🍷FULL🍷
نویسنده | vkook_hedi |
نوع روابط | دختر پسری |
کاپل |
جونگ کوک و کارن . تهیونگ و هایونگ . نامجون و سومین. سولار و جیمین . یونجی و شوگا |
ژانر | ماجراجویانه . RPF AU . خانوادگی . عاشقانه . مرموز . کراس اور . خوناشامی . ترسناک |
محدودیت سنی | 16+ |
تعداد صفحات | 735 |
راه ارتباطی | " لینک ناشناس نویسنده " |
🎬Fanfiction Teaser🎬
⚫️ CLICK ⚫️
مقدمه:
«افسانه ها...چیز های عجیبی هستن. هم وجود دارن هم ندارن...!
بعضی مردم معتقد ان افسانه ها وجود ندارن و همشون یه نوع قصه ان که بار ها میشنون. اما بعضی هم معتقد ان که افسانه ها ، یه روزی و یه زمانی وجود داشتن.
راجب خوناشام ها هم همینجوری فکر میکنید!؟
اونا وجود دارن یا ندارن!؟
اما من معتقدم که وجود دارن. حتی در بین ما انسان ها پرسه میزنن و ما متوجه نمیشیم!
ممکنه برای بعضی از مردم خوناشام ها جذاب باشن ، اما ممکنه برای بعضی ها هم ترسناک باشن...
اما این یه داستان واقعی عه...
دختری که به دنبال رمز و راز های اطرافش میگرده و بعد وقتی شب زیبای تولدش ، تبدیل به خوناشام میشه ، کابوس و دردسر هاش شروع میشه.اون باید ملکه دنیای خودش بشه و...»
Seaseon ONE
♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️
نویسنده | vkook_hedi |
نوع روابط | دختر پسری |
کاپل |
جونگ کوک و کارن . تهیونگ و هایونگ . نامجون و سومین. سولار و جیمین . یونجی و شوگا |
ژانر | ماجراجویانه . RPF AU . خانوادگی . عاشقانه . مرموز . کراس اور . خوناشامی . ترسناک |
محدودیت سنی | 16+ |
تعداد صفحات | 562 |
راه ارتباطی | " لینک ناشناس نویسنده " |
🎬Fanfiction Teaser s2🎬
⚫️ CLICK ⚫️
برشی از داستان:
صدای عجیبی میومد...!
در جنگل بزرگ ، بین درختان. زیر خروار ها خاک و زیر قدیمی ترین زمین...
صدای برخور چیزی با میله ها...!
صدای عصبانیت یک حیوون وحشی ، سگ!؟ گرگ!؟ شیریا ببر!؟
تق...تق...تق!
میله هایی که تکون میخوردن و با صدای تیزی روی زمین نم دار میفتادن!
میله های اتاقک کوچک همگی شکسته بود و روی زمین ریخته بودن.
اتاقک تاریک و مرطوب که بوی تعفن آمیزی میداد ، حاال داشت صاحبش رو از دست میداد.
صدای پا میومد. قدم به قدم ، آروم آروم!
بالاخره به در شکسته اتاقک تاریک رسید و روزه ی کوچیکی که بالای سرش قرار داشت ، صورتش رو معلوم کرد.
هیکل گنده و قوز کرده اش و چهره اش رو زیر اون شنل سیاه پنهون کرده بود.
صدای پوزخندش سکوت مرگبار فضا رو شکست.
حتی حشرات و موش های اونجا هم از دیدن اون شنل پوش وحشت کرده بودن!
با صدای خش دار و پیرش زیر لب گفت : بالاخره میتونم به آرزوم برسم!
و بعد به سمت تونل رو به روش راه افتاد...!
Seaseon TWO