✯FULL✯
نویسنده | AnIs |
کاپل | نامته |
ژانر | امگاورس . ملودرام . انگست |
محدودیت سنی | 13+ |
مقدمه:
در همین حد کافیه بدونید که...
زندگیشون توی چندساعت از این رو به اون شده بود..!
✯FULL✯
نویسنده | AnIs |
کاپل | نامته |
ژانر | امگاورس . ملودرام . انگست |
محدودیت سنی | 13+ |
مقدمه:
در همین حد کافیه بدونید که...
زندگیشون توی چندساعت از این رو به اون شده بود..!
فقط بدونید به خاطر جنگ اینا...
چی بگم متاسفم یا چی...
واقعا درد داره بعضی اوقات طمع یک نفر میلیون ها آدم رو درگیر میکنه
ولی نمیبخشم دوباره بایسم مرددددددد
همش بایس و بایس رکر مننننننن
چراااااااا
چرا جیذابم کیوتم هیونگ زجر بکشه چراااااا
...
قلبم...
فقط قلبم... :"))))
- فینی عمیق و پاک کردن اشکهای جاری شده -
مرسی نویسنده :"))))
با تمام وجودم حال و هوای داستانو حس کردم... و ممنونم ازت که اینقدر با مفهوم مینویسی :")
یه سوال تهیونگ خودش بچرو دنیا اورد
قعا نمیتونه خودش بچه رو سزارین کنه که
پس ینی بچه از کونش در اومد؟😑
اره اره آهنربا که چی بگم حتما خیلی آهنربای قوی دارم😂😂
جرررر😂😂😂 این خیلی عالی بوددد😂😂
سلاممممم
ددی خووووبی
این فن فیکشن خیلی غم داشت و غمش باهام میمونه ..
ولی آخرش برای مینهی و هیونبین ..
ددی تصور اینکه تا 6 سالگی با یکی باشی بعدش خودت تنهایی بزرگ شی خیلی بده :)
خدا قوت نویسندهههه
هلوووو ددی
چ خبراااا..با گرمای خونه بابابزرگ تو عاشورا چیکار میکنیننننن😔💅🏻
ولی این خیلی بده ک تو تبریز ک شهر کوهستانیه باشی ولی هوا از یزد هم گرم تر باشهههه😔💔
از روزمرگیم میخام بگم..هنوز اون فیکو شروع نکردم بنویسم🤣😭نمد است حسش نیسسس👩🏻🦯
و اینکه دد ی سوال داشتم من ک تو واتپد موسیو رو خوندم تا پارت ۴۳ بود ینی آن
گواینگه؟اونوقت چرا براش پی دی اف درست کردن؟:/
بیا و این بنده حقیر را آگاه بنما😔🤌🏻
اینم بگم گشادیم میشه برم پی دی افشو باز کنم شاید فرجی شد و توش کاملش بود😂😔
از اونجایی که t ام کلا با فیک و فیلم احساساتی نمیشم (ولی دوس دارم بشم😑) و یه حس خیلی خنده دار و باحالی بود شیپ تهیونگ نامجون برام جدید بود و اینکه حامله بود و زایمان کرد خندم میگرفت تصورششششش ولییی مررگ چرا انقد برام حسش یجوری بود مامان صداش میکردنن اخه تهیونگ یه پا تدی بر کیوت و در عین حال ددی فاکرهه نمیدونم اصلا حس عجیبی دارم تموم تصوراتم بهم ریخته اما اما میدونی متنفرم از ضعف... اینکه بری تو پناهگاه و بزاری آقا بالا سرت بجنگه حس پوچی بهم میده یا مثلا تهیونگ که اینجا امگا بود رف تو شک در حالی که نامجون داش یه کاری میکرد اههه خیلی مزخرفه جایه اینکه یکاری کنی منتظر باشی برات یکاری کنن
ددی الان رفته بودیم بیرون بعد وقتی داشتیم برمیگشتیم یه نفر کنار خیابون ایستاده بود و منتظر تاکسی بود نگاهش کردم دیدم اوفِی چه خوشگله بهش زل زده بودم که برگشت به من زل زد و من سکته ...
ددیییی من چرا اینطوری شدمممم چرا هر کی رو میبینم کراش سگی میزنم روششششش 😭😂 البته گفتم که به خودم قول دادم بعد از چان عاشق هیچ کی نباشم این فقط در حد کراش ساده اس🚶♀️😂💔
فاک نامته 🚶🏻♀️💔
هممممممممممم میبینم که بالاخره نامته هم اومد هممممممممممم
هفت تا قلب به نیت هفت تن بنگتن 💜💜💜💜💜💜💜
تا حالا نامته نخوندم :")
اولینمه *منحرفم خودتونین😂
ددی دارم دزیره رو میخونم
هی همه تو کامتا لینکشو ازت میخواستن میگفتم که این چی داره که همه میخوان بعد رفتم بخونم و راستش من خوشم نمیومد 🙂
رسما عاشقش شدممممم ددییییییی این وای این دزیره محشرههههه ولی تو رو خدا بگو خوب تموم میشه چون احساس میکنم بابای کوک میفهمه و اون بلا هایی که گفته شده رو سرش میارهههه😭😭 تو اتاق زندانیش میکنه و آمپول هورمونی میزنه 😭😭 *حالا چی هس این آمپوله؟
ماچ بهت ددی💜
من یک سوال داشتم...
دلیل اینکه نویسنده ها داستاناشونو پارت پارت میدن چیه؟
داستانشون کامل نشده؟
برای جذب مخاطب اینکارو میکنن؟
فازشونو نمیتونم درک کنم....
من خودم یه شخصه اگر بعد از چند ساعت بخوام ادامه داستانو بخونم مجبورم برگردم از اول..
.......
هه هه هه!!!
فرست وان؟؟؟
دددددددددییییییییی!!!!!مای گاد×_×
به افتخار برگشت مونی شماره 2! :)))))
نامته ؟
نامته!!
ننننااااامممممتتتتتههههههههه
یمینمینینییحویتزننینثححثبزتازاتیتسنیوزتزتزحثححسنبتررحیحکسخزتزتیتیتیحبحییتث
عرررررررررررررررررر
بعد از مراسم جیگرم رو حال اورددد
شاید خیلیا نیستن ولی به شخصه طرفدار نامویم
میرومم که بخانم ناراحتی جمع کن از ایران برو