پارت جدید اضافه شد
| نویسندگان | Trap TC & katyak |
| کاپل | سپ، کوکگی،ویمین |
| ژانر | رومنس،تاریخی،اسمات |
| محدودیت سنی | +16 |
| روزهای آپ | سه شنبه ها |
مقدمه:
شاید یکی از سخت‌ترین دو راهی‌ها برای هر دلداده‌ای این باشد که به هنگام شیرین زبانی‌های معشوقه‌اش، نمی‌داند از بین لب‌ها و چشمانش به کدام یک خیره بماند؛
اما تو...
تو با آن چشم‌های دو رنگ...
کار را برای من از آنچه که بود نیز سخت‌تر کردی.
__________________________________________________
پارت اول و دوم
پارت سوم
پارت چهارم
پارت پنجم
وای خدا وای قلبم
*فوران خون و اکلیل
لعنت به چهره متفاوت و کیوت از یونگی لعنتی تر
همیشه خدا تو فن فیکیشن ها شخصیت یونگی خیلی سرد و خشن و ددی طوره ولی این یکی خیلی گادههههه
قشنگ همون یونگی اوایل دبیوعه
بخدا دلم براش تنگ شده بود
داستان خیلی جذاب و جالبیه و با هر خطش کلی حس خوب میگیری.
و از همون اول یه سوال رو میندازی تو کله آدم که چرا چشمای پونگی دو رنگه و واقعا باباش قبلا خانواده سلطنتی بوده یا نه؟ اولش که درباره اون گردنبد بود، کتابدار گفت اون خانواده رو سوزوندن و تولد اون نوزاد نحس و شوم بوده خیلی دلم میخواد واقعیت یونگی رو بدونم و یه حسی بهم میگه اون مرده شاید باباش نیست یا چمیدونم اگه میگن سوزوندنش چطور جون سالم به در برد و قبل مرگش که به مامان یونگی اشاره کرد یعنی زندس پس این وسط اون لعنتیا کیو سوزوندن؟
خانواده هوسوک این وسط چکارست؟ یعنی این دو خانواده هیچ ارتباطی باهم نداشتن؟ چون اگه خانواده قبلی یونگی اینا بودن، قطعا یکی تو قصر کوفتی چهره اون نوزاد رو دید دیگه... یعنی احتمال میدادم سوکجین، که فرمانده س و به قطع یقین چنیدن سال تو قصر بوده، یونگی رو بشناسه ولی همه بهش میگن ساحره!
خب کلید حل مشکلات صبر و اومدن پارت های بعدی 😅
خلاصه که نویسنده جان قلم هنرمندت پر برکت و اینکه من دیروز بعد ١٠ ساعت خوابیدن و شارژ شدن پس از جلسه کنکور بعد صدها سال گوشی فسیل شدم رو باز کردم و اولین جا اومدم اینجا از اونجایی که ددی رو خیلی میدونست و بعله فیک شما رو دیدم و خستگی یه سال فا*کینگم از تنم رفت و انرژی گرفتم پر قدرت تا تیر و مرداد ادامه بدم و زنده بمونم
بااینکه شاید نرسم ادامه ش رو تا یه وقت دیگه بخونم ولی تمام این حس خوب تا وقتی برگردم تو قلبم میمونه
فقط یه سوالی دارم روال داستان تو چه قرنی رخ میده؟ چون یه قسمتی به ژاپنی ها اشاره کردی برام جالب شد که بدونم:>
Trap. Tc
نویسنده جوابم رو داده... برگانم واقعا
اوکی پس مثل حرکتیه که خودم میزنم گاهی وقتا...
فقط خواستم مطمئن بشم
چقدر پارت جدید خوشگله خاک تو سرم...
به مولا شبنم شی عزیز از شما هم نهایت تشکر رو بابت پاسخگویی به عمل میارم
دستتون درد نکنه بابت پارت جدید💗😗🤝🏻
*پلی کردن ست می فری و رفتن اون حرکت کوک تو لایوش با این اهنگ😂😔🤝🏻*
همونی که روی ددی کراشه
اگه منظورتو درست فهمیده باشم...خب یعنی دو نفر نوشتنش...حالا چطوریش بستگی داره...
مثلا یکی ایده داده اون یکی نوشته
یا هردو با همکاری هم نوشتن
یا یکی کامل نوشته بعد اون یکی از اول دوباره مثلا تصحیحش کرده یا جاهایی چیزی بهش اضافه کرده
هرکدوم اینا یا مدل های دیگه میتونه باشه :>
خطاب به [همونی که روی ددی کراشه]
وقتی میگیم نویسندگان، به این معنی نیست که دو نفر نوشتنش! من و دوستم توی ایده پردازی داستان با هم شراکت کردیم و متن داستان رو تماما خودم نوشتم. قطعا نمیشه دو نفر داستان رو بنویسن چون تفاوت قلم پیش میاد اما میتونن توی نحوه‌ی پیشبرد داستان با هم صحبت کنن.
میگم من برام سوال شد که وقتی میگن نویسندگان دقیقا چطوریه ...
وایی باورم نمیشه چند وقت شده؟ شاید یک سال.. من یک ساله همش فکر میکردم که روباه برفی چیشد و چرا دیگه رو سایت نیست.. این یکی از بهترین اتفاقای سالمه🥹🤍
آقا من حوصله نوشتن ندارم یعنی نمیشه نظرمو با ویس بگم 🗿
بالاخرههه :)))
هه...من تو دیلی نویسنده عضو بودم میدونستم قراره بیاد رو سایت....هه 😏😂
وای وای...عشق من دوباره برگشت :)))
باوجود تمام شرایطی که دارم تمام سعیمو میکنم هر هفته بخونم و نظر بدم 🥲
بریم واسه قسمت اول 😭🏃🏻♀️🤌🏻
عررررررر ددی بمولا رو قلم نویسنده کراش نزدم کراشیدم😂❤
بعد این پارت میخوام دل رو بزنم به دریا برم جنگل بلکه یونگی پیداش بشه 🤧
اصلا با دیدن مقدمش کف کردمممممم
از کاور و مقدمه و نویسنده تشکر میکنم که باعث تشنج بنده شدن😭😭
*چند تا فحش به خودم میدم و کتابامو میزارم زیر سرم و می‌شینم فیک میخونم
راستی دد،خوبی؟ عیدت مبارک باشه،با تاخیر. دد مواظب خودت باش،چند روز تعطیلات رو ویروس گرفته بودم و عین سگ حالم بده بود.البته خداروشکر یه بهانه واسه عید دیدنی نرفتن پیدا کردم😂
شما یه اصغر سگ سبیلی،چیزی، یافت نکردی بین فامیلا؟
اره عشقم الساعهههه💋😎
ژانر: عاشقانه . تاریخی . اسمات
.
دستت طلا.
اوکی شت....
میرم محو شم،حقیقتا بزارید برم گریه کنم دودیقه بعد بیام دوباره خوشحالی کنم.
کوکگی و سپ وویمین...این ژانرا....نه من باید دور این بگردم،دور نویسندشم به طور به خصوص..
یه دقه استاپ ایت ببینم.....چییییی؟؟؟
کوکگی مگه همون یونگی و جونگکوک نیست؟
و سپم یونگی و جیهوپ،.........یه دقه دیگه وایسیدنهههه یعنی چیزه اخجونننن درام عر در بیارررر😂😂😂😭😭😭😭😂😂😔😔🤝🏻🤝🏻
میرم نذر کنم سد اند نباشه،بگید سپ سد اند نیستتتنتت(یه هو نگران شدم اصن😂😂😭😭😔🤝🏻)
چجوری میتونم کلمه ای برای توصیفش پیدا کنم؟:')
این عالیهههههههه:'''''') دمت گرم نویسندههههههه فایتینگگگگگ
خدای من ...خودایییی منننن..خدایا این نویسنده رو تکثیر کن جان مادرم ...نویسنده شیی روی کاورت..کاپلات، قلمت و کلاااا کراش زدم ...فایتینگگگ
دد،بی زحمت میشه ژانراشو بگی،نمیدونم چرا ولی گوشبم برعکس نمیشن صفحش کامل ببینم ژانر هارو،دستت طلا فدات شم
من همینجا اعلام میدارم که ای لاویونویسنده ،بابت سپ،خیلی مشتاقم بخونمش ،
عه پشمام پارتیه،ای بابا ای بابا،عالی شد،به هر حال حمایت های سبز من ذو اینجاخواهید دید تا این غول شه بخونمش،(گفته بودم چقدر خواستار سپ هستم و اگر بیاد کلی کامنت میزارمبراش دیگه نه😂🥲)
کوکگی یا سپ بلاخره؟خیانت؟پشمام
پ.ن:ای بابا ای بابشمای دورنگ؟دبگه بین سه راهی موند،به این چشش خیره شهبا اون یکی چشش یا لباش😂🥲🤝🏻
پ.ن۲:یه معشوقه ام نداریم چشاش دورنگ باشه بین سه راهی این چشش یا اون یکی چشش یا لبش بمونیم،نهایت چیزی که گیرمون بیاد یه معشوقست با ابرو موکتی و سیبیل چخکاقی بین دوراهی خیره شدن به اونا بمونیم😂😔🤝🏻
پ.ن۳:خدا از اینا نصیب کنه.
پ.ن۴:ما که بخیل نیستیم.
پ.ن۵:ددیییی چطوریی عزیز مادر؟دلم برات تنگ شدهبود وهمنین طور دلم برای اپدیت های سایتم تنگ شدهبود،سال نوت با تاخیر مبارک،ببخشبد مسافرت بودم مثل خودت درگیر فامیل واین چیزا نت نداشتیدم.
یاااه(با حالت شگفت زده شدن...وی کیدراما زیاد دیده) تا حالا از مقدمه یه فیک اینقد خوشم نیومده بوددد...قلمی قوی در این نزدیکی حس میشود بگذارید دانلود کنیم.
امیدوارم پدر زنده بمونهههه😭😭😭😭
امیدوارم بخش اول داستان به این معنی نباشن که قراره هوسوک و یونگی روبه روی هم بایستن....
امیدوارم اتفاقی که برای پدرش افتاد ربطی به افراد هوسوک یا پادشاه نداشته باشهههههه😭😭😭😭
