🔪FULL🔪
نویسنده | Querencia |
نوع روابط | دخترپسری |
کاپل | کیم نامجون و آلیا ولکوو |
ژانر | عاشقانه . مافیایی . تراژدی . اسمات |
محدودیت سنی | 18+ |
تعداد صفحات | 104 |
وبلاگ نویسنده | " کلیک کنید" |
برشی از داستان:
- شبی که پدرم رو کشتن، تو توی دروازه شرقی عمارت نگهبانی میدادی، درسته مارکوس؟
مرد لب هاش رو به هم فشرده و سرش رو برای تایید حرف دختر تکون داد.
- و تو کسی بودی که اجازه دادی اون تیرانداز وارد محوطه اصلی شه و بتونه به پنجره اتاق پدرم دسترسی داشته باشه. مشخصه یه برنامه از پیش تعیین شده بوده..
- قسم میخورم که تهدیدم کرده بودن! من..
آلیا جلو رفته و با فشردن زانوش روی رون زخمی مارکوس که توی درگیری تیر خورده بود، باعث شد ناله دردمند مرد توی اتاق بپیچه.
- من بهونه نمیخوام، مارکوس. تو یه اشتباه کردی و مهم نیست دلیلش چی بوده؛ تقاصش رو پس میدی. تنها چیزی که الان میخوام از زبونت بشنوم، یه اسم لعنتیه. بهم بگو، کی دستورش رو داده بود؟
مارکوس با درموندگی و پشت سر هم، نالید:
- نمیتونم، نمیتونم، نمیتونم..
آلیا نوار پارچه ای بلند و باریکی رو دور دستش پیچید و با ملایمتی که در جملات قبلیش وجود نداشت، توجه مرد رو جلب کرد:
- اشکالی نداره، مارکوس..
جانگکوک جلو رفت و درحالی که اون دستکش های بوکسی رو به دست های دختر هدیه میکرد، آلیا لبخندی به مارکوس زد:
- خوشبختانه من یه روش خوب برای حرف کشیدن از مردم دارم!
هشدار: BDSM
برای حمایت از نویسنده حتمااااا به سایتش سر بزنید و مستقیما از سایت خودش دانلود کنید جیگر هاT^T
کسایی که دخترپسری میخونن ببینم چه حمایتی میکنین هااا!
پ.ن: آدرس وبلاگ نویسنده در جدول