BTS fanfiction

💜👽📚 محفل دریده شدگان در راه بنگتن و فضایی های فن فیکشن خوان برتر 📚👽💜

مینی فن فیکشن all the lies that i always told you

✬FULL✬

 

نویسنده BUNNY :)
کاپل هوپجین
ژانر رومنس . انگست . برشی از زندگی
محدودیت سنی 14+

  

نویسنده:دوتا پایان داره...هم هپی اند هم سد اند...واسه کسایی که با سد اند حال نمیکنن:)

  

برشی از داستان:

 جانگ هوسوک!

میخوام اعتراف کنم!

به اولین دروغایی که بهت گفتم و نفهمیدی... به حسم... به تو.

   

🎭⭕️♥︎DOWNLOAD♥︎⭕️🎭

    

805_vpfe.png

۲۲ ۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ستی
۲۸ مهر ۱۳:۴۰

عالی

RM. kiute.ARMY

نوکر شماییم😎💋
H.h
۱۰ آبان ۱۹:۱۵

پس بریم برگه ی حضانتو امضا کن😂😂

ولی ددی واسم کار پیش اومد

اونم چه کاریییییی

امتحان

حضوری

جامع

شنبه

از همه درسا

تا جایی که دبیرا درس دادن

شت🥲

حاجی من اصن غلط کردم همون بیکاری خوبه

RM. kiute.ARMY

منم میخوام به شغل شریف استریم زنی ادامه بدم😂😂
H.h
۰۹ آبان ۱۸:۵۴

ددی

اصن یه چیز میگم صگ در صگ باورت نمیشه

ولی میگم

من کلا از اونجایی که کلاااااااا چمد بنگتن بمب و بی تی اس اپیزود و ران و بنگتن گایو و روکی کینگ و مصاحبه هاشونو و توراشونو کنسرتاشونو اجراهاشونو لایواشونو بون وویاجا این دسوپا کلا هر چیزی که تو ایت کره خاکی از بی تی اس بودو دیده بودم و یتی هر چی، هر چی تو ایت سایت موجود بودو تقریبا خونده بودم دیگه داشتم از بی کاری می پوکیدم:|

اینن بگم من ۲۲ فروردین امسال ارمی شدم:||||| و تمام اینا رو دیدم:|||||

پشت کارم تو حلق خودم

بعد الان نشستم دقیقا ۴ ساعت وقت گذاشتم

کل مطالب بنگتن و کل سایتایی که ازشون دونبال میکنم و هرچی رو

درو کردم

ولی همه مطالبشونو تمام این چیزا رو دیده بودم:/// 

دیگه اومدم اینجا

دو ساعت گشتن کل سایت طول کشید

خداشاهده اگه میخواستم سر هر چیز کامنت بزارم به دیار باقی مییشتافتم:/ شرمنده از نویسنده ها ولی همین الان میگم به تمام نویسنده های سایت

کاراتون یا عالیههههه یا خیلی خیلی خوب و خاص یا خوبه یا نیاز به تلاش ببشتر که این مورد اخری فک نکنم باشه:/ خلاصه اینکه من سایتو کامل درو کردم ببینم چیزی نیست که نخونده باشم

که دیدم

من

چقدر

کورم:)

یه کار از بانیییییی

از زیر چشمای کووووورم در رفته؟

باز سایتو گشتم

همین بود فقط

ینی تو کل سایت من همینو فقط نخوندم🥲😔🤝

دان کردم

خوندم

و

عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالییییییبییییییییی بووووووووووووووددددددددد

حخیلیهلیهتیهبسسهتبسهبتهتبستهبسهبسهتسهتبسهگبسگهبطتعیطکهزتهبزهگدخلر۷یقخندثنخزنط قزنخرزحخعثبن۷دخقدزخلخرخنثیرختزثخنقزیخنلرثنهلرتهبرثهتی

میسی بانی شییییییییی

خلاصه

اونم خوندم

تمام وسایل اتاقمم بیرون اوردم تمیز کردم فرشو جا به جا کردم دوباره چیدم:/

چیدمان اتاقمو ینی عوض کردم

همه چیو مرتب کردم

مشقای کل این هفتمو نوشتم:/

یه دور تو کل لپتاپ و هاردمو بین فیلمای بنگتن بی شمارم(به معنای واااااقعی کلمه بی شمار)

گشتم که چیززجدید پیدا کنم

یوتیوب و اپارات و نماشا و فیس بوک و ویورس و واتپد و پینترست و هر سوشال مدیایی که فکرشو بکنیم گشتم

و خوب

الان کاری ندارم:))))))

شت

شیت

شیت

شیتتتتتتت

شیلنسدثبقوجرقجورقجادسمکدسج

دقحوبیحارقجودجکیدسجکدزمک

کار به فحش های ناموسی میکشد و مونی و ددی دست وپای وی را میگیرند تا او را از صحنه بیرون بیاندازند

:)))

ناموسن موندم چیکار کنم:))))

به خصوص که این هفته رو کامل بهمون تعطیلی دادن(احتمالا برای امادکی برای ساییده شدن تو هفته بعد😔🤝) و یکم مشق که همه رو انجام دادم

الان نااااموسن چی کار کنم؟

هق

هق

هققققق

فیلم سینمایی و انیمه هم من قبلنا خیلی میدیدم از اونا پیشنهاد نکنین

کتاب داستان و رمان ایرانیم زیاد خوندم

هری پاتر و اسکویید گیمم دیدم:)

خوب؟

دهنتون سرویس شد؟

دهن من آسفالت شد😔🤝

ددی توروخدا یه کاری بگو بکنم🥲

اخه نوشتنمم نمیاد که بخوام وانشاتی چیزی بنویسم

اهاااا فهمیدمممم

چند وقتی بود همش سرم شلوغ بوددد

الان میتونم برم شیفت کنممم.

ددی میدونی شیفت چیه؟

وای من میتونم وقت بزارم واسه شیفتتتتت هوراا

وی مانند خر خوشحال است

ببخشید وقت ارزشمندتونو دزدیدم... اصن دلم خواست پرروام خودتونین:// 

خیدیفیز

RM. kiute.ARMY

ایگووو تومارت چرا انقدر گوگوری بود😂😂
سرعت عملت رو میپرستم افرین ناموسا:> تو باید دختر من بشی!!!
وای من فدا چشمات نگو به خودت کورT^T
مدارس هفته ی دیگه باز میشه؟:")
مهرسا
۱۰ مهر ۱۳:۴۱

کاملا با  AR•J•MY شی موافقم 

واقعا حسی که از  داستان گرفتم واسم جالب بود 

تونستم درکش کنم و یه حس غم خواصی انگار توی هر جمله و کلمه و حرف بود 

و 

حرفی ندارم 

قشنگ بود 

 

 

 

RM. kiute.ARMY

فت بارک الله:">
𝑩𝒖𝒏𝒏𝒚 :)
۰۹ مهر ۱۵:۴۸

AR•J•MYشی:)

فدات هانی لاو یو:)

میدونی ب نظرم هپی اندی ک اتفاق افتاد با هپی اندی ک درنظر داشتم فرق میکرد ولی هپی اند بود:")

RM. kiute.ARMY

AR•J•MY
𝑩𝒖𝒏𝒏𝒚 :)
۰۸ مهر ۲۱:۰۶

Ramesh شی:")

جینمین و هوپکوک..حتمن لابم:")

RM. kiute.ARMY

Ramesh 
AR•J•MY
۰۸ مهر ۱۵:۲۶

خب این...خیلی...نمیدونم چی بگم...
میدونی...از اون فیکایی بود که...ممکنه تجربه ای حتی شبیه بهش نداشته باشی ولی درکش کنی!
من درکش کردم!
خب نمیدونم جریان چیه...چون بانی اولش گفته بود یه اعترافه و همه اتفاقا افتادن و همه حس هارو تجربه کرده...
امیدوارم اگه قضیه رو درست حدس زده باشم...هپی اندش اتفاق بیوفته...یا افتاده باشه...
نمیتونم مثل بقیه وقتا یه رمان بنویسم از تجزیه تحلیل هایی که از فیک داشتم...فقط میتونم بگم...خیلی خوب و...تاثیرگذار بود...
و جا داره بازهم بگم مرسی که از کاپلای فرعی مینویسی...
بوس رو دستات... :) 💋

RM. kiute.ARMY

نویسنده
Ramesh ★•★
۰۶ مهر ۱۹:۱۵

بانی

بانی

بانی 

بانی

بانی

بانی

بانی

بانی

بانی

بانی

بانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من

کاپل

هوپکوک

میخوام😐😗

امروز هوس شو کردم😂

مینویسی؟ *چشمهایش را مثل گربه شرک میکند*

باتچکر☺

ماچ رو لپات😘

RM. kiute.ARMY

ای ژان:">
مهدیس
۰۶ مهر ۰۰:۴۱

دارم با اینا حامله میشممم چه خبرتونه این همههه

RM. kiute.ARMY

هاح هاح😎
Ramesh ★•★
۰۴ مهر ۱۶:۱۸

هیونگ گلم باید برای تو هم سخنرانی درسهایی از زندگی کنم؟😂

لطف کن اگه کسی سراغ داشتی منو معرفی کن یا درستشون میکنم یا از زندگی پشیمون😂

 

بانی عزیز من قبل نظر دادن نظر آلما جان رو خوندم و خب هروقت نظرات گوهربارش(باید قاب طلا بگیریمشون بزنیم سر در سایت) رو میخونم زبونم باز میشه به تحلیل کردن و...😂 آره دیگه اینجوری دلم خالی شد

پس دیگه تکرار نشه😂

من مشتاق یک جینمین یا جیمجین هستم با قلم زیبای تو😉

RM. kiute.ARMY

شما تاج سری رامش بانو😂

منم:">>>.
𝑩𝒖𝒏𝒏𝒚 :)
۰۴ مهر ۱۲:۲۰

Ramesh ★•★شی گاعد چ دل پری:")تکرار نمیشه دیگه هیق:)تنکی لابلی:")جینمین..ب فکرشم ولی نه هنوز:)

 

Kim UnSooشی:)

ریدرا ...کراش:)

واووو گاد مرسی هانی:)

RM. kiute.ARMY

Ramesh ★•★
 Kim UnSoo
ریدر ها
Kim UnSoo
۰۳ مهر ۱۷:۲۵

پوستر ... کراش 

کاپل .... کراش

تک تک کلمات فیک ... کراش

نویسنده ...  کراش

نمیدونم واقعا از نظر نویسنده چه اتفاق دیگه ای باید میفتاد که من از این خوشم بیاد

چون تک تک کارهای بانی از اونایی که من میتونم بعد صدبار خوندن ازشون لذت ببرم و باهاشون حال کنم 

فایتینگ بانی شی 💖💛

RM. kiute.ARMY

بانی معرکه است جاست دیس:">
Erika
۰۳ مهر ۱۵:۴۹

خیلی قشنگ بود💖

 

یه سوال فیک متهم به عشق  از جونگ کوک تو سایت هست یا اگه نیست شما میتونین بزارینش؟

RM. kiute.ARMY

نه لاب نذاشتیم:"(
تو کجا آپ میشه؟*^*
Ramesh ★•★
۰۳ مهر ۱۲:۰۰

هعیییی

این فیک با کاپل درخواستیه منه😎 ولی خودم دیرتر از همه خوندمش😐😢

دنیا چه بی وفا شده😂

ولی خب دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است😁

خب نوشته های قبل از شروع فیک رو خوندم و ...

وقتی نویسنده ها میگن که فکر میکنم کسی فیکم و نخونه یا خوشش نیاد دلم میخواد بزنمشون😑

آخه یکی نیست بگه نامسلمون حتی اگه چرت ترین فیک دنیارم نوشته باشی بازم نباید اینجوری بگی 

حداقل نه خودت😬

خودت باید برای کارت ارزش قائل باشی و صد البته این به این معنی نیست که نباید برای بهتر شدن قلمت تلاشی بکنی😕

اگه به خودت ایمان داشته باشی و تلاش کنی یه روز میرسه که این فیکت برات میشه خاطره و یه حس دل نشینی تو قلبت حس میکنی:وای ببین از کجا رسیدم به اینجا😃 

کلا نویسنده باید پررو باشه و گرنه با یه دیس لایک یا نظر منفی نوشتنو میزاره کنار و یه روز غصه شو میخوره😔

و اینکه اصلا از بانی توقع نداشتم بعد اون نوشته های پرفکتش:/

 

اوه خدا چقد دلم پر بودا😂

 

دیگه اینکه غصه نخور پسته بخور😀 البته تو این گرونی پسته پیدا نمیکنی ولی بازم غصه نخور خدا هواتو داره😊

اینکه دوتا پایان نوشتی واقعا کار خلاقانه ای بود آفلین😄

داستانشم عالی بود مثل همیشه😉

 

درگوشی حرف زدن*هی هی هیونگ بانی جینمینم نوشته بود؟ یادم نمیاد😣 پیری ذهن گرفتم😂

 

چقدر حرف زدما

البته فدا سرم دلم پر بود خب 😜 

بابای👐

RM. kiute.ARMY

من ک همیشه فکر میکنم کار هام چرت و پرته😂
حرفات درس زندگیه منتها من تلاش میکنم اما ب جایی نمیرسم اما بازم اگه تلاش نکنم نمیتونم😂

بای:">
𝑩𝒖𝒏𝒏𝒚 :)
۰۳ مهر ۱۱:۴۹

گاد تنکیوGalaxy Macknae ( ALMA )شی:")

کامنتت خیلی بهم انرژی داد لاو:")

خیلی خیلی تنکیو هانی:")

RM. kiute.ARMY

Galaxy Macknae ( ALMA )
Galaxy Macknae ( ALMA )
۰۳ مهر ۰۰:۱۴

خب میریم سراغ این مینی فن فیک که پوسترش واقعا جذبم کرد و احساس کنجکاویم رو تحریک کرد...

«من که میدونستم کارما هیچ وقت خوشحالیم رو تحمل نمیکنه چرا بهت وابسته شدم...؟»

این جمله واقعا جمله عجیبیه...

تا حدی باهاش موافقم و تا حدی باهاش مخالف...

مخالفم چون ممکنه خیلی ها مراقب رفتارشون با بقیه افراد باشن اما باز هم اون اتفاق غم انگیز براشون رخ بده...

در واقع میشه گفت این کارما نیست...

این امتحانی هستش که همه ماها در یک برهه زمانی باید تجربش کنیم...

و موافقم اگر شخص بازگو کننده این حرف گذشته تلخی داشته و عاشق شده...

در اون صورت میشه گفت قربانی شدن در این عشق تاوان همون کارمای گذشته هاست...

بگم که طرز نوشتار به صورت خاطرات رو خیلی دوست دارم...

در عین حال که دستت برای خیلی چیزها در بیان بسته است اما خاص بودن نوشتارش باعث جذب خواننده میشه...

اولین نوشته ای که اینطور خوندم «بابا لنگ دراز» یا همون جودی ابوت خودمونه اما به مرور داستانهای دیگه ای با این نوشتار دیدم و احساس میکنم تو هم خوب در رابطش جلو میری...

در واقع من در هنگام خوندن کار هر لحظه حسی به ذهنم میاد بیانش میکنم و الان اوایلش هستم و به مرور جلو میریم 😅💜

پرداختن به جزئیات کوچیک گاهی اوقات خیلی خیلی زیاد و بیشتر از تصورمون روی متن و تاثیر گذاری جمله تاثیر میذاره...

برای مثال جمله «اون روز من تنها شارژرم رو جا نذاشتم»...

این جمله کوچیک که یک جمله خبریه که شاید یا بهتره بگم اصلا در روند داستان تاثیری نداره به حساب میاد اما اگر در کنار جمله بعدی که خبر از جا گذاشتن قلب سئوک جین پیش هوسوک میده باعث تاثیر گذاری بیشتر میشه...

من همیشه میگم این توجه به جزئیات نبوغ و توجه نویسنده رو نشون میده و من واقعا دوستش دارم...

شروع بخش Start و تلاش جین در اعتراف نکردن و در آخر اعترافش خبر از تفکر اون میده و میتونم به خوبی اون حس دوگانگی رو حتی در هنگام تفکرش که داشته این نوشته ها رو مینوشته ببینم...

اونقدر این احساس شدید بوده که حتی روی کاغذ هم نوشته شده...

عجیبه که حس میکنم حتی چند تا کاغذ از دقتل خاطرات سئوک جین بابت این موضوع پاره شده و هدر رفته؟؟؟

«ما کلی مسخره بازی درمیاوردیم و اون منو میخندوند.اما الان ما فقط کارایی میکنیم که تو فیکشنا هستن.»

این بخش از جملت واقعا به معنای واقعی خیلی برام جالب توجه بود...

شاید اونقدر جالب توجه که اگر اجازه بدی بخوام یک داستان با همین عنوان بنویسم...

واقعا درسته...

من دارم داستان دو تا پسر 16 ساله رو میخونم و دو روز پیش 21 سالگیم رو به اتمام رسوندم و واقعا میفهمم این احساسات نوجوانانه رو...

اما شاید جالبه که دلیلی براش ندارم...

با اینکه ازش گذر و تجربش کردم...

انگار میخوای ثابت کنی بزرگ شدی اما در همین راه بچه گانه رفتار میکنی و چند سال بعد به اون رفتارهای فیکشن وارانت قهقهه میزنی و حسرت میخوری که چرا اون روزها اونطور گذشت... 

اما کی میدونه؟؟؟

شاید همین دراما ساختنها واقعا به بزرگ شدنمون کمک میکنه...

حساسیت درونی ما در اون سن اونقدر زیاده که هر چیزی برامون بزرگترین اتفاق بزرگ به نظر میاد...

شبیه به یک پرنده ای که میخواد پرواز یاد بگیره ؟ ثابت کنه بلده اما با هر اتفاقی قلبش به درد میاد...

و وقتی به اوج قدرت رسیدی و پرواز کردن رو یاد گرفتی با رد شدن از جوجه ای که به تازگی میخواد این کار رو یاد بگیره با دیدن اشکهاش لبخند میزنی...

و با خودت فکر میکنی که واقعا اون اشکها و دل شکستگی ها در اون دوران علتش چی بود...

و واقعا در درون خودت اعتراف میکنی که آره من بچه بودم و تنها تظاهر میکردم بزرگ شدم 

و اینکه همه چیز با اعتراف خراب میشه...

آره...

قبولش دارم...

به طرز عجیبی حتی باورش دارم...

دوستی زیباتره...

عشق برای نوجوونها تعریف نمیشه...

در واقع تعریف میشه اما عملی نمیشه...

اعتراف در اون دوران حسرت زیبایی های دوستی رو تا تهش در قلبت باقی میذاره...

ما انگار اعتراف می کنیم تا خودمون رو نجات بدیم...

فرار کنیم...

از بار سنگین اون احساس...

اما بیا صادق باشیم که فوران هورمونهامون در اون دوران بی ربط به این موضوع نیست...

راستش رو بخوای من بخش سد اند داستانت رو بهش هپی اند و واقع گرانش میدونم...

از پایان سد اند لذت بردم جون به زندگی حقیقی شبیه تره...

مخصوصا در اون بخش از اعتراف هوسوک به استریت شدنش...

این نشون از بزرگ شدن میده...

و میخوام به سئوک جین داستان هم بگم اون هم به مرور بزرگ میشه و اون رفاقت زیبا ادامه پیدا میکنه...

ممنونم بابت داستان فوق العادت...

مینی فن فیکشن all the lies that I always told you من رو غرق در دوران دبیرستان و 16 سالگیم کرد و ممنونم بابت یادآوری دوره ای که سعی داشتم بال زدن رو یاد بگیرم 

امیدوارم با نظرم تا حد زیادی خستگیت رو به در برده باشم بانی عزیزم...

موفق باشی و مثل هر بار به همه نویسنده های این سایت بهت میگم نوشتن رو رها نکن 💜💜💜

RM. kiute.ARMY

پوسترش باعث میشه به این فکر کنم میشه باهاش ازدواج کرد:">

نویسنده
par pary
۰۲ مهر ۱۶:۳۱

نویسنده گفته بود فکر کنم خوشتون نیاد ولی خیلی دوسش داشتم😍 هردو پایانشم یجور خوب بود نمیشه گف کدوم بهتره واقعا😍(چرا همش تو وانشاتا و مینی فن فیکشنا یا چندشاتیا پلاسم؟😐خیلی داستانای کوتاهو میدوس😐😂🤣)

RM. kiute.ARMY

حله ژیگر جایگاه وی ای پی رو بران رزرو میکنم😂
𝑩𝒖𝒏𝒏𝒚 :)
۰۲ مهر ۱۶:۱۹

Yuta😈شی لاو یو تو کیوتی هارتم:)

Rokajakiتنک لابلی امیدوارم کسی ک لایقته رو پیدا کنی هانی:)

Parkminji ‌‌‌‌‌‌‌شییی تنکت بیبی:)

اره نوشتن حرفای دلت ارومت میکنه :)

امیدوارم بخونمش هانی:)

عاو حتما لابلی پایین یکی از پستای وب خدت ایمیلمو کامنت میکنم خوشحال میشم کمکت کنم سوییتی:)

RM. kiute.ARMY

Yuta😈

Rokajaki

Parkminji

Parkminji ‌‌‌‌‌‌‌
۰۲ مهر ۱۴:۴۸

کاور و ژانرشو که دیدم گفتم غمگینه نمیخونم بعد یهو چشمم افتاد به نویسنده اش

دیدم عهههههه 

فیک مال بانی شی عهههه 😻😁

 

 هر دو تا پایانشو خوندم

و هر دوشو دوست داشتم 

 

و خب این داستان برای من یجور تلنگر بود 

من یه دوستی داشتم که رابطه ام باهاش مثل جین و هوبی بود 

اونقدری نزدیک و صمیمی که اصلا همه میگفتن ما خواهریم 

ولی بخاطر یه سو تفاهم کوچیک

از هم جدا شدیم و خب این داستان منو خیلی یاد دوستم انداخت و از اونجایی که گفتی این داستان برات مخاطب خاص داره منم دیشب دست بکار شدم و حرب های دلمو دقیقا مثل تو تو غالب یه داستان نوشتم 

حالا شاید بعدا کاملش کنم تو سایت بزارمش 

بهرحال خواستم تشکر کنم بابت داستان قشنگت 

 

و یه خواهش بانی شی 

اگه میشه و دوست داری یه راه ارتباطی از خودت بده

مثلا ایمیلی آیدی اینستا تلگرام یا همچین چیزی 

 

راستش من کلی ایده مختلف جدید برای فن فیک و اینجور چیزا دارم ولی متاسفانه قلمم خوب نیست 

فقط میتونم داستانو تو ذهنم تجسم کنم برای همین دلم میخواد ایده هامو با ینفر به اشتراک بزارم 

اگه دوست داشته باشی میتونم ایده هامو بهت بگم تا تو با قلم خوشگلت بنویسی شون 

همین 

خیلی حرف زدم دیگه میرم 

🍓💜

RM. kiute.ARMY

آه بانی خوشگلی بانی دلبری بانی از همه زیا ترین بانی واسه من بانی واسه عشق بانی از همه رعنا تریT^T
Yoonmin lover 13
۰۲ مهر ۰۸:۵۵

اول از همه ممنون که هر دو مدل پایان رو نوشتی 😄

و ممنون که یه کاپل متفاوت نوشتی 😄

بعدشم اون یا یا هوسوک باحال بود من داشتم به خنده هاش فکر میکردم 😂

RM. kiute.ARMY

خنده هاش ناخوداگاه تو ذهنت پلی میشه😂
یه خرذوق :))
۰۱ مهر ۲۲:۱۵

داوششش دمت گرم فانوسن :))))

من برم بخونم :)))))

RM. kiute.ARMY

برو نوش جونت:">
Rokajaki
۰۱ مهر ۲۲:۰۶

فک کنم چون دوروز دیگه مدارس شروع میشه همه نویسنده ها از خودشون ناامید شدن نمیدونم چرا همه فیکشنا امروز تو سایت چرا انقد خوبه

ولی نمیدونم چجوری توصیفش کنم بانی فقط میخوام بهترین اتفاق برات بعد این فیک بیفته

و اینم بگم من خودم وقتی ب اون فردی ک فک میکردم 3 ساله مثلا عاشقشم اعتراف کردم بعدش فهمیدم ک ی کراش فوق ساده بوده من زیادی پاک بودم برا این چیزا جرررر و خب الانم هردومون جز خونواده ال جی بی تی هستیم و فقط فرندیم 

امیدوارم مث من نباشه کراشت یا بهتره بگم عشقت:)

RM. kiute.ARMY

شب هجرانه دارن تو هیئت فیک نذری پخش میکنن:">
اوه جاست فرند*^*
اوه:">
T
۰۱ مهر ۱۹:۲۹

ددی اسمت چیست؟🙃

میتونم بپرسم آیاا؟

RM. kiute.ARMY

دیس ایز سکرت😂
parpary
۰۱ مهر ۱۷:۵۵

اینی ک الام اینجاس سد انده یا هپی اند؟؟؟؟؟ عرررررر

RM. kiute.ARMY

دوتا پایان هم داخل فایله*^*
T
۰۱ مهر ۱۷:۲۳

درست دارم میبینم ،؟؟؟

هوپجیننن؟؟؟

با اینکه من فقط جینو با نامی شیپ میکنم ولی خیلی خر ذوق شدم ، متفاوتهه!🙂

من برم بخونمم!!

 

RM. kiute.ARMY

هرچی متفاوت تر علاقه من بهش بیشتر:">
Yuta😈
۰۱ مهر ۱۵:۱۱

بانی خیلی دوست دارممممم

خیلی خوبییییی خیلییییی خفنیییییییییییییییی عررررررررررر خیلییی خوبییییییی عاشقتممممممم :*)

RM. kiute.ARMY

منم عاشقشم:">
ATENA💝BANGTEN
۰۱ مهر ۱۵:۰۳

چن وقته ویکوک نمیاد وقتی میاد من تعجب میکنم😂😂 

ماشالله حالا چش نزنم فردا پس فردا پر ویکوک نشه اینجا

RM. kiute.ARMY

شک نکن😂
.Mitsuha x Wonho shl.
۰۱ مهر ۱۴:۴۰

کاپل جدید 💃💃💃

خیلی پوستر و اسمش مرگه هق🤧🤧🥲

وهمچنان منتظر یک نامویکوک🥲

RM. kiute.ARMY

منم منتظرم...با حصرت نمیرم:">
...
۰۱ مهر ۱۴:۱۲

واو دوتا پایان ؟

ماشلله به نویسنده 😂

نویسنده ی به فکریه 💜😂

واقعا تشکر میکنم که به فکرمونی

برم بخونم ؟....

RM. kiute.ARMY

نویسنده نیست ک سلطان قلب هاست:">
baran ^-^
۰۱ مهر ۱۳:۴۹

پوسترشو خیلی دوست 🙂

RM. kiute.ARMY

منممممممممممم:">
Yeah, we never felt so young
When together sing the song
서로의 눈 맞추며
비가 내려도
Yeah, we never felt so right
When I got you by my side (My side)
함께 맞던 별 따라
Oh, we young forever
이렇게 노래해 (We ain't never felt so young)
Won't you hold my hand? (Yeah, we never felt so right)
Need you here tonight (We ain't never felt so young)
Oh, we young forever (Never felt so young)
Yeah, never felt, never felt so young

.::Take Two::.
.::BTS💜ARMY::.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان