☀FULL☀
نویسنده | vkook_hedi |
کاپل | کوکوی |
ژانر | انگست . عاشقانه ، امگاورس ، روانشناختی ، برشی از زندگی ، اسمات |
محدودیت سنی | 18+ |
تعداد صفحات | 679 |
چنل تلگرامی نویسنده | " کلیک کنید " |
لینک ناشناس نویسنده | " کلیک کنید " |
🎬 TEASER 🎬
⚫️ CLICK ⚫️
مقدمه:
اولین پرتوهای خورشید، آروم روی صورتش نشست. نسیم سبک صبحگاهی موهاش رو نوازش کرد و اون، برای اولین بار بعد از ماهها، دوباره چشم هاش رو باز کرد....
چشم هایی که هنوز یادآور تموم خاطرات تلخ و شیرین بود.
پشت سرش صدای پای آشنایی اومد. قلبش تندتر زد. نتونست برگرده، اما وقتی دست گرمی روی شونهاش نشست، دیگه نتونست مقاومت کنه. به چشم هاش خیره شد و توی اون نگاه، همهی دردهاش شوختن؛ مثل مه تاریکی که با اومدن خورشید ناپدید میشد.
شاید میدونست که دوباره، وقتی سپیده دم بشه، بهش برمیگرده.
شرط کامنت: حداقل 16 کامنت
After Story
رمز فیک و افتر استوری: Dawn
پ.ن: کامنت های عزیزانی که این فن فیکشن رو خوندن و خوششون اومده، باعث تداوم قرارگیری پست با کاپل کوکوی میشه👀
در صورت نرسیدن تعداد کامنت ها، نوشته جدیدی اگر با کاپل کوکوی بود، دیر قرار میگیره یا خدایی نکرده قرار نمیگیره:(