❌FULL❌
نویسنده | Querencia |
نوع روابط | دخترپسری |
کاپل | پارک جیمین و مین سول آه |
ژانر | عاشقانه . آخرالزمان (زامبی). Song Fic . اسمات |
محدودیت سنی | 18+ |
تعداد صفحات | 160 |
وبلاگ نویسنده | " کلیک کنید" |
🎬TEASER 🎬
⚫️ CLICK ⚫️
⚠️THEME SONG⚠️
مقدمه:
جیمین هرگز زندگی عاشقانه ش رو تصور نکرده بود و هیچ رویایی درباره ش نداشت؛
واقعیت این بود که جیمین به عنوان یه قاتل استخدامی و کسی که در ازای پول، هرکاری که ازش خواسته میشد رو انجام میداد، این رو حق خودش نمیدونست که بخواد یه زندگی عاشقانه خوب رو برای خودش مجسم کنه و درباره ش خیال پردازی کنه.
و با وجود همه اینها، جیمین هرگز فکر نمیکرد با عشق زندگیش در پایان دنیا ملاقات کنه.
اما اون لحظه، زمانی که در انتهای لبه شکسته پل ایستاده بود و اون موجودات خونخوار از مرگ برگشته به سمتشون هجوم میبردن، بوسه ای به سول آه زد و چیزی در گوشش زمزمه کرد که میدونست عاشقانه ترین دیالوگ تاریخ عشق های تراژدیکه:
- بیا با هم بمیریم..!
:: پیام نویسنده ::
هی بیبیا، کوئرنسیا صحبت میکنه :)
سرتون رو درد نیارم فقط میخواستم بگم که برای افتر استوری این کار، قراره با شخصیت ها مصاحبه کنم :)
پس هر سوالی که از هر کدومشون دارین (هر کیِ هرکی، اصلا به اینکه معلوم نیست زنده ن یا نه کاری نداشته باشین) توی کامنتا بپرسین تا توی مصاحبه، کارکترها به سوال هاتون جواب بدن :))
تا بازگشت با افتراستوری "تنها رها شده"، بدورد لاولیا :) 3>