⛓FULL⛓
نویسنده | BABY:) |
کاپل | کوکوی/تهکوک . توهیون . سپ |
ژانر |
عاشقانه . امگاورس . مافیایی . اکشن . انگست . اسمات . جنایی . ورس . دارک . فراموشی |
محدودیت سنی | 18+ |
تعداد صفحات (مجموع دو فصل) | 837 |
ناشناس نویسنده | " کلیک کنید " |
برشی از داستان:
فصل 1
+دارم توهم میزنم باز...! مطمئنم اون شب مرده بودی تهیونگ!
جونگکوک با نیشخندی گفت و دوباره مشتش رو به شیشه کوبوند...ظاهرِ تهیونگ عوض شده بود! موهای بلندِ قهوهای رنگ و تیپ مردونه...! اینا برای جونگکوک زیادی بودن...!
+تو-مــنو فریــب دادی تـهــیونگ! میــخوامـت...هنــوزم میــخوامت! هــرطـور شـده بهــت میـرســم!
پسر بلوری با فریاد گفت شروع کرد به ضربه زدن شیشه...وقتی دید که شیشه نمیشکنه،شروع کرد با صندلی ضربه زدن...چندنفر داخل اومدن و سعی کردن جونگکوک رو مهار کنن...جونگکوک مشتی به صورتِ نگهبان خوابوند و اصلحهاشو قاپید...به شیشه شلیک کرد.
+لعـنـتـی! تهیونگ؟ بـگـو مــنـو ازاد کــنــن!
برشی از داستان:
فصل 2
+من-من معذرت میخوام تهیونگ!با-باشه من دلیلی ندارم و-ولی لطفا!منو دوباره ترک نکن!اگه بری من دوباره قرارِ تبدیل به اون هیولای بی رحم بشم که هیچکس نمیخوادش!
با دیدنِ اشکایی که اروم روی گونهی جونگکوک می غلتیدن،سعی کرد جلوی بغضش رو بگیره...سرش رو به طرفِ مخالفش چرخوند و پاهاشو از دستِ جونگکوک ازاد کرد...با خالی شدنِ دستای پسر،دستاشو روی سرش قرار داد و اروم زمزمه کرد.
+م-منو هیچکس دوست نداره!اون از مادرم که مارو ترک کرد و اونم از پدرم!حا-حالا هم توعم منو دوست نداری تهیونگ!
با شنیدنِ اون زمزمههای نامفهموم و حرکاتِ پسر،صورتِ پسرو چنگ زد و به چشمای اشکیش نگاه کرد و گفت.
-مـــنِ حــرومــزاده دوســتـت داشــتــم!مــن بــا دونــســـتــنِ ایــنــکــه چــه ادمی هــســتـی بــازم دوســتـت داشــتـم!ولی خــودت کــاری کــردی کــه الان بــخــوام ازت فــاصــلــه بــگــیــرم!اره...تـو ایــن کــارو کــردی!تو،تو!
با حس کردنِ سرمایِ دستی که دیگه صورتش رو نگرفته بودن،نفسِ عمیقی کشید و از اتاق خارج شد...سمتِ میز حرکت کرد و کشو رو باز کرد،اصلحه رو برداشت و دوباره پیش تهیونگ رفت...بازوی پسرو چنگ زد و اونو سمتِ خودش چرخوند و اصلحه رو توی دستش قرار داد...تهیونگ قبلِ اینکه بتونه پردازش کنه چه اتفاقی افتاد،حالا با دستایی که اصلحه رو داشت،دستش تو دستای جونگکوک بود...جونگکوک محکم سرِ اصلحه رو به پیشونیش فشرد و به دستای تهیونگ فشاری وارد کرد.
+من رو بکش!حاضرم به دستای تو بمیرم ولی ازم فاصله نگیری!
-دی-دیوونه شدی ویلیام جونز؟!
ضامنِ اصلحه رو کشید و لبخندی زد و گفت.
+اره!مــن دیــوونــهی تــو شــدم شــاهــزاده!مــن روانــیــتــم!
-تو-تو...باشه!
Season 1
Season 2