🌹FULL🌹
نویسنده | huka_VJ.YG |
کاپل | تهجین |
ژانر | انگست . فلاف . عاشقانه |
محدودیت سنی | +16 |
تعداد صفحات | 309 |
راه ارتباطی نویسنده | " ناشناس نویسنده " |
چنل نویسنده | " کلیک کنید " |
🎬TEASER🎬
⚫️ CLICK ⚫️
بررسی از داستان:
بوی شکوفه های گیلاس توی فضا پیچیده بود.
فصل بهار و شکوفه های بهاری سوکجین رو به خوشحال ترین حالتش میرسوند.
چشماش رو بسته بود و تمام این رایحه رو وارد ریه هاش کرد و مثل همیشه تو تفکرات بچگانه ی خودش غرق شده بود
خوشبختیه سوکجین در همین احساسات کوتاه و زیبا خلاصه میشد
خوشبختی... کلمه ای که فقط لفظش توی زندگیش باقی مونده بود.
+++
چهره ی غرق رنجش نشونه ای از کابوس هایی بود که میدید،اما ازشون رهایی پیدا نمیکرد.
اشکاش کل گونه اشو خیس کرده بودند،انگار توی این خواب حل شده بود و نمیتونست از واقعیت این خواب فرار کنه،با صدای هق هق خودش از خواب پرید،ترسیده به اطراف نگاه کرد،نمیتونست اشک هاشو کنترل کنه،پنجره ی اتاقش رو باز کرد
پس کی قرار بود کارما دست از سرش برداره؟
کی قرار بود خودش رو به خاطر گناهاش ببخشه؟
اما سرمای کشنده ی وجودش هر لحظه پاسخ کوبنده ای بهش میدادند...هرگز؛هرگز نمیتونست فراموش کنه آخرین باری رو که عزیز ترین کسش رو،عشقش رو، بین بازو هاش گرفته بود،درست مثل الان اشکاش کل صورتش رو پوشونده بود،دست های یخ کرده ی کارمای وجودش رو تو دستاش گرفت بود و برای آخرین بار لب های یخ زده اشو بوسید
◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇
💜لینک مصاحبه با نویسنده: کلیک کنید💜