سلامم
(در اون لحظه، صرفا زندگی کردن خلاصه میشد بین راه رفتن هاش و با خیال راحت نفس کشیدن.)
بعد دانشگاه حالم جیمینه
("اگه این خونه مال من بود چی؟")
من رو به خونه جونگ کوک😭😂
(ولی واقعا به این فکر کرد که حتما گاهیون و مامانبزرگش با دیدن این خونه چشم هاشون
مثل ستاره های شب برق میزنه.)
از لحاظ روحی یه داداش مثل جیمین میخوام که هر لحظه رو به یادم باشه
(لبخند محوی لب هاش نقش بست؛ کاش میتونست یه زندگی خوب برای باقی مونده ی خانواده اش بسازه.)
غصه نخور نامجون مهربونه😭😭
(الان که سایه ی کسی رو حس نمیکرد، احساس
راحتی بیشتری برای خاموش کردن آتیش
کنجکاویش داشت.)
من تو خونه کسی که از وقتی به دنیا اومدم باهاشم ولی خجالت میکشم برم اتاقشو وقتی کنارمه ببینم😭😭😭🥲🤣
(بطری ها رو بنا به سرگرم کردن خودش،
جوری میچرخوند که کاغذ برند و اسمشون، به سمت
جلو باشه و همه رو مرتب با همین حالت میچید.)
وای جیمین منم مداد رنگی هامو اینجور میچینم تو جعبهش به طرز عجیبی تنها چیزیه که روش وسواس خاصی دارم و وقتی تکمیل میشه...آه~ لذتشو با دنیا عوض نمیکنم
(ساب آلفا طبق معمول، کت و شلوار رسمی به تن
داشت و سرتا پا سیاه پوشیده بود.)
گاهی حس میکنم نامجون پدر خوندس و جیمین پسر خونده بدبختشه😭😂
( حتی نمیتونست به صورت گیرا و جدی
مرد نگاه کنه و مدام نگاهش رو پایین مینداخت. حتی دقت که میکرد تپش قلب داشت و با انگشت هاش
که جلوی بدنش نگهشون داشته بود بازی میکرد.)
وقتی در حال ارتکاب جرم مچتو میگیرن😭
(نمیدونستم چی دوست داری، اما از هر مدل
اسنک و خوراکی سعی کردم برات بخرم.)
کاش نامجون انقدر خوب نباشه وگرنه منم جمع میکنم میرم خونهش🫠
(جیمین با حس اینکه چیزی از بالا سرش برداشته شده، ناخودآگاه سرش رو بالا گرفت و...گیر افتاد.)
با تصورش قشنگ جوجه میاد تو ذهنم😭😭
(طعم گرم، کمی گازدار و دارای طعم تند و تیز میوه ای که آشنا بود)
دلستر جوجو میخوام
(من هیچ وقت خونه نداشتم. هیچ وقت جایی به
اسم خونه نداشتم. همیشه دیر میام تا بلکه کسی غیر از یوبین منتظرم باشه تا اینجا برام "خونه" بشه. اما دیگه من خونه دارم، دیگه دیر نمیام.)
جوهاتسو بمرد!
(شراب سیب.)
نامجونی! برادر زندگیت شده سیب، متوجهی؟👀
(شاهین کوچولو)
واییی میتونم برای لقبایی که نامجون به جیم میده بمیرم! چقدر متفاوت و قشنگن😭🥺
(تا مجبورش کنه به آینه قدی نسبتا بلند و
عریض روبه روشون زل بزنه.)
نمیدونم چرا ولی دارم یاد نقاش شب میوفتم🫠
(با وجود هوای نسبتا سرد اتاق، تنش به قدری داغ کرده بود که متوجه اختلاف دما اتاق و جسمش نمیشد.)
این پولداراهام شومینه هاشون همیشه خاموشه و خونه یخه پس من چی بگم؟
(نفس هام حبسه بین قصه ی غم چشم هات..)
میتونه دیالوگ مورد علاقه ام باشه😭
وای خدا ددی خسته نباشی حس میکنم بلند ترین پارت بود 🥺🫠
اهم راستی من فعلا دارم با صفحه ای که برام درست کردی برای کار نصفه و نیمه م میمیرم
کوچولو کوچولو دارم منتشرش میکنم ولی هیچ کامنتی تا الان نداشتم میخواستم آزمایشی بزارمش و شاید اونقدری خوب نباشه نمیدونم. ببخشید دد من شاید مثل تو خوب نباشم🥺
خلاصه که من با خطش دارم هر میزنم یعنی قیافه م دیدنیه سر خوندن فیکت!🫠🤣
ما منتظر ادامه ش خواهیم ماند.
RM. kiute.ARMY
سلام سلام جان دل😎😎💋💋
بذار اول بگم که کامنتت باعث شد چند تا پارت رو مثل موتور بنویسم...
باور کن، بغضیم کردی...
جدا ازت ممنونم ک برام وقت گذاشتی و امیدوارم تمام تلاشم رو کنم که هم جبران بشه و هم برازنده ات باشه😭😭😭😭😭
حال همه بعد دانشگوه، کثافته...
من رو به خونه هوسوک🤣🤣🤣
داداش من رد میشه میگه کاش زودتر بری تو اتاقت صداتو نشنوم😭😭😭
والا بخدا لب تر کنه نامجون اونجا رو میزنه به نامش😭😭😭😭😭
نه بابا من فرصت غنیمت میشمرم جای خوراکی ها رو اول پیدا میکنم😔
حق حق حقققققق!!!!!!
یو کن به د باس ددی🤭
وای وای وای ههاقبمخص3هعامبع دقیقا😭😭😭
نامجون اگه وضعیت زندگی ما ها رو میدونست خیریه میزد...
نرم و کوچولوووو😭😭😭
عففففف من دوغ آبعلی...لامصب مست کننده ترینه...
خدا نکنههه😭😭😭😭
سیب فروشی باید بزنه😔
خدا نکنه زننننن! بخدا منم خرابشم😭😭😭😭
اوناهم اهل دل بودن؟😈
اداره گاز میتونه از این بخش فیک به عنوان فرهنگسازی استفاده کنه😔
وای وای وای خودم موقع نوشتنش شیهه کشیدم😭😭😭😭
دورت بگردم سلامت باشیT^T بله بله بلند بود:")
به به خدا نکنهههه😭😭😭😭
نگوووو دخترررر نگوووو! تو بهترینی!!
من نوکرتم دربست ب مولا:")
به به🤭