| نویسنده | Nia |
| کاپل | ویکوک |
| ژانر | رومنس |
| محدودیت سنی | ندارد |
| راه ارتباطی نویسنده | ناشناس نویسنده |
برشی از داستان:
قرار نبود اینطور بشه؛ نه تا وقتی که تو رو نمیشناختم.
حالا تو هستی، من هم دیگه تنبلی رو کنار گذاشتم و میام به اون
کلاسهای مزخرف که تو رو ببینم. منو میبینی کیم تهیونگ؟
سلامم ددی چطوریی
برای اولین بار دارم کامنت میزارمممممم
ددی من داشتم یه فیک میخوندم ایمش dolentبود الان هر چی میگردم نیست تو سایت
چه کنم من؟
هاییی مای نیم ایز دنا و خیلی وقته که تو سایت جذابتون میگردم و میخونم و عربده میکشم و میشه گفت فن درجه یک شادی ام عوففف و خوب من خیلی از فیک ها و .. رو بالای شاید 100 بار خوندم ههه این وانشات انقد به نظرم باحال بود که دلم میخواست ادامش رو بخونم خیلی قشنگ توصیف شده بود مرسی نویسنده عزیز
منم میتونم ددی صدات کنم؟
فک کنم 4 سالی بشه من میام و میرم و خب ثبت نام کردم کار سختیه البته گشادی هم در نظر بگیرید
چند بار تلاش کردم گشادی رو کنار بزارم و ثبت نام کنم ولی لبتابم ر*د به همه چی
تنک فور ال
بوس بوس
نیاااااااااااااااااااااااااااااااا شی سلام
ددی سلام مجدد
خب باید بگم
خیلی خوب بود
یعنی خاص بود و ایده جالبی داشت و تازه ادمو مجذوب می کرد
و در ضمن ادمو ترغیب به ادامه برای خوندنش
مامان کوک خیلی خوب بود و یاد مامان خودم افتادم
رفتار های کوک هم که...اقا چرا انقدر وایب خود کوک رو میده
و به شدت زیاد به تهبونگ همزادپنداری می کردم
به شدت
به شدت
ببین به شددددددددددددددددددددت تا ناموس
