BTS fanfiction

💜👽📚 محفل دریده شدگان در راه بنگتن و فضایی های فن فیکشن خوان برتر 📚👽💜

مینی فن فیکشن Tough Girl

009_qk72.png

🔪FULL🔪

نویسنده  Querencia
نوع روابط دخترپسری
کاپل کیم نامجون و آلیا ولکوو
ژانر عاشقانه . مافیایی . تراژدی . اسمات
محدودیت سنی 18+
تعداد صفحات 104
وبلاگ نویسنده کلیک کنید"

     

برشی از داستان:

- شبی که پدرم رو کشتن، تو توی دروازه شرقی عمارت نگهبانی میدادی، درسته مارکوس؟

مرد لب هاش رو به هم فشرده و سرش رو برای تایید حرف دختر تکون داد.

- و تو کسی بودی که اجازه دادی اون تیرانداز وارد محوطه اصلی شه و بتونه به پنجره اتاق پدرم دسترسی داشته باشه. مشخصه یه برنامه از پیش تعیین شده بوده..

- قسم میخورم که تهدیدم کرده بودن! من..

آلیا جلو رفته و با فشردن زانوش روی رون زخمی مارکوس که توی درگیری تیر خورده بود، باعث شد ناله دردمند مرد توی اتاق بپیچه.

- من بهونه نمیخوام، مارکوس. تو یه اشتباه کردی و مهم نیست دلیلش چی بوده؛ تقاصش رو پس میدی. تنها چیزی که الان میخوام از زبونت بشنوم، یه اسم لعنتیه. بهم بگو، کی دستورش رو داده بود؟

مارکوس با درموندگی و پشت سر هم، نالید:

- نمیتونم، نمیتونم، نمیتونم..

آلیا نوار پارچه ای بلند و باریکی رو دور دستش پیچید و با ملایمتی که در جملات قبلیش وجود نداشت، توجه مرد رو جلب کرد:

- اشکالی نداره، مارکوس..

جانگکوک جلو رفت و درحالی که اون دستکش های بوکسی رو به دست های دختر هدیه میکرد، آلیا لبخندی به مارکوس زد:

- خوشبختانه من یه روش خوب برای حرف کشیدن از مردم دارم!

 

هشدار: BDSM

 

🫐🖤DOWNLOAD🖤🫐⛓

    

805_vpfe.png


برای حمایت از نویسنده حتمااااا به سایتش سر بزنید و مستقیما از سایت خودش دانلود کنید جیگر هاT^T

کسایی که دخترپسری میخونن ببینم چه حمایتی میکنین هااا!

پ.ن: آدرس وبلاگ نویسنده در جدول 

۱۹ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Q. Moon
۱۶ بهمن ۱۴:۰۲

عه این کار... چقدر از آخرین باری که اومده بودم این پایین مایینا دنبال این کار قدیمیا میگذره ها :>

قشنگ احساس میکنم پیر شدم دیگه T^T

 

عمه سادات

کویین فدای شما U^U

نکته: به نکات دقت کنین!

 

shirin

میدون به سمت توور وووووو بعلههههه!! یه گل دیگهههههه!!

 

Huka_VJ.YG

عه پدرم.. چطوری هوکا؟ :>

به به پس تقدیم با عشق به دوستت U^U

 

T

حلال درخواست دهنده ی کار باشه U^U

 

Mihi Queen

هلووووو

جانم؟ T^T

والا الان که دارم اینا رو جواب میدم یه مدتی از آپ کار گذشته درست یادم نمیاد چه خبر بود... ولی اگه کار باگی داشته بنده معذرت میخوام و سعی میکنم دیگه از این اشتباها تو کارای جدید نداشته باشم T~T

نوش جونت باشه مادر :>

 

کوچولوووووو

دان شود، خونده شود، بلکه پسندیده شود U_U

 

شکلات تلخ

هعی.. دیگه چه میشه کرد که گاهی گریزی از تراژدی نیست U_U

 

cola

آیا اجازه دارم بگم "نامردی از صفات بارز من است"؟؟ U_U

 

اووووههه ایده ای بس خفن بود خوشم اومد :>

باید بش فکر کنم T^T

 

saliva (ot7)

یادم نیست دقیق چون خیلی از نوشتن میگذره.. ولی فکرکنم در حد مناسبی بود U_U

رد کنی بری چیزی از دست نمیره!!

 

Mahi shi

الان که هوا گرم نیست ولی پدر نامی همیشه گرمه U_U

*لایک فراوان به قسمت "پدر منو لعنت کننن"*

 

بله دیگه نامجون اینطوریاس U_U

 

ستبذردمسنترسهت الان دقیقا خودم وقتی کامنتتو خوندم از همون لبخندا زدم U^U

 

یه تشکر ویژه به ماهی قشنگمممم T^T

هعی دختر کجایی که ببینی تهگیت به جاهای خوبی رسیده و خبری از خودت نیست T~T

 

زحم و مروتی در کار نیست اصلا و ابدا!! خودم خیلی مانهوای خالی رو دوست دارم راستش.. امیدوارم خودتم خوشت بیاد ازش :>

RM. kiute.ARMY

وای راست میگی مادر...
الان دیگه تقریبا یه مو با انداختن باسنمون تو سطل آشغال فاصله داریم...از بس پاره است...

دل منم برا ماهی تنگولیدههههه😭😭😭

عمه سادات

 

shirin

 

Huka_VJ.YG

 

T

 

Mihi Queen

 

کوچولوووووو

 

شکلات تلخ

 

cola

 

saliva (ot7)

 

Mahi shi

Mahi shi
۲۴ مهر ۱۹:۲۷

پ.ن : عاشق دقتتم بخاطر خط خنده و... 😔😂😂

 

جدی نگران تهگی ام....

اِما رحم کن T^T.....

RM. kiute.ARMY

پ.ن: من نوکرتم دربست😔😂😂

اتفاقا یکی تهگی نوشته...ان شا الله باهم راه بیایم تو سایت تهگی هم قرار میگیره بزودیT^T
Mahi shi
۱۶ مهر ۱۹:۵۸

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای وااااااااااااااااای واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای دددییییییی من مردم 

رییییییی.دمممممم تو دهنت نیکولاااای :")))))))))))))))))

نامجونمو چیکار داشتیییییییییییییی واهاااای بئننتهلسطیزبرلاتنمککمنتالبزیطبلاتن

 

ی خسته نباشید خدمت کوئرنسیا ی قشنگم T^T 

واای اِمااااا حالم بد قلبم برای این دوتا آلفا کبابهههههه !!!

 

جووون پس درخواستی بوده... از الان استرس تهگی رو دارم :")))))) قراره چه بلایی سرم بیاری؟ قراره باهاش پاره شم ؟؟؟ وااای سر جدت تراژدی نباشههههه من نمیتونمشاااا T^T

 

 

RM. kiute.ARMY

بخواب روم برانکاردت بشممممممم!!!!

ای جون دلمممT^T
حالومون دسته جمعی بده...

الان یه تهگی مینویسه که آخرش اصغر فرهادی با لبخند خاله شادونه و صدای عمو جانی، برامون همایون شجریان میخونه😔
Mahi shi
۱۶ مهر ۱۹:۲۱

فاااااااااااااااااااک واهااااای نامی چقدر مجهزهههههه پشمااااااام  :))))))

من الان گرممه :"))))))))))))) کی جوابگوعههههه ؟؟؟

وااااااااای اِما عالی نوشتی لهنتی :"))))))))))

 

پ.ن :ص67 ام و دهنم درد گرفته! میدونی چراا؟ بخاطر (*لبخند هایی که از سر لذت تو خوندن رو لبام میشینه!...)

RM. kiute.ARMY

نامجون مثل آروا آخرین ابزاریه که استفاده میکنیم=))))

پ.ن: فدا خط های لبخند کنار لب هات خوشگله😔
Mahi shi
۱۶ مهر ۱۸:۴۲

وااااای عاشق نامجون این فیکشن شدم خداییییی 

لهنتییییی چنتا چنتا ؟؟؟ اصن فاااک 

ولی ددی مشخصه خیلی کار بلده 😔😂😂

RM. kiute.ARMY

بابا، این صاحبِ کاره😔
Mahi shi
۱۶ مهر ۱۸:۲۹

واااااای واااااااای چه کرده اِمای من !!

اصن هوا گرمهههههه ... وااای نامی اینجا داره غوغا میکنههههه

چقدر قشنگ نوشتی خدایی 30 ص ی بند خوندم و اصن خسته نشدم !... 

 

فقط اونجا که نامی بر میگرده میگه ؛ برنامه های زیادی برات چیده بودم :")))))))

ای کاش ی برنامه واس ما بچینی! و در اخر ، بیا منو لعنت کن پدر  :")))))))))))))))))))

 

 

RM. kiute.ARMY

نامجون میاد از رومون با تانک رد میشه شمر لعنتی دوست داشتنی:")))

اِما قانومتون مثل عملیات انتحاری میمونه😔
saliva (Ot7)
۱۶ مهر ۱۳:۵۴

اسماتش در چه حده؟😔

در حدی هس که بشه ردش کرد راحت یا پنج شیش پارت داره

RM. kiute.ARMY

گمون کنم میشد ردش کرد🤔
اما اسمات پر ملاتی بود😔
بنده خدایی که با دختر عمویش فیک میخواند
۲۶ مرداد ۱۵:۳۰
ددی عروس فراری عالیههههههه فقط گلد دو رو پیدا نمیکنم

من عادت بیکاریم متاسفانه

RM. kiute.ARMY

نوش جونت عزیزمممممم*^*

http://fazayihaa.blog.ir/post/883

بفرما گلمممT^T

شما صاحب اختیاری*-*
cola ☆
۰۱ تیر ۲۲:۲۱

و بنظرم خیلی خوب میشه اکه نویسنه داستانو با کوکی ادامه بده

RM. kiute.ARMY

اووووو!! بسی هم جالب!!
cola ☆
۰۱ تیر ۲۱:۰۲

خیلی قشنگ بود =))) 

ولی خیلی نامردی اینطوری تمومش کردیییی

اما به هرحال خسته نباشی. ♡

RM. kiute.ARMY

سلامتتتت باشییی جیگرررT^T
(Honey) شکلات تلخ
۰۴ ارديبهشت ۲۱:۰۶

خیلییییی قشنگ بود دوسش داشتم. جدید بود ایده اش. خیلی خوب بود ولی حیف غمگین تموم شد 😭😭😭😭

 

RM. kiute.ARMY

کلا این نویسنده رو نافشو با خلاقیت بریدن:")
هعی امان امان بو دنیا چوخ یالاندی...
کوچولوووووو
۰۱ ارديبهشت ۲۰:۱۲

نخوندم ولی داره دانلود میشه از ژانرش ک ملومه گادههههههههههههه تنک از نویسنده و دیده خشملمممممم

RM. kiute.ARMY

نوکر شمام هانیییی نوش جونتتتتتتT^T
Mihi Queen
۳۰ فروردين ۰۱:۴۷

هاااای 

این فیکو خوندم و ی سوال برام پیش اومد:

اونا (نامجون و آلیا) مثلا بزرگترین گنگسترای روسیه ان،حالا دختره به کنار ولی پسره چرا نپرسید "چرا رستوران خالیه؟"؟ وقتی که خودش هم میدونسته که در حال تعقیبن و تهدید شده بود! این قسمتش یکم با عقل جور در نیومد ولی داستان کلیش قشنگ بود. خداوکیلی ایده جدیدی بود و داستانشم کلیشه ای نبود. دست نویسنده طلا*-*♡ انشالله بری کربلا:> اوج دعاهای خانواده ما. 

RM. kiute.ARMY

اووو به به*-* حتما نویسنده رو منشن میکنمT^T

مکه هم هست در مواردی که میخوان دعا رو شدید تر کنن😔😂

نویسنده
T
۲۶ فروردين ۰۱:۱۳

یههههسسسسس رایتر شی شیر مادر و نان پدر حلالت(🙃🌞) 

مرسیییی تازه چی ؟؟؟؟ اونم مافیا و اسماتتتت اوه چه شودددد هوووو هووو هووو 

 

RM. kiute.ARMY

نان مادر و شیر پدر هم حلالششششششT^T

اصل جنس...آدم با دوتا نون هم بخوره سیر نمیشههه!!
Huka _VJ.YG
۲۳ فروردين ۲۰:۳۹

این مخصوص نورای منه😁

بستیم کلی منتظر همچین چیزی بود 

 

مرسی نویسنده اش

RM. kiute.ARMY

اوه لالا!
پس برسد به دست یااار😔
shirin
۲۳ فروردين ۲۰:۲۹

اوه مای مای چه خبره جدیدا 

چه میکنن رایترای فضاییها

RM. kiute.ARMY

دقیقا با صدای عادل فردوسی پور خوندم کامنتتو😂😂
عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه
۲۳ فروردين ۲۰:۲۸

عه عه یه فیک دیگه از کویینم.

 

نکته: شیپ ممنوع

RM. kiute.ARMY

نکته: ولی یه شیپ حلاله
شیپ شیپ😔
Yeah, we never felt so young
When together sing the song
서로의 눈 맞추며
비가 내려도
Yeah, we never felt so right
When I got you by my side (My side)
함께 맞던 별 따라
Oh, we young forever
이렇게 노래해 (We ain't never felt so young)
Won't you hold my hand? (Yeah, we never felt so right)
Need you here tonight (We ain't never felt so young)
Oh, we young forever (Never felt so young)
Yeah, never felt, never felt so young

.::Take Two::.
.::BTS💜ARMY::.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان