عرض کنم کع (اشک امانش را بریده و نمی گذارد زرش را بزند )
هققققق هققق
می خواستم بگم کع
اولش و خوندم
(هقققق)
فک کردم حوصله سر برع
زدم تهش
هققققققق
(وی زجه می زند و اشک هایش یکی پس از دیگری می بارد شاید اشک هایش نمی خواهند در این بین فرصتی برایه حرف زدنش دهنت فرصتی برایه بیان احساسش هر چند کع چشمانش شرح حال تمام احساسش است اما مگر می توانی چشمان خمار و پر از حسش را ببینی )
بعد نامه یونگی به جیمین و خوندم
یعنی اصن از کل داستان خبر نداشتم
هقققققققققق
(زجه هایه مداوم
اشک هایی که هر کدام بر تن صورت سفیدش همجون جوهر بر تن کاغذ رد خود را می گذارند و می نویسند شاید هر قطره اش هزاران برابر بیشتر از شاهنامه ها حکایت داشته باشد زجهههههه)
بعد خوندم
بعد که تموم شد دیدم صورتم خیسععع خیسعععع
فهمیدم باید برم از اول بخ نم خعلی قشنگه
من بعد از تووووو
(زجهههههه)
من قبل از تو
گرد و غبار
حسرت
(وی دیوانه شد )
به خدا الان جا داره با دمپایی ننه بزرگم بیفتم دنبالت
بعد تو جیغ بزنی چادر دور کمرتو باز کنی بندازی یه ور که سریع تر در ری
بعد من وایسم هدف گیری کنم دمپایی و بزنم فرق سرت برق از هشت فازت بپره
بعد بگم اخشششش دلم خنک شد زنیکه عجوزه بعد تو از دردت من از احساسم بشینیم چار روز با هم چای و قند بلومبونیم و چایی از شدت اشک شور شه
بعد هعی قند بندازیم شیرین نشه
مدیونی فک کنی من اینجوری بودم
مدیونی
اینقد این وانشات ادبی بود ادبیات به سیستمم حمله کرد از طرفی شخصیت قبلیم این ادبیات نمی پذیرفت
سیستم به طور کلی هنگ کرد
یعنی الان هم خوشحالم هم گریه می کنم هم عصبانیم هم می خوام تا کمر خم شم دستو پاتو ببوسم که هرگز نمی کنم
هم دارم از خستگی جر واجر می شم هم نمی تونم بخوابم
یعنی اینکه یه دمپایی مهمونت کنم کاملا حقته
طومار شد این چرا ؟
هیچی دیگه خدافس
از اینا زیاد بنویس
RM. kiute.ARMY
بچه از دست رفتی نفس عمیق بکش:">
چه خشانت امیزِ کلاسیکی😂😂
فکر کنم به طور کل این وانشات تنظیمات کارخانه ات رو به بهم ریخت مادر😂 مایل به اب قند؟