BTS fanfiction

💜👽📚 محفل دریده شدگان در راه بنگتن و فضایی های فن فیکشن خوان برتر 📚👽💜

مینی فن فیکشن Cloudy with the Chance of Love

🍥FULL🍥

نویسنده Querencia
کاپل ویکوک/کوکوی
ژانر عاشقانه . فانتزی . فلاف . برشی از زندگی . AU
محدودیت سنی 15+
تعداد صفحات 165

مقدمه:

روز کوپید، زمانی خاص از سال که در اون به مدت 24ساعت بی‌وقفه باران عشق میباره. روزی که هرگز در اون مرگ و جنایتی رخ نمیده و اتفاق بدی نمیفته. چون قطرات قلبی شکلی که از آسمان پایین میان، با چکیدن روی تن هر کس، هر حس و خیال بدی رو از دل و ذهنش بیرون میکنن و بهش عشق هدیه میدن. روزی که در اون، همه کسایی که زیر باران قدم میزنن عاشق میشن.

با اینکه روز کوپید، روز عشقه، جئون جانگکوک ازش متنفره و هرگز در اون روز خونه رو بدون چتر ترک نمیکنه. چی میشه اگه اون پسر به‌ظاهر آنتی-رمانتیک، در یک روز کوپید، با کیم تهیونگ آشنا شه؛ پسری که مثل خودش از اون روز نفرت داره چون هرچقدر هم که زیر باران عشق قدم میزنه، نمیتونه نیمه گمشده‌ش رو پیدا کنه؟

    

☁️🩵☔️DOWNLOAD☔️🩵☁️

شرط کامنت: حداقل 14 کامنت به بالا

      

805_vpfe.png


پ.ن: کامنت های عزیزانی که این مینی فن فیکشن رو خوندن و خوششون اومده، باعث تداوم قرارگیری پست با کاپل ویکوک/کوکوی میشه👀

در صورت نرسیدن تعداد کامنت ها،نوشته ی جدیدی اگر با کاپل ویکوک/کوکوی بود، دیر قرار میگیره یا خدایی نکرده قرار نمیگیره:( 

پ.ن2: من هربار میبینم که سیا به قصد نسل کشی همه امون کار جدید داده بیرون: میخوای منو بکشی؟ بکش! با مرگ در مپیچ که هر زنده مردنیست در مرگ زنده باش که آنت ستودنیست😭

۵ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تارا
۰۸ مهر ۱۹:۰۴

عججججججب فیکشن عررررر زدنی بود

وی اسمش تاراس و وقتی وارد سایت میشه و میبینه همه از تارا تشکر میکنن به خودش میگیره

RM. kiute.ARMY

حقققققق!!!!
جرررر🤣
مسئول دولت خوبی میشی😔
VK– Cheri
۰۸ مهر ۱۷:۱۰

جدی فکر خوبیه هاا بیا دوتایی بریم کاپل خراب کن بشیم 🤣🤣🤣

یا مثلا دراما بندازیم بینشون جدا شن ..

نمیشه که فقط ما سینگل باشیم 🤣🤣🤣

RM. kiute.ARMY

بخدا اگه بیای میرم دعا نویسی یاد میگیرم با دعا بخت مردمو ببندم🤣🤣🤣🤣
والا بخدا چه دلیلی داره همه باید بسوزن🤣🤣
NiL ith
۰۸ مهر ۰۹:۲۱

خب سلام آمده ام بگویم که این مولتی را خوانده ام اما به یاد ندارم که نظر داده ام یا خیر...

در اولین قدم، چرا اینقدر ریدرا کم شدن؟ الان واقعا فیک های خفنی داره میاد رو سایت🫠 خواب پاییزی بچه های فضایی

دور نشم از سیا جان.. توی چنلش هم گفتم... خیلی دوستش داشتممممم، اصلا خیلی خوب بود🫠 دوست داشتنی بود. ما شاهد دو عدد آنتی رمانتیکِ خیلی رمانتیک و ناناز ولی کراش بودیم که خلاصه خیلی خوب بودن ( مثل خود سیا )

تا لاس کوتاه دیگری بودورود

RM. kiute.ARMY

سلام بانوووو! اینجا که خیر دلبر👀
نه بچه ها هستن خداروشکر اما کم😔

وایییی چه توصیفی داشتیییی😭😭😭

تند تند بیا ماهم یاد بگیریم ازت خوشگله(¬‿¬)
ارمیییییییییییی
۰۶ مهر ۲۱:۰۶

خیلی قشنگ بود اشکم در اومد..یه روزه کلشو خوندم واقعا عالی بود کاش روز کوپید واقعی بود هعیییییی

RM. kiute.ARMY

وای که اگه واقعی بود.....
VK– Cheri
۰۶ مهر ۱۳:۵۸

چقدر دلبر بوددد..

ایده اش خیلی خوب و جدید بود و با وجود اینکه کل داشتان بیست و چهار ساعت طول کشید ولی اصلا حس اینکه داره کش دار میشه یا خسته کننوگی به ادم نمیداد.

شخصیت جونگ کوک و تهیونگم که خیلییی مودد بود یعنی منم همزمان با خراب کاریاشون میخندیدم 😂

جدی خیلی لذت بخشه هااا بیاین بریم یه جایی که همش کاپل هستن اذیتشون کنیم 😂😭

همچنین عشقی که یواش یواش بینشون شکل گرفت هم واقعا دوست داشتنی بود.. اونا تحت تاثیر کوپید نبودن ولی انگار همون یکروز وقت گذروندن باهم هیپنوتیزمشون کرد تا به هم دل ببندن ‌.

بسی زیبا و در عین حال کیوت بودد 🫠

خسته نباشی نویسنده زیبا 💜

RM. kiute.ARMY

موره من پایه اتم بریم کرم ریزی! تازه پارک طرف خونه ی ما خیلی کاپل زیاد داره😔☝

آخ گفتی:)))))))

ای جوووووووون😭💚
juliyt
۰۵ مهر ۲۳:۱۱

داستان زیبایی بود خوشمان آمد

دد یه سوال داشتم 

چرا هرچه قدر میگردم امگا لیدر نیم رو پیدا نمی کنم؟؟

RM. kiute.ARMY

نوش جونت عزیزم😎🍷

برش داشتم نفس بزودی لینک هاشو میذارمT^T
zahra mansouri
۰۵ مهر ۱۷:۱۷

منی که خیر سرم کنکور دارم درحال دانلود فیکشنا: 

 

به هرحال فعلا تو جو ام نمیرسم فیکشن بخونم ولی خب بعدا که لازم میشه👍🏻

*ذخیره کردن فیک برای بعدا

RM. kiute.ARMY

جمع کن که حلال تر از شیر پدره😔☝
Kim bora(خیار🥒)
۰۵ مهر ۱۶:۰۴

چرا انقد زیبا بود ایننننن؟😭😭😭

اقا من اصن اعتراض دارم عهههتقجصذسچین

ابری با احتمال بارش عشق؟ اوکی فاک می:]
چقد مدل اشناییشون قشنگ بود و اینکه نیمه گمشده هم بودن و چون جونگکوک تاحالا زیر بارون نیومده بود تهیونگ یجور سپر ضد گلوله داشت🥲

و اون کرم ریزی ها و پیرسینگ و تتوی یهویی تهیونگ:))))))))))

اشک اشک اشکمایمیعقچصمگضضمسکگص

و چقد همه چی به واقعیت نزدیک و در عین حال متفاوت بوددد🥹😭✨

*یکی از دلایلی که ژانر ای یو رو دوست دارم:]

و همه ی اون اتفاقات دقیق که نشون میداد روز کوپید یه چیز الکی نیس که همین طوری به ذهن نویسنده اومده و سیا قشنگم کلی روش وقت گذاشتهㅠ_ㅠ

تا آخرای داستان حدس میزدم آخرین کاپلی که مومنتاشون خراب میشه خود تهکوکن ولی انگار نه حتما باید خودشون دوتا اون کرمو خالی میکردن؛) 

و خلاصه که همه چی زیادی قشنگ بود🥲❤️‍🩹

سیا شی دستت طلاااا اصن کارای تو عشقن و از اولای فیک خوندنم با کارای تو زندگی کردم:))از گلدن اربز تا همین ابری با احتمال بارش عشق که اخریشه(و میگن کارد که منتظرم فول شه:))

 

پ.ن: کارای سیا جزو معدود(درسته؟) کارای فانتزی ای ان که میتونم با عشق و علاقه تمام بخونمشون🥲🫠

RM. kiute.ARMY

زیبا ترین در نوع خودشه...
کاش سیا واقعا نوشته هاشو چاپ کنه:)))))))

بلهههه😭😭😭😭

ای جونم:)))

پ.ن: اره عشقم درسته؛ دقیقا:)))) حق گفتی جانان!
Kim bora(خیار🥒)
۰۵ مهر ۱۲:۰۸

وای وای وای سیاااسیمجزکچسچضسکسک

دوتا اتک خفن همزمان تو یه روز از سیااا؟ گاد کیل می😭😭✨

تازه هنوز نخوندمش اینممم

دد طبق عادت مسخرم این کامنتم قبل خوندن بود میرم میخونم بازم زحمت میدم خدمتتون

با اجازههه😂💃🏻

RM. kiute.ARMY

سیا خانم بیوفته پشت فرمون همه امون زیر لاستیک هاش شیک میزنیم براش😔☝

اتفاقا خیلی هم عادت جیگریهههههه!
اجازه ما دست شماست😎
kopney
۰۵ مهر ۱۱:۲۱

تراپی؟ نه ممنون فیک جدید سیا کافی بود برام🔅💕

RM. kiute.ARMY

ای جون دلم خاداااا😭😭😭💟
Baby
۰۵ مهر ۰۳:۵۵

چ کیوووووووت ماااااااماااااااان

RM. kiute.ARMY

خیلی😭😭😭😭😭😭😭
...
۰۵ مهر ۰۰:۰۶

میتونم بگم از قشنگترین فیکشنایی بود که خوندم و قرار نیس یادم بره @_@ 

RM. kiute.ARMY

ای جووووون دل😎
جاک
۰۴ مهر ۲۱:۳۴

سلام، خیلی منتظر گذاشته شدن این فیک روی سایت بودم تا بتونم راجبش نظر بدم.

به نظرم داستان این فیک حتی از هو هم بهتر بود. کوئرنسیا از فانتزی نوشتن های من میگه اما خودش>>>>>>

لعنتیییییییییی تصور دنیایی که ساخته وحشتناک قشنگ بود. یکی از زیباترین دنیاهایی که توی داستانا دیدم. البته خب.. از لحاظ ظاهری.

داستان هم جدید بود و هم چیزای جالبی رو نشون می داد.

از باران کوپید‌ فقط واسه چند لحظه خوشم اومد. بعد وقتی خواهر تهیونگ و رفتارش رو دیدم کاملا نظرم عوض شد. اینکه به خاطر بودن با دوست پسرش اینطوری تهیونگ رو از خونه بیرون کرد با اینکه میدونست اون کسی رو نداره، و تمام اینا به خاطر بلایی بود که اون باران کوفتی سرشون میاورد، خیلی خیلی منزجرم‌ کرد.

همینطور کار اون کارمندای به دردنخور‌ خشکشویی، به چه حقی روی وسایل دیگران چنین نقاشی هایی انجام داده بودن؟؟؟ خوشحال بشن؟!! خوشحالی بره به درک وقتی حق امانت رعایت نشده! من خیلی خیلی زیاد روی این موضوع حساسم و اگر واسه ی من چنین اتفاقی میفتاد همون موقع سرشونو میذاشتم روی سینه شون. یه خیاط آشغال یبار همچین کاری باهام کرد و هنوزم که یادم میفته دوباره ازش متنفر میشم.

واسم جالبه که تهیونگ و جونگ کوک حتی وقتی کامل با هم آشنا شدن حدس نزدن این موضوع به خاطر خودشون باشه، اونم با قوانین کلی ای که باران کوپید‌ داشت.

جور شدن تهکوک واقعا قشنگ بود توی این فیک، خیلی ازش خوشم اومد و تمام مدتش رو با ذوق و لبخند خوندم. البته دلمم براشون می سوخت، که توی جامعه ای قرار گرفته بودن که اونا رو دیوونه میدونست، درحالی که خودشون دیوونه بودن.

کارای تهکوک با زوج های مختلف، یجاهایی‌ خیلی شرورانه شد اما به نظرم حق داشتن. رفتار مردم توی این روز خیلی چندش آور بود... ترافیک به خاطر یه بوس؟ پشت دخل دوست دخترتو‌ بمالی و بقیه هم جلوی چشم همدیگه همچین گوهایی‌ رو بخورن؟!! واقعا زیاده رویه، و باران کوپید‌ به نظرم عشق نیست، نفرینه‌. اول قشنگ به نظر میاد که توی یه روز مشخص از زندگیت عاشق نیمه گمشده ت بشی و با همون بمونی، اما واقعا پس حق انتخاب چی؟ این مردم واقعا طبیعی نبودن.. وگرنه انسان چه چیزی رو به حق انتخاب ترجیح میده؟؟ عشق میتونه بره به درک اگر زوری باشه، این چیزیه که بارها دیدیم.

باورم نمیشه حتی یه بخش اختصاصی پلیس هم واسش گذاشته بودن. برام سواله پلیسا چجوری همدیگه رو نمی مالیدن؟ عشقه دیگه، عشق! واقعا اگر عشق همچین کوفتی بود بهتر که اصن وجود نداشت. چجوری انسان ها تا اون موقع راجع‌ به دلیلش تحقیق نکرده بودن؟

آخرش واقعا ناراحت شدم که اونقدر ظالمانه گرفتنشون و به زور جلوی بارون گرفتن کوک رو... حتی اگر کوک از قبل عاشق تهیونگ شده بود این گرفتن حق انتخابش، اینکه مجبورش کنن همرنگ جامعه باشه.. زیادی درد داشت. خیلی زیاد. دهنم طعم زهر گرفت وقتی این تیکه رو خوندم.

و در آخر اینکه، از هرکسی که تهکوک ازش متنفر بودن متنفر بودم. البته به جز جیمین! جیمین واسه اینکه ازش بدم بیاد زیادی فان بود توی این فیک. و خب جیمین و همسرش یه حقیقت رو به وضوح نشون دادن: باران کوپید‌ یه طلسم بود، یه توهم که نمیتونست واقعیت پیدا کنه چون بقیه روزهای سال هم بودن.

بگذریم! خیلی فیک قشنگی بود و اسمشم‌ کیوت بود، عکس هاشششش>>>>>

بسیار ممنون از نویسنده شی!

پ.ن: غلط املایی نمیدونم دارم یا نه ولی اگر باشه خیلی رومخه‌. نمیدونم چرا اینقدر روش حساس شدم T T

RM. kiute.ARMY

سلام خوش مرامممم! برای تو همیشه تریبون سایت رزروه😎♥

واو!!
عاشق کامنت های پر ملاتتم که همیشه تا این حد کامل و باحالن چون از عمف وجودت و احساساتت کامنت میدی:")

و تف به خیاط مشتری نه مدار!

پ.ن: نه بابا فدا سرتT^T
Q. Moon
۰۴ مهر ۲۰:۴۵

بروبچ عزیز، این بچمو که اینجا میبینین U_U زد رو دست محروم از جادو و دل خودمو صاحب شد T^T

 

پ.ن: به یه سنگل به گور مثل خودم نیاز دارم تو روز ولنتاین این فیک رو بازسازی کنیم *اموجی راه رونده به سوی افق*

RM. kiute.ARMY

ای قدرت کیوپید!!!!!

پ.ن: هستم بخدا من هستم سیا آدرس بده سیا بخدا میام سیاااااا😭*وقتی تو هم از شدت سینگلی شبا با بالشت و پتو تریسام میزنی: *
ماه‌ِسه
۰۴ مهر ۱۸:۴۴

نامی شیییی امروز چطوریییی🥲

 

بریم ک بزنیم بر بدن)))))! 

RM. kiute.ARMY

شکر خدا عالی نفس من😎♥

لتس گت ایتتتتتتت!
Snowman
۰۴ مهر ۱۷:۳۰

این رو توی سایت سیاخوندم و به قطع میتونم بگم میتونین بعد خوندنش با یه بارون قلب، عاشق بشین🙂

که البته منظورم سیا بود، میتونین بعد خوندنش عاشق سیا بشین😔⁦⁦⁦*قلب*

RM. kiute.ARMY

خیلی مدیریت بحرانت رو دوست داشتم😔
Yeah, we never felt so young
When together sing the song
서로의 눈 맞추며
비가 내려도
Yeah, we never felt so right
When I got you by my side (My side)
함께 맞던 별 따라
Oh, we young forever
이렇게 노래해 (We ain't never felt so young)
Won't you hold my hand? (Yeah, we never felt so right)
Need you here tonight (We ain't never felt so young)
Oh, we young forever (Never felt so young)
Yeah, never felt, never felt so young

.::Take Two::.
.::BTS💜ARMY::.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان