰۰۰۱ درصد هم انتظار این پایانو نداشتم!
به معنای واقعی کلمه این فیکشن دور از کلیشه بود!
بزار یکم یکم برم جلو...
اول از همه راجع به خود شخصیتا که طبق گفته خودت هم واقعا دور از کلیشه بودن! متاسفانه یسری کلیشه بین تمام نویسنده ها جا افتاده که ول کنش نیستن! جیمین همیشه یه پسر آروم و خجالتی و کیوت خوردنیه اما اینجا یه آدم نسبتا جدی و بالغ بود. یونگی که اصن اگه شخصیتش تو فیکشنا چیزی غیر از یه افسرده سرد خشن و جدی ضدحال و دائم الپوکرفیس که فاک از دهنش نمیوفته نباشه انگار شما توهین کردی به صنعت فیکشن نویسی! انقدر یونگی رو اینجوری تو فیکاشون نوشتن که علنن تبدیل به یه...کلمش نمیاد...یه چیزی که همیشه باید همین باشه و غیرقابل تغییره...آره..تبدیل به یه همچین چیزی شده... جوری که خود منم وقتی یونگی وارد داستان شد منتظر صورت پوکرفیس و لحن سردش بودم اما وقتی دیدم چه قدر مهربون و گوگولیه حتی منی که مخالف صددرصد کلیشه هام تعجب کردم و اینجوری بودم که...حاجی این واقعا یونگیه؟! جونگکوک هم که کلا دوتا حالت بیشتر نداره، یا یه ددی خشن و سرده یا یه باتم مظلوم کیوت...اما این جونگکوکی که اینجا بود با هردوی اینا متفاوت بود...آدمی که فکر میکنه بخاطر اینکه سنش بالا رفته مستقل و بالغه و خودش تنهایی میتونه تصمیم بگیره اما نهایتا مثل به پسربچه همیشه نیاز داره یه نفر پیشش باشه...هوسوک تقریبا مثل همیشه ش بود اما قسمت باحالش این بود که همه میدونیم هوسوک بین اعضا تقریبا از همه مرتب تر و تمیزتره ولی تو فیک همیشه خونش شلخته و درهم برهم بود 🥲
دومین چیزی که خیلی خیلی توجهمو جلب کرد سن شخصیتا بود. متاسفانه یه چیز دیگه بدی که بین نویسنده ها به اشتباه جا افتاده اینه که فکر میکنن مثلا کسر شان یا یه همچین چیزیه اگه سن شخصیتاشون بالای ۳۰ باشه :| حتی اگه قرارم باشه اینجوری باشه نهایت تاپشون ۳۰ سالشه بعد باتمه ۱۸ تا ۲۳ :| ولی تو این فیک اکثرا بالای ۳۰ و حتی بعضی ۴۰ روداشتن و این خیلی برام باحال بود و بااینکه چیزی بود که واقعا دلم میخواست مثلشو بخونم، چون تاحالا همچین چیزی ندیده بودم برام عجیب بود چون بالاترم گفتم، انقدر رو کلیشه های اشتباه تاکید دارن که تو مغز منوبقیه هم همونجوری جا میوفته و هرچیزی غیر اون برامون عجیب و نامعقول به نظر میاد...
سن بالای شخصیتا نشون دهنده این بود که شاید همشون ظاهرا آدمای بالغ و مستقلین اما جیمین نیاز داشت گریه کنه تا خالی شه، جونگکوک با اون سنش انگار اصلا مسئولیت پذیری رو بلد نبود و هنوز نیاز داشت یه نفر مث مادر یا پدر یا اصن یه نفر مث جیمین تو زندگیش باشه تا تو همهههه چی راهنماییش کنه و...من با جزییات نمیدونم تو گذشتش چی گذشته پس نمیتونمم صددرصد بگم اینا تقصیر خودشه :)، نامجین باوجود تقریبا ۴۰ سال سن تازه میخواستن ازدواج کنن و هرکی گفته نمیشه بیارینش من...چیز، منطقی باهاش حرف میزنم ☺️، یونگی انقدر آدم احساساتی و شکننده ای بود که حقیقتا از ریکشن و حرفای کاراکترا میترسیدم که یه وقت برنجوننش 🥺😂 و هوسوکم با وجود تقریبا همون حدودای ۴۰ سال دقیقا مثل یه پسر ۲۰ ساله عاشق جیمین بود و بهش عشق میورزید!
مورد بعدی گذشته یونگیه، که حقیقتا با داستانش واقعا حس کردم دلم شکست! :) بعد اون همه سال هنوز داشت به آدم مرموز گذشتش فکر میکرد که هوسوک وارد زندگیش شد اما بعد دوباره عاشق شدنش، دوباره از دستش داد! هرچند نمیتونم انکار کنم که تقصیر خودشم بود، حتی خود جیمینم اگه زودتر از اونا کاری نکرده بود منتظر حرکتی از سمت یونگی بود و این خودش بود که کاری نکرد! اما با اینحال حقش این نبود :) اینکه مجبوره تا آخر عمرش کسی که عاشقشه رو دوستش خطاب کنه...
مورد بعدی، قضیه تج🐢اوز ته به کوک که گاااااااد! به معنای واقعی ازت ممنونم که برای اولین بار به این قضیه فاکی اشاره کردی که «آدم سالم عاشق مت🐢جاوزش نمیشه!»
یعنی روزی که این فندوم لعنت شده این جمله رو بفهمه من کل شهرمونو شیرینی میدم! باور کنین تج🐢اوز نه رنگی رنگی و اکلیلیه و نه درد به لذت تبدیل میشه! اصن میدونین تج🐢اوز چیه؟!
همین الان تو همین سایت حداقل ۱۰ فیک با همین مظمون هست که یارو باتمه تهش عاشق متج🐢اوزش میشه! نمیدونم چی تج🐢اوز انقدر براشون جذابه که اینهمه ازش به خوبی مینویسن و عادی و لذتبخش نشونش میدن...
لازم به ذکره به این نکته هم اشاره کنم که جذابیت متج🐢اوز تاثیری در اصل قضیه نداره و صورت مسئله رو پاک نمیکنه؟! عاه بیخیالش...
مورد بعدی، از تهِ اعماق قلبم ازت ممنونم که آخر داستان از یه کلیشه دیگه جلوگیری کردی و کاپل نهایی داستان رو تهکوک و یونمین نکردی! الان علنن این دوتا کاپل هم تبدیل به کلیشه های فن فیکشن نویسی شدن و گویا از دید نویسنده ها کاپلی به جز این دوتا و البته نامجین وجود نداره یونو؟! خیلی خوب بود که به یه کاپلی پرداختی که میشه گفت جزو کاپلای فرعیه اما همین هوپمین لعنتی قلب منو لمس میکنن و هیچی فیک ازشون نیست ಥ‿ಥ
مورد بعد اینکه، نمیدونم منطقیه یا نه اما من به جای مینه رزی و به جای سورا لیسا رو تصور کردم 🥲 خداوکیلی کاراکتر خواهر جیمین رزی رو میطلبید. سورا هم...عاقا خب چیکار کنم تا حرف جونگکوک و یه دختر میشه لیسا میاد تو ذهنم 😂 خدایی بدون تعصب نگاه کنین فرندشیپ لیزکوک خیلی قشنگه ༎ຶ‿༎ຶ
و قسمت جالبش میدونی چیه؟! آخر داستان سورا از مینه خوشش اومده بود دیگه نه؟! خب اینجوری کاپلشون چهلیسا شد و منم دقیقا چهلیسا شیپرم 🥲🤌🏻
مورد بعد اینکه، من حتی وقتی هوسوک به جیمین گفت سورا رو درحال حرف زدن با تهیونگ دیده با خودم فکر نکردم که شاید سورا رو ته فرستاده باشه :|
اولش که فکر کردم از این هر🐢زه هاس که هرشب به یکی میچسبه و بعدم ازشون اخاذی میکنه...یعنی وقتی فهمیدم جونگکوکه خر خونه رو زده به نام سورا هرلحظه داستان منتظر این بودم که زنگ بزنه جیمین و بگه سورا میخواد ازش طلاق بگیره و به بهونه اینکه اونجا خونه خودشه انداختتش بیرون...
تا اینکه فهمیدم حامله شده و تعجب کردم و گفتم شاید واقعا قصدش زندگی بوده ولی با یه آدم پولدار و با این بچه هم میخواد جای پای خودشو سفت کنه...
ولی من حتی تا قبل اینکه واقعیت سورا رو بفهمم هم با اینکه خیلی بخاطر رفتاراش حرص خوردم اما هیچوقت اونقدر ازش بدم نیومد چون انگار با تموم حدسایی که دربارش داشتم ته دلم میدونستم بی گناهه و واقعا هم بود :) واقعا سورا هم به نوع خودش قهرمان بود!
راستش، من انتظار داشتم آخر داستان جیکوک بازم بهم برسن، حتی وقتی جیکوک جلوی در داشتن همو میبوسیدن هرلحظه منتظر نرم شدن جیمین بودم، هوسوک کم کم عاشق یونگی بشه، کوک بتونه ته رو ببخشه و حتی لحظه ای که سورا مینه رو بوسید گفتم کاش اون دوتا هم برن باهم که فقط چندثانیه طول کشید و بعدش دیگه سورایی وجود نداشت :)
ولی داستان از اون چیزی که همیشه کردن تو ذهنمون منطقی تر پیش رفت..! هیچکس، هرچقدرم عاشق نمیتونه خیانت معشوقشو ببخشه مگه اینکه به معنای واقعی دیوونه طرف باشه، آدم سالم نه عاشق مت🐢جاوزش میشه و نه میتونه ببخشتش، تا وقتی اقدامی نکنین کراشتون قرار نیست از تو هوا بفهمه دوسش دارین و احتمالا وقتی راستی راستی رفت با یه نفر دیگه قراره به خودتون بیاین و تا آخر عمرتون ببینین داره به عنوان دوستش صداتون میکنه و شماهم احتمالا حسرت فقط یه بوسه ازش به دلتون میمونه! :)
فکر کنم تنها کسایی که تو این داستان یه پایان خوب و شاد داشتن نامجین بودن :)
اما باز خوشحالم جیمین و هوسوک پشت جونگکوکو خالی نکردن و برای بزرگ کردن بچه هاهم که شده پیشش موندن!
یه چیز دیگه که خیلی دوست داشتم بهش اشاره کنم، اینه که راستش وقتی نیلی رو میدیدم یاد خودم میوفتادم! منم خودم مامان بابام تو سن کمم جدا شدن که خب خوشبختانه و متاسفانه دلیلشون متفاوت بود..
البته من یکم سنم بیشتر بود، حدود ۷،۸ سالم بود و تقریبا درک بیشتری نسبت به اطرافم داشتم و...فقط خواستم بگم به عنوان کسی که خودش دختره و تو سن تقریبا کم جدایی مادر پدرشو دیده نیلی رو یجورایی درک میکنم ولی باز خوشبختانه من درکم بیشتر بود و بیشتر میفهمیدم داره چه اتفاقی میوفته...
گفتی شخصیت موردعلاقمون رو بگیم و راستش من کلی فکر کردم اما واقعا کسی به ذهنم نرسید. من تمام شخصیتا رو به نحوی دوست داشتم و باهاشون ارتباط برقرار میکردم اما اگه بخوام یه نفرو بگم که میشه گفت خیلی خاص تر از بقیه دوسش دارم یونگیه :) راستش واقعا به نظرم حق یونگی این نبود! بعد از چیزی که تو گذشتش از دست داده بود، حقش بود که دوباره عشقو به دست بیاره اما بازم انکار نمیکنم که کمی هم بخاطر سهل انگاری خودش بود اما من تو اینم بهش حق میدم، اون فقط میترسید! :) بعد از یونگیم میتونم بگم مینه، چون رزی واقعا هم شبیه فرشته هاست اونم با موهای بلوند و لباسای سفیدش 👀 و اینکه انقدر دور و بریاشو دوست داشت و بهشون عشق میورزید! هیچ جای کامنتم نتونستم به مینه اشاره کنم و گفتم شاید اینجا بشه! ولی هیچوقت نتونستم اون ۲۴ ساعته نگران بودنشو درک کنم! شاید بخاطر اینکه خودم آدم نسبتا بیخیالیم و کلا یه یونگی درون دارم که هرچی میشه میگه به تخ🐢مم 😂
تهیونگ هم، خیلی شخصیت خاصی بود برام! باوجود تمام عوضی بازیاش واقعا حقش این نبود! یجورایی انگار همون دور و بریایی که آرزوی مرگشو میکردن باعث شدن به این روز بیوفته! خیلی دلم واسه این تهیونگ سوخت :)))
چندتا قسمت داستان بود که هیچ بهونه ای برای اشاره بهشون پیدا نکردم اما حس کردم اگه نگمشون نظرم کامل نیست! فقط خواستم بگم قسمتاییه که دوسشون داشتم و برام تاثیرگذار بود...
اینکه جونگکوک از یه جایی به بعد دیگه با سورا بحث نمیکرد و با یه لبخند از کنارش رد میشد...
اینکه علنن از عرش به فرش رسید! (درست گفتمش؟!) همه چیزی که داشت رو بدون اینکه خودش بفهمه با دستای خودش دور ریخت...شغلش، همسرش، مادرش، کسایی که دوسش داشتن و...
یکی دیگه هم جایی که جونگکوک رفت پیش تهیونگ و بهش گفت من چرا نمیتونم عاشقت شم؟! و بعدشم بهش گفت گل نیلوفرتو پرپر کردم :)
قسمتی که تهیونگ برای اولین بار نیلی رو دید و بهش گفت دخترم! چقدر اون روز به خودش رسیده بود و سعی کرده بود خوب به نظر بیاد :)
و اگه به قسمتی که جونگکوک برای مرگ تهیونگ گریه میکرد اشاره نکنم که اصن کافرم! :) این همون آدمی بود که میگفت روز مرگ تهیونگ جشن میگیره! :))
ماریا خیلی شخصیت تاثیرگذاری بود برام و وقتی مرد اینجوری بودم که...ودف؟! واقعا حق جونگکوک نبود مامانشو اینجوری از دست بده! حتی بااینکه تقصیر خودش بود...
دوتا سکانس هم بودن که من خیییلیی دوسشون داشتم و دلم نیومد به اینام اشاره نکنم... 😂
یکی اونجا که جیکوک بخاطر رییسشون رفتن سر قرار کاری و تمام زورشونو زدن بد به نظر بیان بعد جیمین میگفت من موهامو تافت زدم که صاف شه نه بخاطر اینکه لج تو رو دربیارما جونگکوکم میگفت منم این ادکلنه رو زدم فقط بخاطر بوش نه بخاطر اینکه حرص تو بیاد بعدم با تافت و ادکلن افتادن به جون هم تهشم از رستوران انداختنشون بیرون 😭😂
یکیم اونجا که هوسوک رفته بود دعوا با تهیونگ برا اینکه موهاشو بکنه بعد بهونه دعواش این بود که تو اون روز به جیمین بد نگاه کردی 🥺😂
لازم به ذکره اینم بگم که قلمت خیلی خیلی پیشرفت کرده و بهتر شده! آلرِدی خوب بود ولی کاملا معلومه نسبت به قبل پیشرفت کردی! :)
و نهایتا، ازت ممنونم بابت فیک قشنگت، بابت دور از کلیشه بودنش، بابت پایان منطقیش (و درعین حال میشه گفت کمی ناراحت کننده)، بابت وقتی که براش گذاشتی و ممنونم از ددی که زحمت پوستر و ایناشو کشیده! 💜💛
(*حاجی پوستر و پی دی افش با ددی بوده دیگه نه؟! 😂 یا دارم اشتباه میکنم؟ ಥ‿ಥ)
امیدوارم بازم کارای خفن تو سایت ازت ببینم! 💞
خسته نباشییی 💖
وای این فیک محشر بود:))
ولی دلم کباب شد برا شخصیت تهیونگ:"
هوم به هرحال خسته نباشی آتنا جان♡_♡
الهیییییی من کباب شم بچم تهیونگ چه نقشی داره تو این داستان من بمیرم برا اون موهایی که هوسوک کَندشون
خو دیگه زیادی عر زدم بای🏃
اومم خیلی رمان گشنگ بوددد
خعلی دوسش داشتممم
فصل دو ندارههه
نمیتونه اینجوری تموم بشههه
وای کامان کامان
امروز کنکور داشتی درستهههه ؟
فایتینگگگ سوییت هارت امیدوارم به هدفت برسی زیبا ❣️ (๑♡⌓♡๑)
هرکیم بوده باشه خیلی باهام دشمنی داشته همه فیکامو یدونه دیسلایک زده😂🤍 این یکیو هنوز وقت نکرده بخونه انگار
اوکی مرسی💜
هی روکاااا،منم تو رو دوست دارممممم مرسی واسه همه کامنت هایی که تا الان دادیییی💓
ولی من واقعا احمقم که تا صفحه 200 خوندم و نفهمیدم که نویسندش آتناعه... اخه من چیکار کنم با آتنا اخه من چجوری بگم دوستش داررررررم
دوست دارم دوست دارم با چه ربونی بهت بگم بگم که عاشقت شدم نکنی جوابم دوست دارم دوست دارم تموم دنیاهم بیان تویی انتخابم آره تویی انتخابم... این جانب اوردوز کرد ررررففت
ولی از یجایی به بعد احساس کردم اسم فیکش میشد جونگ کوک بهتر بود خخخ( دد من با این لپتاپ نمیتونم ایموجی بدم راهی هست که بتونم ایموجی استفاده کنم موقع تایپ و کامنت دادن تو بیان؟)
ولی جدا از هر چیزی آتناعه دیگه چی میشه گفت قلم عالی داستان پرفکت محدودیت سنی نداره و مناسب برای تمام سنین دیگه چی بگم آخه دختر من از تو
من نمیدونم گفته بودم یا نه حتی یکی از وانشاتای آتنا رو دادم مامانم خوند و واو واقعا خوشش اومد همونی بود که جیمین یه برادر کوچیک داشت یه یه معلولیتی داشت و میخواست ببرتش مدرسه خواص و یونگی هم مدیر اونجا بود... واقعا قشنگ بود اون. مرسی آتنا شی بابت همه چی... کاشکی ی راه ارتباطی داشتم میتونستم بهش بگم چقد بابت فیکاش ممنونم:)
ژوووون ددی
مثل ماشین این خلافکارا و رئیس باندای مافیاس
از اینا که چهرشون معلوم نیست فقط صداشونه تو فیلما و یه سیگار هم دستشونه🤤
جای دیگه نمیتونم پیداش کنم؟
توی کانال تو تلگرام یا واتپد..
خیلی میخوام بخونمش، نصفش رو خونده بودم، گوشیمو که عوض کردم اونم پاک شد و الان که اومدم تو سایت دیدم نیست😭
اگه اسمشم بگی ممنونت میشم❤
ددی دیروز امتحان جامعه شناسی مو گند زدم فردا عم منطق دارم و خونه پر مهمونه:)
و میخوام برم فن فیک بخونم دارم نمیتونممممم
عامم ببخشید
من دنبال یک فیکی میگردم اما اسمش یادم نیس، ولی خب داستانش اینجوری بود که جونگکوک ایدل بود و شخصیت دختر هم ایرانی بود، دختره دوست داشت ایدل بشه ولی از ایدلا بدش میومد
تا اینکه اتفاقی بین جونگکوک و اون دختر میافته که به هم نیاز جنسی پیدا میکنن و اولین دیدارشون تو عربستان بعد کنسرت بود..
لطفا میتونید کمکم کنید پیداش کنم؟
ممنون میشم
واو پشمام 22 تا کامنت پایین چقدر باهم هم عقیده ایم دقیقا باهات موافقم
واقعا خیلی خوب نکات مثبت فیک رو توصیف کرده
بنظرم کاملترین و بهترین کامنت متعلق به ایشونه
ایح لبخندد*
عه خوب بمونی ستاره:_)
منم بد نیستممپخخپ
هعب اره اره روبه راهمم یه کوشولو درد میکنه ولی اوکیه!
اومدم بگم با قلب جدیدم هم دوست دارمممنپخهپ هم خود محترمتو هم سایتوو- خجالت*
یوووهووو فقط یه روز موندهه! از بردگی نجات پیدا کنممحمحمح
واییییییددنتهده ددی تو تیر ماهی بودی فکر کنمااا
فقط شش روز مونده تا تفلدممم- تو خونمون یه ماهه هر روز و هر ساعت داد میزنم و زمان باقی مونده تا تولدمو براشون اعلام میکنم که یادشون نره برام کردم بخرن😔😔
سوالات مستضعفی ک نیم ساعت دیگه امتحان جامعه شناسی داره و چیزی نخونده ولی همچنان به دنبال کاپلفن فیکشن ها میگرده'
هاااای
خوب هستین شوما
چادر گل گلی اش را زیر بغل میزند'
کاپل این فن فیکشن ویکوکه درسته؟
یعنی اولش کوکمینه ولی بعدش ویکوکه دیگه؟
من: سعی در بد جلوه دادن تهیونگ و شخصیت منفی کردنش*
ریدر ها: من شخصیت مورد علاقم تهیونگ بود🤝🏻
لبخند ملیح،اوکی
سلام ددی زیبارو:»
خوبی؟ خوشی؟
همه چی روبه راه فرزندم؟
منو یادت میاد؟ 😔😔
ددی پیوند زدم! دو هفته پیش.. پیوند قلب
حسش یجوریه.. درکش نمیکنم.. احساس میکنم زیادی مدیونم..
خوندن این فیک جزو ده کار اخری بود که قبل از عملم! شخصیت مورد علاقم تو این فیکه تهیونگ بودد
سه روز مونده تا امتحانات مدرسم تموم بشه و ازاد بشممم
یوهووووو
هشت روز مونده تا تولدمممم و حقیقتا خیلی خوشحالمممم
میدونی چیه؟ به معنای واقعی کلمه فوق العاده بود.
روند داستان خیلی خوب پیش میرفت و یه جورایی نه کند و حوصله سر بر بود نه تند و سرسری...
کاملا مشخص بود کلی انرژی زمان براش گذاشته شده.
فیکی بود که همزمان با عادی بودنش غیر قابل پیشبینی بود و گاهی اوقات اتفاقایی می افتاد که کاملا سورپرایز میشدم.
شخصیت ها واقعا غیرقابل پیشبینی بودن و ازین که سعی کردی یه سری تفاوت هایی رو به وجود بیاری خوشم اومد.
یه نکته مثبتش این بود که به نوبه ای ثابت کردی همیشه نباید یه طرف رابطه یه شخص مظلوم و کیوت و احساساتی باشه و اون طرف دیگه یه شخص قوی و بی احساس و محکم..
خیلی عالی شخصیت کارکترها رو ساختی و توصیف کردی.
یه سری نویسنده ها هستن که موضوعات خوبی رو برای فیک نوشتن انتخاب میکنن اما قلم خوبی ندارن یا برعکس.
اما این فیک واقعا عالی بود، بی نقص نبود ولی بی نظیر بود.
خیلی توی جزئیات بیهوده غرق نمیشدی یا خیلی کلی نمینوشتی جوری که یه ریدر هیچی متوجه نشه.
و یه نکته مثبت دیگه از نظر من این بود که بیش از حد توی اسمات و روابط شخصیت ها غرق نشدی.
یه چیزی که منو خیلی جذب کرد این بود که سعی کردی به هردو وجه شخصیت ها بپردازی و نشون بدی هیچکس بی نقص نیست...
شخصیت ها نه عاری از بدی بودن نه به دور از خوبی. فقد مقدارش برای هر شخص فرق میکرد؛
برای مثال یونگی یه شخصیت خوب بود، اما اون هم یه جاهایی دروغ گفت و پنهان کاری کرد یا اینکه برای به دست آوردن عشقش تلاشی نکرد و حسرت به دل موند.
یا تهیونگ، درسته شخصی بود که در نگاه اول یه آدم مریض و روانی به نظر میرسید ولی اون هم قلبش سرشار از عشق بود و فقد کسی رو نیاز داشت که درکش کنه.
و جونگکوک، شاید کسی بود که به نحوی همه رو بازی میداد ولی فقد بی پناه و ضعیف و یجورایی هم احمق بود.
ولی یه شخص بود که مستثنی بود...
مینه، یه دختر خوش قلب که تنها اشتباهش مهربونی و خوبی بیش از حدش بود و بخاطر همین قضیه هم با سورا بحث کرد چون نگران برادرش بود...
بی نقص نبود اما نقص هاش اونقدر کوچیک بود که به چشم نمیومد.. شاید همونطور که گفتی مثل خودت بود:)
اینم یادم نره که احساسات مبهم و گنگ شخصیت ها خیلییی برام جذاب بود.
راستی فیکای دیگه ات رو هم خوندم و باید بگم اوناهم عالی بودن.
واو چه همه زر زدم بهتره همینجا تمومش کنم.
ازت ممنونم آتنای عزیز.
عررر خیلی وقت بود اینجا کامنت نداده بودم گفتم سلامی عرض کنم
ددی قبول داری امروز زیادی حرف میزنم؟ یکی نیس بگه فردا امتحان زبانو ریدی می فهمی :/
این فیکو رو خواندم و دوست داشتم وری وری وری دوستیدم
نویسنده جونی خسته مباشی
خب دیگه من خداحافظی عرض کنم و اگه خدا به خواد برم دیگه
ولی میدونم که نمی طلبه 🤣😎
ددی یه چیز جدید کشف کردم بیشتر ادمای بین محدوده ی هجده تا بیست و پنج و اینا از این 😎 زیاد استفاده می کنن ولی هنوز نفهمیدم چرا ؟ حالا واقعا چرا ؟
خیر سرم می خواستم برم گفتم نمی طلبه
اپا خیلی سم رول میریم جررررر
سرمو تکون میدم چادرمو جلو میکشم-
کات کردم عوضی رفته به همه گفنه این فک میکرده ما هنوز کاپیم هیب مهم نیس والا برام
سبزی هایی که پاک کردم میریزم تو تشت از جلوت سبزی جدید بر میدارم-
این اقا فیروزم تازگیا جنس بد میاره واقعااا همش گله بچیزی بگید بهش
وایییی جرممممممم
خدا نکشتت پارم بخدا🤣🤣🤣
صوت؟؟؟
بیسمی الله😫🤣
بقره زیاده یه توحید معمولی میخونم خدا بده برکت ددی🤤🤣
واییییییییییی جررررررررررررررررررررررررررر 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
پاره شدممممم ددی خدا نکشتت🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
وای جر لعنتی 😭🤣🤣🤣🤣🤣
هنوز زوده واسه اومدن توروخدا یکم دیگه ددی 🥺🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
فق من بودم تا اخر فیک نیاز داشتم یونگی یه اعترافی بکنه و هوسوک بره باهاش از اونور جیمین بره پیش کوکی؟
هققققققق
جگرمو سوزوند این فیک
Yoonmin•-•lo
هیی مرسی واسه کامنتتت..
حتما درمورد پیشنهاداتت فک میکنم مرسی که خوندیش❤️
یه چیزی ددی میخوام بعد مدتها تابستون ک شروع شد فیک بخونم ، از بین فیکشنای ارور و دزیره و اسلحه و عروسک گردان کدومش قشنگتره اول بخونم🙂
خدایااااااااا
صبح امتحان اخرمه ساعت 2:30 شبه من خواب نمیرمممممم
تو سایتم فیک جدید نیست (-_-;)
من خسته شدممممم
پسرا هم هی با عکسای جدید و کامبک اتک میزن
خو چه وضعشههههه
چرا هایب پاسخ گو نیستتتت
از اون بگذریم نامجون تا سازمان ملل خیلی پهن بود
چرا هایب اینارو باشگاه راه میدههههه
(وِی به دلیل درس خوندن زیاد مغزش هنگ کرده شر و ور
میگه)
(-_-;)
دد گویا قرار نی ولت کنم
یه فیک دیگه یارم اومد
اسمش برات شکوفه میزنم یا یچی شبیه همینه
هاناهاکی عه
راستی دد هاناهاکی دوس داری؟
میشناسی چن تا فیک با ژانر هاناهاکی؟
خب به نام خدایی که بنگتن را افرید ☄
**این کامتت حاوی نقدار زیادییییی اسپویل هست. در صورتی که فیکشن رو نخوندید این کامنت رو نخونید**
رایتر گلم میخواستم ی کم ایده های شخصیم رو باهات به اشتراک بذارم و البته که قصدم اصلا بی ادبی یا بی احترامی به شخص گل خودت یا فیکشنی که نوشتی نیست
صرفا فقط ی نظره^^
خب اول از همه از ایده هایی که ازش خیلی خوشم اومد حرف میزنم
۱. داستان کلیشه ای اصلا نبودددد (اگه بخوام از همون اول داستان حرف بزنم باید به پارت اول که طلاق جیمین و جونگ کوک بود اشاره کنم . خیی از دستان ها با همین سناریو اغاز میشه ولی در نهایت یکی بخاطز شکست عشقی ای که خورده کشور رو ترک میکنه و ده سال بعد دوباره برمیگرده و تازه داستان شروع میشه /////: خداروشکر این داستان سناریو این شکلی نداشت)
۲.بعضی داستان که وقتی همزمان هم گ*ی هستن و هم است*ریت دچار مشکلاتی موقع نوشتن میشن که خواننده دلش میخواد وسط داستان ولش کنه ولی این فیکشن اینطوری نبود
۳. فضا سازی نسبتا خوبی داشتی ( فضای خونه و خانواده جونگ کوک بعد از طلاق رو خوب تصویر سازی کردی و نشون دادی حال و هوای خونه و خانواده چطوریه )
۴.فلش بک های مناسبی توی داستان داشتیم
۵. جیمین و جونگ کوک بعد از طلاق از هم دور نشدن (همونطور که توی مورد یک گفتم میتونست یکیشون خودکشی و یا حتی مرگ طبیعی بکنه یا از کشور بره . ولی اونا بازم توی داستان قرار گرفتن)
۶. جونگ کوک و تهیونگ جفتشون عجیب بودن! ( ما بیشتز داستان رو از زبون جونگ کوک شنیدیم تا تهیونگ . برای همین همش قکر میکردیم تنها کارکتر عجیب تهیونگه در صورتی که جونگ کوک هم به نوعی کارای غیز عادی میکرد ولی چون نقش اول بود مشخص نمیشد)
۷. جیمین بعد از طلاق ضعیف نشد و دست به هر کاری نزد (درست مثل مورد یک ....کلیشه ها شکستن . داستان اجبارا سپ اسمات نبود ..جیمین معشوقه یونگی نبود ..جونگ کوک زیر خواب اعضا نبود و اینا...)
۸. تهکوک به هم نرسیدن! (توی بیشتر داستان ها که حرف از کاپل ویکوک میشه نویسنده انگار توی منگنه میمونه که بایددددد تهکوک رو به هم برسونه/////: ولی اینجا نشون دادی یکیشون بالاخره تقاص داد..)
۹. همه کاراکتر ها سیاه مطلق یا سفید مطلق نبودن
۱۰. انتخاب شخصیت نیلی خیلی ننطقی بود (منظورم اینکه یهو جیمین و کوک بعد از طلاق یهو هم دیگه رو توی صف نونوایی نمیدیدن//: اونا به بهانه نیلی هم که شده باز با هم میساختن)
۱۱. قلمت روون و در عین حال جذاب بود و علائم نگارشی درست استفاده شده بود
۱۲. داستان حای خوبی شروع و حای خوبی تموم شد (سناریویی که انتخاب کرده بودی نه خیلی تند تند نوشته شده بود و نه خلیی کند که ادمو کلافه کنه .درست همه چیز پشت سر هم پیش میرفت و جذابیت داشت)
۱۳. رابطه جیمین و هوسوک خلی عالی نوشته شده بود (رابطه این دو نفر نماد هوس بازی خالص بود . جمینی که بخاطر نیاز جنس*ی و فراموش کزدن کوک تن به این کار داده و هوسوک که فقط عاشق بدن جیمین بود و از اخلاق جیمین شاکی بود)
۱۴.جیمین قوی داستان نقطه ضعف هم داشت
۱۵.ته داستان در حین اینکه باز تموم شد . ولی خوب و ایده آل بود( نیومدی بگی خب حالا جیمین ساک و کیفش رو جمع کرد اومد خونه کوک تا دوباره با هم زندگی کنن////: نشون دادی جیمین بخاطر دنیل هم که شده ی کم کوتاه اومده و به نظرم ابن بهترین پایانی بود که میتونست این داستان داشته باشه)
حالا نکاتی که به نظرم قابل تامل هستش رو میگم^^
(بازم میکم قصد بی احترامی ندارم هانی)
۱. چرا اینقدر زود لو رفت که سورا از طرف تهیونگ اومده؟ ( شاید میشد این موضوع با استفاده از فلش بک عنوان کنی)
۲. تهیونگ میتونست مرگ بهتری داشته باشه (میشد تهیونگ بخاطر اوردوز بمیره تا خودکشی)
۳. چرا مادر کوک به عنوان ی مادر کاری برای پسرش نکرد ( بله درسته . گاهی اوقات ادما ی کاری میکنن که حتی خانواده هم ازشون نامید میشه ولی کوک توی وضعیت بدی قراز داشت . حداقل میشد مادرش ی وصیت نامه بنویسه و توی اون گله گی هاش رو از پسرش بکنه . شاید خلاصه تر منظورم اینکه میشد ی تایم مادر پسری بین کوک و اون قرار بگیره تو داستان)
۴. کلیشه شکنی ها در باره همه کاراکتر ها اتفاق افتاد به جز نامجین
۵. مرگ سورا خیلی عجیب و غریب بود (شاید میشد این دختر با خوردن قرص یا خفه کردن خودش توی وان کارش رو تموم کنه تا چاقو کردن توی قلب خودش)
۶. جونگ کوک چرا تنها بود ( همه کاراکتر ها به نوعی کسی رو داشتن که حداقل شنوای داستان زندگیشون باشه ...جیمین مینه زو داشت حتی هوسوک یونگی زو داشت ولی جونگ کوک که روز به روز بلا سرش می اومد چرا کسی رو نداشت)
۷. بعد اخرین تج*اوزی که ته به کوک کرد ..جونگ کوک چرا از پلیس علیهش شکایت نکرد؟ مگه پشیمون نبود؟
۸. مینه در نهایت متوجه احساس سورا به خودش شد؟
۹. جیمین داستان چرا منطقی تر با بعضی مسائل برخورد نمیکرد؟ (میشد جیمین موقعی که متوجه خیانت کوک بشه ارومتر برخورد کنه و اینطور قطعا جونگ کوک شرمنده میشد. کاراکتر جیمین در عین جذابیت تصمیم های عجولانه هم گرفت)
۱۰. چرا در نهایت هوپمین داستان رها شد ؟ چرا مشخص نشد بعد از بدنیا اومدن دنیل رابطه اون دو نفر چی میشه؟
خب خب خب باید بگم بله خیلی غلط تایپی دارم شرمنده😂😐
رایتر گل بوس پس کله گردت
ددی جونم مرسی بابت اینکه به رایتر های با استعداد اینجا فضا میدی تا ایده های ذهنشون رو با ما هم به اشتارک بذارن ^^
فقط ی سوالی که ذهنمو درگیر کرده . این فیکشن چندمین کارت بود رایتر عزیز؟
ممنونننن
بوس بوس باییییی🤗🍓
به عنوان امتحان عربی یکم از پارگی درومدم ددی کاپل این چیه اگه باب حالمان (سپ) بود بخونم؟ فک کنم اولش ویکوک و هوپمین و نامجین باهمن بعد نامجین باهم میمونن میشه سپ جیکوک؟ سپش چقده؟
فیک جنایی کوکوی ک انگست باشه ولی در نهایت هپی اند باشه سراغ داری ددی؟ ...پر توقعم😂😂
هایااححححح ددی چطوری عشقم
چرا امروز اینقدر همه چیز غمگینه(
ددی سایت خیلی خوب شده ناموسا ولی نمد چرا وقتی میبینمش دلهره میگیرم
مثل دلهره ازمون ورودی فرازنگان که بیخ گوشمه. از این نهایی ایشالا زنده بیرون بیام بخاطر فرزانگان هم که شده میمیرم 😂😐تورو خرا قبرمو با عکس لایت لسیک تزئین کنین. (چون میدونم خودش خیلی گرونه میگم عکسش😂😂)
خب بگذریم ....میگم رایتر گلمون مایل هست من براش ی نقد طبق نظر خودم بنویسم؟ •-•
اخه خودش ته فیکشن گفته بود ...منم که عشق سخنرانی (هم تایپ نامجون بودن*) به به
فقط بگم
توی نقد فقط نکات منفی گفته نمیشه ها
از نقط قوت و مثبت داستان هم صحبت میشه ^^
من برم فردا امتحان مطالعات دارم 💀🕸
برم این سفارشات پیامبر رو در رابطه با انتخاب همسر حفظ کنم و بیام اره 🐱
دد یه چیزی...
این که یونگی رو هوبی کراش بزنه و سورا رو مینه کراش بزنه به نظرم یه چیز خیلی اضافی بود...و این که امکان این که یه هو این همه گی ته جیم هوبی کوک یونگی با هم آشنا بشن خیللییییی کمه🗿🤌🏻
شاید بگید چرا این همه برای کسایی که به هم‌نرسیدن فشار می خوری؟
چون چند روزه هر سریال و فیلمی میبینم آخرش به هم‌نمیرسن و فقط اینجا می تونم غر بزنم🚶🏻♀️
جحر بمولااااااااا صالاممممممممممممممممم
ممد برگشتهههههههههههههههه اوفففففف(رو اسم ممد بد کراش زدم :/ ) ددی بیا موچت کنم دلم برات اندازه تموم گوزای دنیا تنگ شده بود :› خوبی جیگربلایی چخبر
عرضم به طولت که دکوراسیون تغییر دادین؟ از کجا گرفتی وسایلو؟ چند؟چپوندن توت والا خواهر من . فامیل ما همینارو رفت گرف نصف قیمتی که تو میگی تازه ضمانتم دارن :/// +زنای ایرانی وقتی همو میبینن
چه خوشکله اینجا همچین دلم میخاد همش اینجا باشم :/ حس میکنم چون آبیه خنکه و ارامش میده جحر
پروف جدید مبارک ناموصا چینگنه خفنه :›
کلا امشب همه چی مبارک .
کسی شوهر نکرده زن نگرفتین برا کسی به اونم تبریک بگم ++
بمولا دلم لک زده بود واسه اینجا
هعب :‹ انگار یه قرنه نیومدم بمولا
امتحانا که پارمون کردن فردا هم علوم گور به گور شده داریم و اگ اینم مث ریاضی خوب بدم ( امتحانو میگما وگرنه فعلا نمیخام بدم :/ ) تجربی در چنگ ماست ولی شایدم دوغ :/
خلاصه دلم یه فیک خوناشامی خفن مافیایی خشن ترسناک میخادددددد ترسناک ترسناک باشه همچین ویکوک باشه هعب یا هرچی باشه فقط ترسنوک بوشه :› ددی نداری یه همچین چیزی بدی بزنیم؟ بده بزنیم ناموصااااااا
خلاصه برم اینو دانلود کنم بخونم
دلمم خیلی برات تنگ شده بود پیپینیمسکسکتبسمکسکطپزپسمسکش :› (اینا خودش کلی حرف توش بود :/ )
بنفشت دارم به شدتتتتتتتتتتتتتتتت
پیپسپیپسپیپسپیپوسسپپسپسپسپییپپسپسپس
:›
ددی می خواستم برم دیدم یه بد بختی هم مثل من ازمون تیز هوشان از رگ گردن بهش نزدیک ترههههه...
جر تنها نیستم...
اینم دلیل دیر اومدنم...
سلام بر ددی عزیزززززز....
وایی من نبودم اینجا چه قشگل شده...
چه فیکشن های زیاد تری...
ددی خدا وکیلی ارمی پاره کن؟
هی من چند ماه غیبم میزنه بعد مثل تو سریال ها...چند ماه بعد...
من فقط اومدم یه حاظری بزنم برم دنبال کار و زندگیم....
بای
مشتری شدم بدجورم مشتری شدم🤤😎
دد سه شنبه امتحان ریاضی دارم
به ولله رد دادم🤣
وقتی میبینم این عاخرین امتحان ریاضی عمرمه اصلا یه حالی میشم🥺🤣🤣🤣🥳
فازم معلوم نیست 🤣
کنکورم که قراره بگندم
بعد کنکور دیگه 24 ساعته اینجام ددی
سند سایتو بزن به نامم🤣
دد
سلام
اهم خب من.... یادم نی زیر کدوم فیک کامنت گذاشتم:/
لینک این فیکارو میقام
مثبت و منفی
کیوی
کلاورز
همه چیز راجب *ex
میشه دوباره بدی؟
دد ... چیزه...این اصلا سپ نداشتا🗿
یعنی فکر نکنم بتونیم سپ رو جز کاپلا حساب کنیم🗿
عاح...سورای بیچاره بازیچه ی دست تهیونگ شد
تهیونگ بی چاره زیادی عاشق بود
جیمین خوشبحالش شد هوسوک گیرش اومد (اصلا هم بخاطر این که سپ بهم نرسیدن فشار نمی خورما🗿)
خو حداقل مینه رو یونگی میرسوندیi-i🤌🏻
البته نمیشه که همه رو کاپل کنی🗿
آها و شخصیت مورد علاقم
(به ترتیب می گم^^)
مینه یونگی سورا تهیونگ نامجین
بقیه رو هم دوست داشتم ولی اینا رو بیشتر
(#ستاد حمایت از شخصیت های فرعی)
ددی سایت افسردگی گرفته ب رنگ ابی دراومده؟🥲
دد الان میخام زار بزنممم
۱۲ روز مونده ب تیزهوشان عیاباابلبرابیبایکععیس😭😭😭
،یترسم قبول نشممممم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
احساس میکنم قراره بعد امتحان خودم مث سایت،ابی بشم🥲🚶♀️
دلم خودکشی میخاد!🚶♀️
می خواستم بگم‌که آینده ی خوبی رو برای یونگی پیش بینی نمی کنم که دیدم یکی نوشته یونگی گناه داشت🗿
میدونستم که یونگی آخرش به هوسوک نمی رسه ها ولی این که مطمئن شم درد داشتi-i
برم اخرشو بخونم ببینم حداقل کوکمین به هم میرسنj-j
*با گریه به ادامه ی فیک می پردازد
الان تا نصفه خوندم و اینجوریم که :
وات د ف کوکی عزیزم؟
خو وقتی دوستش داری چرا خیانت کردی تازه ازش راضیم بودی؟
وات د فاک جیم گرامیم؟
اگه کوکی رو دوست داری پس‌چرا با خواست خودت با هوبی اهم اهم؟
(البته یه جوراییم حق میدم ..ولی هر دوتاشون فقط نیاز جنسیشونو رو در نظر گرفتن...:/)
و بمیرم برای مظلومیت خواهر و دختر جیم
و غش کنم برای کاپل مظلومم نامجین
و یه گریه و زاری شامل کلی عر زدن برای یونگی بیچارمیتتیحقخقخفه
هوسوک رو کلا درک نمی کنم برای همین نظر خاصی ندارم
(انگار منتظر نظر من بودید😂🤦🏼♀️🤦🏼♀️)
ولی به طرز فاکی احساس می کنم یونگی مثل اون مرده خودکشی می کنه...شایدم هوبی شکست عشقی بخوره بخاطر جیم خودکشی کنه🗿
ولی ... ته ... مظلوم به نظر میاد... هر چند تجاوز و این که مشکلاتت رو با رابطه با افراد مختلف فراموش کنی درست نیست اما بازم خب دلم براش میسوزه ...
والا فیک اینجوریه که نمی دونی حق رو به کی بدی چون هیشکی کاملا سفید یا سیاه نیست و....
طنیتتثتثتث این خیلی قشنگهههi-i
ولی اضافه کنم دلم نمی خواد سپ به هم برسن ...چون خب...عام...هوسوک یکی دیگه تو ذهنش هست...یونگی هم هست ولی طرف مرده و تقریبا فراموشش کرده🗿
نمیشه حالا مینه و یونگی برن باهم ؟
یه جوری میگم انگار فیک درحال اپ عه که نویسنده آخرشو عوض کنه😂🤦🏼♀️
برم ببینم آخرش چی میشه🚶🏻♀️
سلام من دنبال یه فیکی هستم که کوکمینه
داستانش اینجوریه که جیمین از بچگی عاشق کوک بوده و جیمین به خواهرش میگه که کوک رو دوس داره ولی خواهرش کوک رو عاشق خودش میکنه و وقتی بزرگ میشن ازدواج میکنن و جیمین هم ناراحت میشه و میره خارج و بعد چند سال برمیگرده چون خواهرش به خاطر مریضی مرده و اومده تا از بچه خواهرش مراقبت کنه و کوک هم از این طریق اذیتش میکنه تا اینکه جیمین میزاره میره و بعد مدتی کوک نویسنده میشه و جیمین هم برمیگرده و از کوک امضا میگیره آخرش بهم میرسن
شما میدونین کدوم فیکه چند روزه خیلی دنبال این فیکم تو رو خدا اگه میدونین بگین خیلی درگیر این فیکم ؟؟؟؟؟😭😭
یه داستان عاالی که با هر خطش شخصیت جیمین رو با خودم مقایسه کردم...آتنا جانم،از کجا میدونستی چی ب من گذشته که همچین فیکی نوشتی؟این زندگی من بود😐کامل من بودم.پشمام ریخت با هر اتفاق...یه پایان عالی و منطقی داشت...اصلا باید اینجوری میشد.اگه نمیشد که عجیب بود.جونگکوکِ فیک یه عوضی بود که کلی فحشش دادم😂تهیونگ اما دلم براش میسوخت.با اینکه اذیت میکرد اما حس دلسوزیمم برانگیخت):
از امتحانا رهایی یافتمستسخخسهس
الان میرم بخونم*^*
کامنتا رو میبینم دد به زور جلو خودشو گرفته هیچی اسپویل نکنه...😂🤦🏼♀️
هی گایززز :)
واووووو بعد مدت ها اومدم سایت چقد تم سایت خوشگل شدههههههههه
دارم نمیتونم باهاششششش
فوتوکانسپتا از دم پاره کنندههههههه
استوری مین هولی و مستر شوگا وای کیوتاااااااااااااااا
جیززز فستاهام که داره میاد آدم نمیدونه کجاشو بدوزه لامصب هایب از صد جا داره جرمون میدههههه
بین این همه هیری ویری هیونگ جدا فیک خونم افتادههههه خلاصه بده بزنیم دیهه
سد انده؟؟؟؟
دد
تولو خدا کمکم کن تو سیت ثبت نام کنم
بیان پدرسگ نمیازه منم به شدت دوس دارم عضو بچه های سایت بشم
یکم سبزی از جلوت بر میدارم شروع میکنم پاک کردنشون-
میدونی دیشب دوستم گفت دوروز پی ام نده اگه اونم نداد یعنی براش مهم نیستی کات کن
کلافه سرمو تکون میدم با دست به سبزی تو دستت اشارع میکنم-
پدر من اونو پاک نکردی ساقش بهشه
جرررر رول در سایت فضایی ها
انیوووووو ددی 👋👋
بابا لامصب تم رو برممممممم من
بابا پروف ددی رو من غش
به خاطر امتحان ها نمیتونستم زیاد بیام سایت ولی آمدم که آمدم دیدم که دیدم همه چی به طرز عجیبی زیاد تر شده و گلب من بی قرار تر 💓💓💓👀👣
خوب زیادی دارم واسه کاپل ها جون میدم من دوباره غش
یخحلبتتغتهخلتحمذیسیلنمنذبتینیخینلَحعسمهیمهفنملسمایمایماسنعسمایمعزمایمههیهنفمجهیمهسمعطماسمعیامهمیقنلاحفحلهیایاسنلنییمانیمامهسمهطمهسمهطمهیچهیتکترادملخخب
اخیشش هیجانم نصفه خالی شد برم فیک رو بخونم حالا تا دوشنبه که امتحان زبان داریم وقت هست 🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️🏃♀️
هفت تا قلب به نیت هفت تن بنگتن 💜💜💜💜💜💜💜
عرررررررررررررر
ددی هرچی داشتم و نداشتم .. پشم ، کرک ، گل، برگ ...
همههههه با دیدن سایت خزان شد ..
اصن خودمم خزان شدم ..
شتتتتتت باو
فکر کن بعد دو هفته خر خونی بیای سایت اینجور ببینی ..
عررررر
خیلییییی خفن شده دد
دس و پنجت طلا
حیفففففف ک امتحان فیزیک دارم ..
واگرنه کله روزو میشستم تو سایت عر میزدم ....
خدااا لنت کنه امتحان گیرانو ..
میدونی چی بده
اینکه از ۱۰ نمره عربی رو بشی ۶ ادبیات رو بشی ۲ زبان بشم ۹
ننه ام میگه خاک تو سرت
وای جر.... ولی هیونگ واقعا میخوام بیام حداقل کامنتارو جواب بدم تا دستم بیاد باید چجوری پست بزارم :")
یه عشق خاصی به اینجا دارم
اوم...دقیقاا ایده آل
پوففف میگم چقدر این کاپ زدن گوه و چقدر مثلا کاپ من گوه تره:/
عان میشه یه پی ام یدونهععععع پی ام میده فقط میگه عیجانم...یا بله...یا باش
عاف میشه://///////
ایشششششش بیشتر وقتم تو اک رفیقش عامه..مدیونی فک کنی من حسودمممم
همش باید تو اک دوستش باهاش حرف بزنم..بدم میاد خوووو چرا رفیقش باید همه چیع
رابطه مارو بدونه یا بفهمههه
اصننن ک*رررر نداشتمم توش:/
بابا تم عالییی شوده دستت درد نکنه
واییی مامان شومام نیششش
بابااا فیکک فیک میقاممم
ایکاش تجو فصل دوم داشت
تازههه قرار بود فیک الفای شادی فصل دوم داشتهههه باشهه
هیجانی..اوم سبک شادی چیه...؟؟؟؟اونجورییییی همه چی عالی بدون دردسر:\
هیونگگگگ نیممممم
بمولا میخوام بیام کمک دستت :||
بمولا میخوام بیام ور دستت (شخص از شدت زدن وب قاط زده و میخواهد همه را جر بدهد)
ولی هیونگ واقعا یکی از اهداف وب زدنم اومدن پیشت بید :")
ارع دیگه کلا دیروز خوب نبوده
امروز خیلی عالی میای تموم شدن مدرسمو جشن میگیرم هیچکی هم نمیتونه خرابش کنه 😂🤌🏻
البته اگه تو مدرسه باهم دعوا نکن
آقا موندم دعوا کنین به من چه چرا پای من بدبخت و باز میکنین وسط بعد من از هرکی طرفداری کنن اون یکی ناراحت میشه:/
بخدا فکر کردم نیلی قراره سرطان بگیره واقعا ترسیدم😂💔
میدونی خودمم نمیدونم داستان و دوست داشتم یا نه ولی باز از نویسنده ممنونم و شخصیت مورد علاقه نیلیه هوم گوگولی 😂😂
ارع دیگه
ولی یونگی گناه داشت
البته خیلی‌ها این وسط گناه داشتن
اصلا نمیخوام بهش فکر کنم کلا امروز اصلا روز خوبی نداشتم
دوباره باز دوستام دعوا کردن از اونور با مامانم دعوام شد بعدم یه آهنگ و شنیدم که از روی اهنگ دی ان ای دقیقا کپی و اون کپی کرده بود فقط مدل فارسیش انقدر بعد یوددددد
دخترایی که داشتن میخوندم انقدر پر فیس افاده بودنند
اصلا زدن دی ان ای رو بدنام کردن آهنگه خوبیم نساختن که انقدر چرت بوددددد
کلی اعصابم سر اون خورد شد
ولی به قول نیکا به تخم چپ و راستمم نیستن
ارع دیگه بعدش فهمیدم دوستم قراره واتساپ و پاک کنه و راه های ارتباطیم باهاش قطع میشه و امتحانم رو چی بگم آخرین امتحانتم و واقعا حوصلشو ندارم آخ خداااا
باید فردا ۷ پاشم بخونم :///
بعدش وقتی امتحان دادم قراره جای این ۱ ماه امتحان کلی بخوابمممم
هعی
و کلی مسائل دیگه ...
راستی میخواستم درباره یه موضوع خیلی مهمی بیام اینجا بهم مشاوره بدی ولی الان یادم نیست درباره چی بود
هوف...
چخبر از خودت همش که من غر زدم تو چیکارا میکنی
اهاراستیییی روزت مبارک😂💔
قبوله دیگه یا نیست حالا هرچی
من رفتم بخوابم
آقا من دلم واسه تهیونگ خیلی سوخت گناه داره بچم همه باهاش بد بودن حس میکنم به تهیونگ کم لطفی شده تو فیک
من نمیتونم 😣😣😣
میدونی ولی جالبی فیک این بود که همه شخصیت‌ها همه اشتباه می‌کردند ولی همزمان هم بی گناه بودند 😭😭😭😭😭😭😭
نگا داستان یجا خوب متوقف کردم البته خوب که چه عرض کنم صحفه 600 اوضاع خرابه ولی از کامنتا میفهمم که نیلی قراره یچیزیش بشه و من تحمل ندارم فعلا بزار درسم و بخونم اونجوری کلا هیچی نمیره تومخم و بعله
اره دیگه باید تا شب صبر کنم-:
دیگه واقعاااا دارم به این باور میرسم به عشق فردوسی کیبورد عوض نکنم عااا
یه هفته ای ننم نیست دقیقاا از امشب هشت شبب عففففففففف
میشیننم مای اجوشی رو میخانممم یسسسسسسسسسسسسسسسس
اینو تا یه جایی خوندم یجورایی اینجور فیکا بهم سردرد میدن...سر خوندشون سرم واقعا تیرمیکشه
داستانش...اممم ایکاش تندتر پیش میرفت یونو..؟؟؟
ام بابا نمیدونم سلیقم دستت اومده یانه ولی اینو یکمم یکمم ندوشت
یاد اون موقع هایی افتادم که دتا رایتر داشت سایت فقط اونا مینوشتن
یوکی یونمین شادی ویکوک اومگاورس هیی بارانم فیکای طنز بدون اصمات مینوشت
شادی باز یهیو کامبک میده ولی میص بارانو یوکیم هققق
ددی به ماما بگووو میصصصشمممممممممممممممممم
هییی میخوام تازه بخونمش:")
در کل قشنگه بنظرت؟از کامتنا که انگاری خیلی قشنگه حالا نمد نظر تو مهم تره چون قطعا بهتر از دیگران اصلاعات داری
پس در کل قشنگه یا ارزش خوندن داره؟(با اینکه هر فیکی که تو بیزاری بینهایت عالیههಥ‿ಥ)
جان من راس میگی؟؟؟؟؟عررررررررر منو این همه خوشحالی محاله💃💃💃💃💃💃😂😂وااایییی فیکای شادی محشره🤩😍
راستی دد نویسنده ایکیگای فیک دیگه ای نداره؟؟قلم اونم خیلی خوبه🥲
سلام
ولی وایبی که جیمین با ایکیگای میداد خیلی خوب بود .
چقدر بچه داشتن بهشون میومد :)
آخرش سپ شد یا هوپمین ؟ نفهمیدم .
ولی بیچاره نیلی ..
من اونجا که هوسوک دست جیمین گذاشت رو قلبش گفت قسم بخور رو نمیتونمممم
چرا اونقدر احساسی بود ؟ :))))
و نویسنده قلمت خیلی خوبههه خدا قوت♡.
سلااام
خب با اینکه امتحان هاست اینو خوندم و خب خیلی ذهنم رو درگیر کرد
هی همش مگفتم چرا جونگکوک طلاق گرفت چراااااا
ولی میدونی چیه ؟؟
به نظرم این میتونه فصل دو داشته باشه
*چشم های ریز*
فصل دو پلیززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززز
و خب خیلی قشنگ بودددددددددد
من برم بخوابم خدافظظظظظ
*وی فهش های جاسوسی میدهد و میرود 😂😂 *
(تازه سرش رو کج میکند ) 😂😂
کوکمینش قوی تره یا ویکوک ؟؟؟؟
چون برام مهمه میپرسم ...
یا مثلا اصلی ترین کاپلش کیه ؟؟
از اونجایی که از مغزم میترسم به حرمت اسم جیمین نمیخونم و به احترام زحمت نویسنده نمیخونم... میترسم دوباره برینه به فیکشن مردم😂💔
ددی یعنی حتی حتیییی اگههههه پایبند ترین باشه به شیپش نویسنده بیاد تو وبلاگ شما همچی شیپر میشه
بازم ولی شیپش اوله
آتنا شی واقعا قلمت حرف ندارهههههه به عنوان یک کوکمینر که قبلا هوپمین و تهکوک شیپ میکرد میگم معرکه میشه!!
من عاشق قلمت شدم مخصوصا رومئو
اول از همه مدیونید فک کنید حال نداشتم کیبورد عوض کنم=/
بابااا یکی تو کامنتا گفته بود مای اجوشی...همون اقای من...
من تا قست 39 خوندمششششششششششششششششش
هست تووو سایتتتتتتتتتتتت..........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لینککککککککککک پلیززز
فقط میگم همونیه که ته عاشق جین بوده بعد کوک فامیل جینه...بعد ته یه دختر زن داره
بعد دختر درواقع دوست کوکه...بعد کوک عاشق بابای دوستش میشه......؟؟؟؟؟؟؟؟
وایی حتی یجام کوک به زن ته میگه دست پختتون اصلاا خوشمزهه نیس
بگوووو همونیه کهه مننن میگمممممممممممممممم
اپاااااااااااااااااا لینکککککککککککککککککککککککککک
پشمز یونمین نداره:|
دست گود از بس یونمین خوندم دیگه این کاپل میبینم فرار می کنم😂🤦🏼♀️
دد آخرش سپ به هم می رسن...؟
(وقتی می خوای به زور اسپویل بگیری)
شت ۷۰۰ صفحست :)))
مهم نیست چندتا کاپل داره...
مهم اینه که کاپل اصلیش کوکمینه :)
*به طرز عجیبی حجم عکس پوسترش از حجم خود فایل پی دی افم بیشتر بود...پشمام 🚶🏻♀️🧹
اههههه نشد که😂😭💔
حالا چه کنم من؟؟؟از بس اسمات خوندم اینو بخونم حس میکنم دارم پیتزا بدون پنیر پیتزا میخورم😂💔
ولی باید امیدوار بود ایشالا تا اخر خرداد یه فول اسمات میاد خدا با ماست😎✌️
دد دلت برام تنگ نشده بود نه؟؟؟ولی من دلم برا سم و حق گوییات تنگ شده بید🥲💔منو یاد یه دوست مجازیم میندازی وقتی با تو حرف میزنم احساس میکنم دارم با اون حرف میزنم جالبش اینجاس اونم مثه تو کنکور داره رفته درس بخونه چند ماهه ازش بیخبرم🥲🥺
حتی وسط امتحانا هم دست از سر این سایت بر نمیدارم من هر روز میام ولی میبینم چیزی نیومده مثه لشکر شکست خورده برمیگردم🚶😂ایشالا که سورپرایز و کادوی ویژه تموم شدن امتحانا داری دیگه نه؟اگه نداری از الان امادش کن چون من میخواااااااام😂فول اسمات🥴🤤و ترجیحا هم اگه شد امگاورس اگه نشدم نشد😂به شادی بوگو بنویسه عاشق فیکاشم😀😂(به روم نیار توقعم زیاده و خیلیم پرروام😁)
من یه ساعت دیگه امتحان عربی دارما مثلا نشستم اینجا دارم کامنت میدم😐😂
خب خب خب بای بای فعلا
برم برینم به امتحانم بیام😂😐چون مثه ادم نخوندم💔😐
خودافیظ شوما💜♥️😘
اون وسطی تو عکس نیلی ؟
اوکی چرا انقدر کیوتهههههههه
من چقدر حرف میزنممم
خب برم ادامه فیک رو بخونم 🚶🏻♀️
سلامم
تا صفحه ۲۲۹ خوندم ..
از ادامش میترسم :)
از رابطه جیمین و هوسوک میترسم از این که قراره چی بشه هم میترسم ..
چرا اخه ؟ :)
شالام دد شتوری؟مثه موتوری ایشالا؟
دد میگم این ۱۸+هست یا۱۶+؟؟؟
این خیلی برام‌مهمه میخوام بعد امتحانا خودمو به یه فیک عالی و اهم اهم مهمون کنم😂😂
هر چند الانم دارم مای اجوشی رو میخونم و باهاش به چوخ اعظم میرم🥲💔🚶
من : هوسوک این مسخره بازیا چیه یهو برو بهش بگو دوسش داری خطاب به جیمین .
چند دقیقه بعد ، یونگی : امیدوارم جیمین با وکیلش این طرف ها زیاد پیداش بشه و وقتش از تنهایی در بیام .
قلب سپ شیپرم : _________
سلام
چرا تا اینجا انقدر قشنگ بود ( صفحه ۵۸ ) ؟
حس میکنم دیگه ادامش نمیتونم بخونم :)
ولی اونجایی که نیلی داشتسعی میکرد با تلفن با جیمین صحبت کرد رو نمیتونمممم
و اینکه حتنا جونگکوک هم تو اتاق بیدار بوده و با شنیدن صدای نیلی اومد بیرون رو هم نمیتونمممم
الان فقط نیاز به اهنگ احساسی دارم 🚶🏻♀️
هی سلام
دیدی بخاطر پوستر مرسی خیلی خوشگله❤️
بخاطر کامنت ها هم ممنونم♥️
راستش میدونین خیلی هوپمین و تهکوک به دلم نشستن..
پیشنهادی چیزی دارین؟ کاپل های دیگه ای رو هم غیر کوکمین امتحان کنیم؟
ارع اثا اصلا من بهش میچسپم ولش نمیکنم
دارم رو همشون شت شو مغزی انجام بدن ندونن خودکشی چیه😂😂
ارع دعوا
آخ یادم اوردی
آقا یکی از دوستام با اون یکی دوست دعوا میکنه(عاقبت آشنا کردن دوستات ب هم)بعد اون یکی با منم دعوا میکنه بعد من میخوام آشتی کتم این یکی میگه آشتی کردی باهات قهر میکنم
یعنی کلا خر تو خره
البته همیدونم دوسش دارمااا
ولی سال بعد از مدرسه میره هم از دستش راحت میشم هم دلم براش تنگ میشه(خود درگیری قسمت ۹۶۶۴)
اصلا واقعا یه وضیعت دلم میخواست نرم مدرسه
حالا ...
بخدا آدامس در دست نبود وگرنه کع خودم تو فکرش بود😂😂
خو خداروشکر
هعی کنکور
تف هنوز تا کنکور خیلی دارم ولی از الان استرس دارم طبیعیه ؟
آقا من جدا نمیدونم چه رشته ای رو انتخاب کنممم
آقا بعضی اوقات فکر میکنم من به همه شغلا علاقه دارم بعضی اوقات از همشون بدم میاد(خود درگیری قسمت۹۶۶۵)
آقا حالا من فعلا علایقم این دوتاست
دکتر شدن و آرایشگر شدن
اصلا ولم کنینن
کی گفتی آرایشگری شغل نیست؟
کی گفتهههه
چرا نمیزارن برم دنبال رویای شیرینم ؟
آقا چراااا
من باید تو این خانواده باشم چون اهل خداهن و اینا به ارایشگر شدن من باید گیر بدن ؟
چرا؟
پوف
آقا تجربی سخته ولم کنینن
نمیشه دکتر بشم ولی تجربی نخونم ؟
نمیشه از قسمت درس خوندنش بپرم😂😂😂
مشکل اینه حتی به دکتر زیبایی گیر میدن 😂🙂
اصلا ارع دیگه
چرا خانواده تا با یکی گرم میگیری باهاش راحتی میخوان ازش جدات کنند؟
چرا نمیزارن وقتی رفتیم شهرمون برم پیش نیکا ؟
چرا ؟
اصلا یجوری میگم هااا چیه میخوای بری پیش نیکا
انگار که هیولاست آقا باز ما پیش یکی خوشحال بودیم اینا میخوان جداشون کنند
قرارا نبود انقدر حرف بزنم
هعی ارع دیگه من جدی جدی برم 😂❤
ددی ی سوال
فیکشن گ*یه یا استریت؟
چرا تو کاپلا همه اعضای بی تی اسه ولی عکس کاور چندتا دختر هم داره
گیج شدم
باشه ولی دلم برا مونی تنگ شده(((
یعنی میشه ی روز خودت یا مونی تو همین سایت پیام بذارین که کام اوت کردین؟ <":
به قول اهنگ استی الایو پسرام
ایا این خواسته زیادیه؟؟
من فکر نمیکنم زیاد باشه
*او در حالی که گریه میکند با دست اب دماغش را پاک میکند و مانند جیمین در ام وی اسپرینگ دی به سمت افق می دود*
وای
این ...
همون سوپرایزت بود ؟
چرا ...
چرا وقتی فردا امتحان ریاضی دارم ؟
چرااااااااااااااااااا لعنتی چرااااااااااااااااااا
او
االان نگاه کردم کامینگ سون
چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
عه نویسندش آتناست
سلاممممم
هققق رد دادم رسما خداااااااااا
میگم هیچ فیک خیلی خیلی خیلی خوب نداری که بهش بدم باهام آشتی کنه؟
کاپلش ویکوک باشه و پخته و خفن و قشنگ باشه
اینجا یا واتپد فرقی نداره
ددی گند زدم بدم گند زدم
توروخدا بگو چیکار کنم
کل دیشب رو بخاطر حس بدی که داشتم نتونستم درست بخوابم
اومدم با رفیق صمیمیم یه شوخی احمقانه و مسخره کردم
خیلی ازم دلخوره دیشب خیلی باهام سنگین بود
بهش حق میدم عاخه واقعا کارم بیشعورانه بود
واقعا من یه احمقم ولی بخدا فقط خواستم کرم بریزم همین
ددی بگو چیکار کنم دلخوریش رفع بشه
از حجم عذاب وجدان و حس بد نمیتونم درست فکر کنم
های
دلم تنگیده بود جدا
بعضی اوقات میام فقط اینجا و نگا میکنم و ول میچرخم ولی حال داره:/
آقا نمد چم بود
ولی از دیشب یه فکی کا خوندم هعی دلم میخواست دوباره بخونم و من دوباره سرش گریه کردم شایدم چون دلم میخواست گریه کنم بود ولی ~StillWithYou~[Kookmin] من عاشق این فیکم هعیی
آقا من خیلی خوبم اصن
بعد دیدن عکس جدید اعضا
بعد امتحانات که واقعا نگم برات (دوتا دیگه بگم انگار از زندان آزاد شدم )
بعد دعوا امرزوم
و ارع دیگه ...
چخبر
خوبی
چیکارا میکین
مونی خوبع ؟
خبری داری ازش
هعی
نمیتونم بیدار بمونم ولی نمیخوام بخوابم ولی خوابم میا(خود درگیری قسمت ۹۶۶۳ )
آقا چرا من با هرکی دوست میشم قصد جونشو کرده ؟
مثلا تازه گیا بایکی صمیمی شدم و واقعا از دختره خیلی خوشم میاد(بعله دختره 😂🤌🏻)
ولی بعد فهمیدم حتی خودکشی ناموفقم داشته ...
اصلا من کلا با هرکی صمیمی بشما میخواد بزنه خودشو بکشه این چه وضعیه از دوستم شانس نداریم :/
هعی
اره دیگه
امتحانات چطوره البته فکر‌کنم مال تو دیر تر شروع بشه ولی کلا درسا چطوره
خیلی حس گندیه که از همه چی محروم باشی
مثلا تو مدرسه (باور کنی خودمم نمیدونم دبستانم یا دبیرستان حالا اینو ول کن 😂😬) دختره میاد یه عمد مغنه شو در میاره بعد الکی موهاش و باز میکنه بعد یجور با نازو عدا موهاش و درست میکنه که چی؟خانم موهاشو صورتی کرده ارع دیگه بعله بعله شما ببینن زور دلتون من موهامو رنگ کردم
یعنی از قهرم لفطش میدادااااا هعی با موهاش ور میرفت از از چشاش داد میزد نگا نگا دلتون کباب شه :/
هعی
ارع من اصلا حسود نمیکنم ...
یا آقا چه دلیل داره ژلیشاتو نو به نمایش بزارین ؟
اصلا چرا من باید تو یع خانواده باشم که هردو پایبنده نماز و خداهن ؟ چرا ؟
هعی
ارع دیگه چقدر نوشتم برم اشکامو پاک کنم ضایع نشم :/
تف اذان صبح گفت الان بابام بیدار میشه ://
آقا ددی https://uupload.ir/view/my_ajjussi_ft6v.pdf/
نمد حالا همین بود یا نع ولی از توی یکی از کامنتا کش رفتم ۲۰۰۰ صحفه ای ویکوک و خوب بعد امتحانات قراره با دوستم مسابقه بدیم که کی زودتر میخونه 😂😂
آقا اصلا اگه بدونی من توی هروز به چند نفر این سایتو معرفی میکنم
ارع دیگه من خیلی خوبم
آقا من نمیشکشمممم تا آخر خرداد نامردی خووووو
درسته امتحانات و اینا ولی نویسنده ببخشیدا ولی مگه کرم داشت که داشته نو جای حساس تموم کردددد؟:////
اولد لاو و میگم ولی آقا جفت جانگ کوک ماریا نباشه من کلا این فیکو نمیخونم دیگه خسته شدم بخدا الان یه سال میشه سر این فیک الافم؟
ولی از اونور دلم نمیخواد تموم شه دیگه یکشنبه با ذوق از خواب بیدار نمیشم در انتظارش
ارع دیگه خلاصه که این چند هفتم و تو همه این کامنتا خلاصه کردن بعله ...
پوف
خوب دیگه حرف کم آوردم زحمت و کم کنم
تا درودی دیگر بدرودددددد😂😂
جرم ددی گفتی پنیک نکنیم ولی کردیم من واقع میترسم بخونم به عنوان یک جیمین لاور...
خیلییییییییییی مزخرف کامینگ سون
شدیدااااااااااااا
ولی کاپلاش پشم ریزونه سپ میشه هوپمین هوپمین میشه کوکمین کوکمین میشه ویکوک 😂😂😂😂😂
آدم می مونه
گفتم فیک بزنم به رگ دیدم کامینگ....:))))))
ولی خیلی بده ددی این کارو نکن:))))
باشه قدات شم؟؟؟؟
ایشالا عروسیت با مونی و نی‌نی دار شدنتون:)))))
غخغبخژغخهغبیغخغقخغقهغبهغسهغبعسقعفسهفثهفثفهفسثهغثعفشعفیهبغعغسعغسهغبهغسهغش
هه...
هه هه...
هه هه هه...
هه 😂
زده کوکمین :)
با سپ و نامجین :))))
شت الان دیدم کامینگ سونه T^T
این همون آتناس که همیشه کوکمینای خفن مینویسه نه؟ :)))
یه احساس پنیک خاصی دارم :)
یهو تریسام مینوشت دیگه😂
من برم بخونم
+#مرگ_بر_عمر_اولی_لاندن
