قرار بود ناجیم باشی اما عاشقت شدم که!
سلام به همگی و ریدرایی که قراره این فن فیک منو بخونن:)
اول اینکه ممنانتم هستم که وقتتونو برای نوشته های من میذارید و امیدوارم ازش لذت ببرید و اتفاق های سوپرایز کننده ای رو به همراه داشته باشه براتون
اما شخصا می خوام از دریا شی تشکر کنم:))))))))))))))
اون حسی که فن یه نویسنده ای بعد اون نویسنده میاد از کارت تعریف می کنه:
من دیگه در حال نتوانستم
واقعا قلبم وایساد
اینطوری بودم که: دریا؟؟ دریا شی خودمون؟؟ من دیگه تحمل ندارم
درست مثل حکم دیدن ایدولتو از نزدیک داره
و اره گلبممممممممممممممممممممممممم
الان احساساتم در حال تلاطم و شخم زدن روح روانم هستن!
--------
در مورد پیچیگدی داستان هم که یکی از بچه ها گفته بود:
خب ببین داداش کلا تو ژانراش معما گونه هست
یکم کاراگاه بازی کن
نمی دونم شایدم من زیاد سیکرت مانند نوشتم
اما ببین دقیقا همون چیزیه که خودت گفتی
روح یوجین که یه الهه هست و داداش یوجین عاشق جیمینن
اون یوجینم بخاطر حس دلشکستی که سراغ جیمین میاد برمیگرده تو جسم جیمین تا اونو از درداش رها کنه و قوی ترش کنه
اما یهو عاشقش میشه
نمی دونم تا کجای داستان خوندی اما تمام تلاشمو کردم با بازگو کردن گذشته حقیقت واضح تر بشه
-تعظیم نود درجه مقابل همه کسایی که برای کارم وقت گذاشتن و همچنین ددی عزیز که عامل همه ی ایناس:))))))))))
RM. kiute.ARMY
از سروران عزیزی که در زیر این فیک کامنت گذاشتن، عرض تشکر داریم😔
-سجده زدن جلوت که به ولله خاعک پاتممممممT^T
ریدر ها