BTS fanfiction

💜👽📚 محفل دریده شدگان در راه بنگتن و فضایی های فن فیکشن خوان برتر 📚👽💜

فن فیکشن !?WHAT

🎭FULL🎭

نویسنده ATENA
کاپل تهکوک . ویمین . یونکوک . هوپمین . نامجین
ژانر نقدِاجتماعی . رئال. خانوادگی . رمنس
محدودیت سنی 16+
تعداد صفحات 523

      

مقدمه:

اینجا، مهمانیِ بینِ زوج هایِ خیانت کار و دروغگوئه!

اگه بعد از خوندنِ این داستان ازتون پرسیدن، قصه در مورد چی بود؟!

شمام مثلِ همه یِ شخصیت ها، دروغ بگین!

  

🍻🖤🎲DOWNLOAD🎲🖤🍻

    

805_vpfe.png 


دوزتان و همراهان کاپوت خوشگل من🌚

مسلما اگه به کارهای آتنا آشنایی داشته باشید از قبل متوجه هستید که این کاپل ها صرفا با الهام گرفتن از شبکه ی عزیز جم گرفته نشده و داستان عمیق تر از این حرفاست🌚

خلاصه بخونید. و اگر بخونید، ضامن وام هاتون میشم😔

۲۰ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ATENA💝 BANGTEN
۲۶ فروردين ۲۰:۵۲

خب سلام ، این آتِنا با الِفه! 

خیلی خیلی از همگی ممنونم بابتِ نظرایِ دوست داشتنی شون! 

اما فک کنم بعضیاتون یه چیزی رو اشتباه متوجه شدید و من اینو تو چندین کامنت دیدم! 

بچه ها « جونگکوک » نمیدونست جیمین پارتنرش رو دوست داره! 

واقعا بابتش ایده ای نداشت ، وگرنه اونقدرام ماست نیست که همچین کاری بکنه ، هرچقدر هم احمق باشه این یکی با عقل جور در نمیاد😂 

 

چطوری ددی جانممم؟

RM. kiute.ARMY

سلامممم فدات شممممT^T نمیخوای فیک بدی و دلمون رو ببری:"(
شکر خدا خوبم تو خوبی بیبی؟T^T

اوووو بله بله!!

ریدر ها
Tanaz
۱۹ فروردين ۰۱:۰۷
خب مشخصه این اولین فیکی نیست ک خوندم و عجیب ترینشم نیست ولی بنظرم کوک ی ادم صد در صد احمق بود و اصلا دلم براش نمیسوزه چون هیچ ادم سالمی بخاطر ی سوپرایز تولد نمیزاره کسی که پاتنرش رو دوست داره اینکارا رد بکنه هرچقدرم ک به طرف اعتماد داشته باشه

و اما تهیونگ درسته که سنش از بقیه بیشتر بود ولی بنظرم یکم نویسنده زیاده روی کرده اون ایرادایی ک تهیونگ میگرفت بابابزرگ منم نمیگیره و بنظرم یکم زیاده روی بود رابطه ویکوک کاملا ی رابطه ناسالم بود از اون اختلاف سنی و نظر ها مشخص بود و با اینکه تهیونگ سعی میکرد ملاحظه ی کوک رو بکنه اون لجبازیای کوک.....

جیمین ی شخصیت سرحال و درخشان بود و از اول مشخص یود واقعا تهیونگ رو دوست داره

جیهوپ ادم بیخیالی بود ولی بنظرم اونقدرا هم توی کامنتا گفته بودید بی غیرته اینطوری نبود سر خرید که جیمین با فروشنده لاس زده بود عصبی شده بود و فقط برای اینکه جیمینو از دست نده هیچی نمیگفت چون میدونست جیمین سرکش تر از این حرفاس

شوگا بنظرم ی شخصیت مجهول بود و کارایی ک جونگکوک میخواست رو فقط انجام داد و نامزدی اخرش همچی رو مشخص کرد

همسر جین اون یکی از احمق ترین ادمایی بود ک دیدم دستی دستی یمیککیکسکسکسمیننی اروم باش

نامجونم ک قصد و هدفش مشخص بود

RM. kiute.ARMY

پشمام چ کامنت پر محتوایییی👀

مرسی که وقت گذاشتی برامون فدات شم و مرسی انقدر دقیق و حرفه ای هستی زندگیمممT^T
ATENA💝 BANGTEN
۰۸ اسفند ۱۴:۳۶
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

ددی من باز چنل زدممم گفتم در جریان باشی

******************************😭😭😭

RM. kiute.ARMY

به به مبرک باشهههه😎
منو اد کنی هااا:"(
لا اسم
۰۲ بهمن ۱۵:۱۱

 وقتی عشقم ( جاک ) انقدر کامل و پر مفهوم نظر میده دیگه ما به سجده میفتیم

RM. kiute.ARMY

والا من دور نظرش دارم طواففف میکنم!
ATENA💝 BANGTEN
۰۶ آذر ۱۵:۵۵

ددی من خیلی زشتم.

RM. kiute.ARMY

کی گفته؟؟
برم خشتکشو کراوات کنم؟😍
Hani:)
۲۵ آبان ۱۵:۲۶

از اونجایی که همه شخصیتا رو نقد کردن، منم میخوام نظر خودمو بگم.. 

 

اول از همه کوک، کوک یه احمق به معنای واقعی بود که فقط به خاطر یه سوپرایز تولد خیلی قشنگ رید به همه چیز! کاری کرد که بهش تج.اوز بشه و واقعا کار اشتباهی بود.. اینکه تا اون حد تهیونگ رو عصبی کرد، اینکه تو بیای به یه نفری که میدونستی دوست پسرتو دوست داشته اجازه همچین کاری بدی واقعا درست نیست..ریسک بزرگی بود.. هر چه قدرم که قصد و نیتت درست باشه این از اساس غلطه! 

و بعدی تهیونگ، اون اگه کوک رو دوست داشت اصلا همچین غلطی نمیکرد.. احساسش نسبت به کوک اونقدرا که باید جدی نبود و فقط به خاطر سه تا جمله اغ.وا گرانه تونست به همین سادگی خیانت کنه و همه رابطشون رو زیر سوال ببره، ولی از یه جهت هم بهش حق میدم! اون تلاششو برای دور کردن جیمین کرد اما به خودش اجازه داد که اونو ببوسه و حتی داشت تا جاهای بدتری ادامه میداد.. 

جیمین، اون واقعا به نظرم با جنبه بود اینکه از این موقعیت برای سودش سواستفاده نکرد خیلی به دلم نشست، اینکه برای تهیونگ مرز میکشید برای خیلی جالب بود، خودش هر غلطی میخواست میکرد ولی اجازه نمیداد تهیونگ خیانتو پررنگ تر کنه. 

و هوسوک، یه آدم واقعا بی غیرت که اجازه میداد دوست پسرش با هر کس و ناکسی لاس بزنه حتی برای تخفیف گرفتن برای خرید چهار تا مواد خوراکی!! این حجم از بی غیرتیش و اعتماد بیش از حدش به جیمین واقعا منو عصبانی میکرد

یونگی.. نمیدونست با خودش چند چنده و حقیقتا مرز های دوستی ها و روابط رو رد کرده بود! آخر فیک گفت که یونگی نامزد داشته! با وجود نامزدش همچین گوه های میخورد؟ ربطی نداره که به خاطر سوپرایز تولد بوده یا هرچیزی.. این زیاده رویه

رابطه نامجین.. همه فک میکردن اونا سالم ترین بودن ولی اصلا! همسر جین یه بچه کوچیک داشت و حامله بود! چجوری اجازه میداد همسرش با کسی بگرده که عاشق همسرشه؟؟؟اون احمق ترین و ساده لوح ترین بود! بعد از اون جین، انگار خیلی هم بدش نمیومد با نامجون فقط بگذرونه! همه عشقش به همسرش یه بازی کثیف بود! و نامجون، اون که میدونست جین زندگی داره باید فاصلشو حفظ میکرد هر چقدرم که عاشق جین بود! 

و در آخر.. این فیک واقعا تحت تاثیر قرارم داد، بدترین و عوضی ترین شخصیتا رو داشت و به قول(جاک) 

همه ما همینیم! بعد از خوندن این میگیم چه آدمای پستی در حالی که خودمون بدتریم.. 

رابطه همشون اساسا غلطه.. من اگه جای تهیونگ بودم با همشون کات میکردم! اونا با روح و روانش بازی کردن فقط به خاطر یه سوپرایز تولد و واقعا عذاب آورد بود... حالا این الکی بود اگه یه بار دیگه همچین اتفاقی بیوفته اونوقت چی؟ 

و همین دیگه... خیلی زر زدم آتنا شی قلمت عالی بود و امیدوارم کار های بیشتری ازت ببینم.. 

RM. kiute.ARMY

عاشق نقد شما شدم که زیباااا!
مایل به مری با من؟😔

نگووو شما گل گفتی و ما هم گل خوندیم استادTT
Hani:)
۲۳ آبان ۱۴:۵۹

شت شت شتتتتتتتتت چرا اینجوری شددددد

 

عالی خسته نباشی آتنا شیی

عاشق قلمتم:) 

فایتینگگگگ:)))) 

RM. kiute.ARMY

رکب خوردیم ابراهیم:"))

جدا فایتینگ آتنااااا شیییT^T
‌‌ HMA
۱۹ آبان ۱۸:۱۰

سلام پانصدباره(الان ددی میگه این چرا انقدر اینجا پلاس شده)

خسته نباشید عمیققق به نویسنده

راستش از یه سال پیش(درست میگم نه؟) که استانبول رو خوندم انقدرررر ازش خوشم اومده بود که کل کاراتو دانه به دانه بررسی کردم. واقعا خوشم میاد خیلیی زیاد

و خب این فیک انقدر گیرایی بالایی داشت که نگم 

کلا قلمت>>

ولی مشکل من با پایانش بود

میدونی از نظر من تاکید میکنم شخصا من، تو این دنیا خیانت و وان نایت استند و اینجور چیزا مخصوصا در شرایط نوشته تو و همچنین جامعه کنونی خیلی نزدیک تر به ذهنه تا برای سوپرایز تولد این همه مشقت کشیدن و اون کارا میفهمی چی میگم؟

البته اون خیانت ریز ویمین خیلی ظریف بود خوشم اومد

و اینکه چقدر من کراش زدم رو شخصیت جیمین:]

همین دیگه در آخر مرسی از همگی

ماچ

RM. kiute.ARMY

سلام به روی ماهتتتتT^T (منی که سند سایتمو به نامتزدم و دارم یواشکی میزارم تو کیفت)

به به کامنت هاتم مثل فیک هات جذابه ها خانومی👀
جمع و جور اما کامل!
قربونت جیگر بابت نظرررررررT^T
ممممموچ!
جاک
۱۹ آبان ۰۷:۰۳

ادامه پیام قبلیم...... همه بد بودن. هیچ خوبی وجود نداشت، و همه چیز همیشه اشتباه بود. به طور ریشه ای، ارتباط کوک و تهیونگ از اول غلط بود. تهیونگ مرد مناسبی برای هیچ کس نبود، به ویژه کوک که ازش کوچیکتر بود و به شدت با هم تفاوت داشتن. کوک و تهیونگ با پذیرفتن هم خیانت کردن. رابطه هوپمین هم اشتباه بود. وقتی کس دیگه ای رو در قلبت داری و یادگاریاشو نگه میداری حتی اگه یه عکس باشه، نمیتونی به کس دیگه ای دل بدی و همچنین کسی که مدام با این و اون لاس بزنه حتی اگه بهت اطمینان بده که پیش تو برمیگرده به هیچ عنوان آدم مناسب یه رابطه نیست. نامجون هم احمقی بود که عشق رو در تنها موندن با یاد معشوق میدونست، و وضعیت جین و زنش هم معلوم بود. جین از اول تو ازدواجش می لنگید. یونگی هم... کسی بود که می ترسید و در عینحال زیاده روی میکرد. کسی که نمی تونست جلوی خیالاتشو بگیره ولی از همونا وحشت داشت.

با همه ی اینها، میخوام در نهایت بگم خب که چی؟ تمام این آدمها اینقدر بد بودن، اینقدر احمق و اینقدر زشت، ولی میخوام یه جمله کلیشه ای بگم:" همه ما همینیم! " فقط درجه ش فرق داره. اون میزانی که به بقیه نشون میدیم. مثل جیمین. و این فیک خیلی عجیب و زیبا یه سراب رو نشون داده بود. تو به امید چیزی میای جلو، به امید چیز که "ارزش" اینهمه دروغ و کثافت رو داشته باشه، ولی در نهایت چنین چیزی نیست. هیچ چیزی این ارزشو نداره ولی میبینی که کاملا بی ارزش شده تا به چنین جایی کشیده بشه. این ماییم. همین ما، با انتخاب های روزانه مون، چیزی که بعدها می فهمیم چقدر شبیه این بود، اگر فقط یذره فکر کرده بودیم.

خوندم که شخصیت نویسنده با نوشته هاش خیلی فرق داره. شخصیت دقیقا چیه؟ چیزی که ما هستیم یا چیزی که نشون میدیم؟ اینا کاملااااا متفاوتن. و حتی شخصیت واقعی ما هم ابعاد زیادی داره. یه بعدش نویسندگیه. اکثر نویسنده ها چیزایی که نداشتن، کارایی که نمی تونستن بکنن و روی قلبشون سنگینی میکرد، حقیقتی که نمی تونستن بازگوش کنن و کلا هرچیزی که نمی شد حتی پیش خودشون عیان کنن چه برسه دیگران، رو در قالب یه نماد که ممکنه فقط در ذهن نویسنده به اون عقده ربط داشته باشه به روی کاغذ میاوردن. بهترین کتاب های جنایی یا معمایی دنیا از همین راه به وجود اومدن. یکی میگه: تاریک ترین بخش زندگی هر نویسنده، کتاب هاشه، لابلای هر سطر از کتاب، افکار ناگفته ای از نویسنده به خواننده ها ریشخند میزنه، انگار که میگه حتی کسی که منو نوشت هم نتونست منو درک کنه، پس تو چطور میخوای درک کنی؟!...

خیلی طولانی شد.... حقیقتا خیلی پرحرفم. البته فقط توی فضای مجازی. سرتونو درد آوردم... همه ی چیزی که میخواستم بگم این بود: این فیک یه شاهکار در پوچیه، چیزی که جامعه امروز جهان به شدت درگیرشه، و این فیک نمادی از این پوچی رو در قالبی بسیار ساده به ما نشون می داد.

RM. kiute.ARMY

بفرمایید ستووووووونT^T
احسنت...
جدا احسنت!
کامل ترین کامنتی بود که در رابطه با این فیک دیدم چون جدا هم داستانی نبود که ساده از کنارش ادم رد شه.
تامل برانگیز بود!

نفرما جیگررر وب خودتههههT^T ای جانم:")

اخ که انقدر خفن حق سرودی که تتو میکنمش...
جاک
۱۹ آبان ۰۶:۴۹

بازم شب بیداری و بازم کامنت دادن.... حقیقتا فقط شبایی میخوابم که فرداش درس دارم.

همت کردم تمام کامنتای زیر این فیک رو خوندم چون واقعا به نظرم ارزششو داشت. انتقاد های جالب و تعریفات جالبی دیدم. فکر می کنم هیچ کسی نبوده باشه که این فیکو خونده باشه و برای لحظاتی از جیمین و تهیونگ فیک متنفر نشده باشه. این یه حقیقته. اونا تا حد زیادی نفرت انگیز بودن. هرکدومشون به نحوی، ولی واقعا شخصیت بی گناهی وجود نداشت. همه چیز با اشتباه کوک برای سورپرایز تولد تهیونگ شروع شد، و حاضر شد اونقدر به دوستاش میدان بده که چنین کارهایی بکنن و حتی وقتی بخاطر چنین چیز بی اهمیتی_سورپرایز تولد، چیزی که حقیقتا جلوی یه عشق واقعی ارزش چندانی نداره_بهش تجاوز شد، باز هم سکوت کرد. همه پرده ها و حریم های همو شکستن. حتی یونگی که در ابتدا واقعا آدم خوبی به نظر می رسید.

و نامجین. اکثرا گفتن اونا پاک ترین کاپل بودن در حالی که نبودن. نامجون فقط به ظاهر می گفت کاری با جین نداره اما درواقع رفتاری اغواگرانه داشت. جین حتی با اینکه میدونست به این مرد جذب میشه ازش دور نشد و احمق تر از همه در این مثلث، همسر جین که حتی اونو پیش نامجون می فرستاد. جنین همسرهایی شجاع یا باحال نیستن. هیچ زنی که به شوهرش اهمیت بده با وجود بچه اونو با پای خودش روانه خونه کسی که میدونه عاشق شوهرشه نمی کنه. خوشبینی و اعتماد هم حدی داره.

جیمین و هوسوک.... هوسوک یه بی غیرت بود به نظرم، که بخاطر همون سورپرایز، حاضر میشد دوست پسرش تا این حد پیش بره. درواقع از اولم چیزی نرمال نبود، اینکه جیمینو برای لاس زدن آزاد میزاشت، این اسمش خوبی نیست. درواقع حتی با دید روانشناسی میشه گفت دلیلی که جیمین اینقدر به اون بازی عمق داد همین کار هوسوک بود. هیچ وقت با زیاد آزاد گذاشتن پارتنرت قلب اونو برای همیشه مال خودت نمی کنی. هوسوک مدیریت بلد نبود.

و جیمین... کسی که با وجود اینکه نفرت انگیز بود عاشقش بودم، چون انگاربخشی از رفتارهاش منو نشون میداد.. اون از لحظه ای که پیشنهاد کوک و پذیرفت به همه چیز خیانت کرد. به دوستیشون، به هوسوک و همه چیز. و اون معصوم و مظلوم نبود، هیچ وقت. اون آگاهانه تهیونگ رو با اینکه میدونست مقابلش ضعیفه به گناه دعوت میکرد و در لحظه آخر پا پس می کشید. این پا پس کشیدن حقیقت خیانت رو تغییر نمیداد. اینکه تا آخر راه نرفتی فقط یعنی اینکه تمام پل های پشت سرتو خراب نکردی نه اینکه آتیشی به جونشون ننداختی که کم کم همه چیز رو بسوزونن....

RM. kiute.ARMY

میگن شب یه خاصیتی داره اینه که چون همه جا سیاهه تو هم سیاهی، یعنی یه رنگی..
خیلی خوبه اما شب همونطور که میزاره خودت باشی، سنگین هم هست. غمش آدمو میکشه..

یعنی ها...
من کامنت های تورو زیر فیک ها و دربابشون میبینم یه دور دیگه ایمان میارم بهت😭
دقیق..
زیبا
و مرجع!
خدا خیرت بده، قشنگ یکی بیاد کامنت هارو بخونه با دیدن کامنت تو میتونه بهترین انتخاب و باز ترین تفکر رو داشته باشه!
ATENA💝 BANGTEN
۱۸ آبان ۱۴:۱۸

https://t.me/helloitsatena 

سمسمسمسمسمسمسمسمس این لینکشهههه ، بالاخره دارم از مفقودالاثری در میارم میبینییی ؟

RM. kiute.ARMY

حل شد عزیزدلممممT^T
شما شایسته ی شناخته شدنییی😎
ATENA💝 BANGTEN
۱۸ آبان ۰۹:۴۰

ددی منم بالاخره چنل زدم یوهاهاهاها ؛ تو رو هم اد کنم ؟! اگه خواستیاااا ناراحت نشی ازم 

RM. kiute.ARMY

به به مبارکهههههه عزیزممممT^T
البته عشقم نیکی و پرسش؟؟ ادد بزننننننن😈

دارلینگ لینکشو بفرست من تو سایت هم پیوندت کنم بچه ها بیان اگه خواستیT^T
عمو یونگیتونم^^
۱۲ آبان ۲۰:۵۹

های ددیی...چطوری؟

 

میدونیی.. هنو نخوندمش ولی ب نظرم بهتره ک کاپل ها یونمین و ویکوک و نامجین و سپ بودن..

میشه یدونه اینجوریم لود کنی؟

 

با تشکر فراواننT^T

RM. kiute.ARMY

های فدات شم تو چطوری؟T^T

والا داستان بوده پشت این کاپل هاT^T
اگه شد چشم:">

با تشکر از تو دلبرم!
Anita
۰۷ مهر ۲۱:۱۳

سلامم من تازگیا اینجارو پیدا کردم و اولین باره نظری میزارم برای همین خیلی راجبش دو دل بودم...خواستم بگم این واقعا اولین فیکی بود که انقد فکرمو اینجوری درگیر کرد نمیدونم چطوری توصیف کنم...انقد که تو سه ساعت تمومش کردم و موقع خوندنش یه حس اظطراب ( واقعا نمیدونم چرا خیلی تو جو فرو رفتم) زیادی داشتم و الان واقعا برای جونگکوک ناراحتم که پشتش همچین اتفاقایی افتاد وقتی انقد به جفتشون اعتماد داشت و احتمالا قرار نیس هیچوقت بفهمه و اگرم بفهمه نابود میشه.

و خواستم تشکر کنم بخاطرش💜فکر نکنم هیچوقت از یادم بره

RM. kiute.ARMY

سلام عزیزدلممممم*^* به به خوش اومدی خوشگللللل مننننننن!!! راحت باش بیبیT^T
اوه که اینطور👀
دقیقا خود منم همین حس بهم دست داد..اصن چنگ انداختن انگار تو دلم😭😂
سبک های نقد اجتماعی و قضاوت های ذهنیمون خیلی میتونن تو همگره بخورن.

فدات بیبی من نوش جونتT^T
جاک
۰۳ مهر ۰۹:۳۶

خاک.... این چی بود من خوندم؟ عالی بود. خیلی زیبا، دقیقا از همون مدل فیکایی که دوست دارم. شخصیت جیمین... خیلی زیبا، خیلی درخشان بود.

واقعا امیدوارم بازم از این مدل داستانا بنویسی نویسنده، چون می تونم با هر کلمه ش زندگی کنم. توی تمام مشکلات و سختی های زندگیم، بهترین لحظات زمان هایی هستن که یا دارم داستان می نویسم، یا داستان هایی مثل این داستان تو رو می خونم.

به خاطر حال خوبی که نصیبم کردی مثل استامینوفنی که برای اولین بار مصرف کردم، ازت ممنونم.

RM. kiute.ARMY

نوش جون شما عزیزززز!!! به به پس خوش سلیقه ایددد👀
ای جانمT^T اتفاقا نویسنده کلا سبک کار هاش به همین شیوه است*^*
ای جونممممممممT^T
Jinjuo
۰۲ مهر ۰۱:۱۰

گشنگ معلومه از خلاصه ی پر مسماش🤌🏻😔

 

عیبابا چون دد میگه اوکیهه🤌🏻😔🤍

RM. kiute.ARMY

دقیقا...دقیقا!

تاج سرییییییT^T
Jinjuo
۳۱ شهریور ۰۲:۴۲

اگه بعد از خوندنِ این داستان ازتون پرسیدن، قصه در مورد چی بود؟!

 

شمام مثلِ همه یِ شخصیت ها، دروغ بگین!

____

لانتییی منن هنوو حدود بیستا فیکشن ذخیره دارم نشده بخونمم چراا پس هنوز میگردم اینحا:)؟😂🚬

 

اینن جملهه انقدی حال داد نمتونم دان نکنم ولیی دانلود ک کردم حجم فیکشنام ب چشم خورد عذاب وجدان گرفتم:/🗿😂

 

RM. kiute.ARMY

این لامصب بخونی دیگه یه مدت ریکاوری لازم میشی:")))

عذاب وجدان؟؟؟؟ اینجا ما از اینا نداریم ستون بزن بر بدن😂😂😂
Rokajaki
۲۷ شهریور ۲۱:۰۵

آتنا شیی

نمیدونم کی این نظر ثبت میشه ولی امیدوارم فردادثبت بشه.. بیکاززززز ایتس یور برثدی🎉🍰 

تولدت مبارک کیوتممم*^* مرسی از تمام فیکشن و وانشاتایی ک مینویسی:) هر بار اسمت رو میبینم که رو پوستر فیکشنیه قلبم گرم میشه و اون فیکشن رو زمانی دانلود میکنم ک هم وقتم خالی باشه هم ذهن اروم تا با حوصله بخونم=) 

امیدوارم همینجوری ادامه بدی و ناامید نشی♡ اگرم ناامید شدی بیا خودم امیدوارت میکنم😌😂

 

میدونی ک دوست دارم نه؟ دوست دارم:)💜

RM. kiute.ARMY

اوه به به تولددددددددددتتتتت مبارک آتنااااااااااا شییییییییییT^T
A.SH
۲۶ شهریور ۲۰:۰۲

بازم سردرد ددی اومد😔خوش اومدم😂

 

شتت..ددیی...نباید اینطوری میشد..تنها بچه ی مظلوم و صادق نامجون بودد..حتی سوکجین هم اولاش به دروغ گفت ازت بدم میاد..نهه...اون اشک آخر جیمیننن🥲🥲🥲نههه...نمیدونم چون تهکوک اوکی بودن خوشحال باشم...یا چون جیمینی واقعا دلش پیشش گیر کرده بود ناراحت..مینی عاشقش شده بود اره؟🥲🥲🥲نگطنیوطجش...

آتنا شییی...بازم ازینا بنویسس🥲🥲💜

RM. kiute.ARMY

تو سردرد های بعد شرابی، خواستنی و نشونه از حال کردن😈

کلا آتنا شمشیر رو نه تنها از رو بسته، بلکه در درونمون سُر دادتش...
هانی
۲۶ شهریور ۱۵:۱۸

ددی دیشب منم کامنت دادم تائید نکردیا ساعت نه و نیم

ناراحت شدم

RM. kiute.ARMY

فدات شم من کلا جواب هیچ کسو تو سایت ندادم ها:")
A.SH
۲۶ شهریور ۱۰:۵۸

عه !دیگه واقعا اومد :> درست شد اغا درست شد :>

میدونی...از دغدغه های بزرگ زندگیم این بود که بدونم کرم کدو چجوری غذا میخوره...و فهمیدم نه دهن داره نه کو*ن..بلکه با غلط زدن توی گو*ه افراد مواد غذایی جذب میکنن...خیلی کمک بزرگی کرد توی زندگیم :>>

اره..مدیونی فکر کنی دیشب تا 3 بیدار بودم..:/

الانم طبق معمل چون خوابم میاد هذیون میگم...😂😂فعلا خداحافظ تا خودمو به چخ ندادم ...

قلببببببب

 

 

RM. kiute.ARMY

بزن بر بدن شارژ شی ستون😔

اره در اینده خیلی کمک های دیگه هم میتونه بهت بکنه مثلا؛ مرتیکه کرم کدو! زنیکه کدو کرمی!

ای من بگردم:")))
بیا بغلم بخوای بیبیح😔

قلوههههههه
A.SH
۲۶ شهریور ۱۰:۴۲

هانی

راستی ددی یه سوال اسم اصلیت چیه؟😂😭

 

حح..ددی..چقد میدی اسمتو نگم؟ 😏😏😂

 

همین پیام قبل این با اسم . من بودم..همین که شکایت کردم باز شد :> برم بخونم بیام

RM. kiute.ARMY

من پول مول ندارم بچه اخاذی نکن😂😂

زود قضاوت کردی😔
.
۲۶ شهریور ۱۰:۳۹

ددی!

خوبی چطوری احوال شما خانواده خواهر برادر..

 

دان نمیشه اخه...چرا توی همون سایت قبلیه نمیزاری..:(( الان نیم ساعته منتظرم لینک بازشهه :((((((((((

RM. kiute.ARMY

سلوووووم!!

فدات شم اوکی شد به قوداT^T فقط یکم طول میکشه:">
یو آپلود هم جدیدا چ.ص کرده کلا دیگه رایگان نداره و بهت فضای محدود میده:")
only A k-poper
۲۲ شهریور ۱۸:۰۲

 چجوری باید دانلودشششش کنممممم لنتیااااااا چرا حافظم پرههههه

RM. kiute.ARMY

بفرما جون دلممممم*^*

آموزش دانلود
Rokajaki
۲۱ شهریور ۱۵:۴۴

ATENA💝 BANGTEN

 

من وقتی دیدم آتنا جوابمو داده یه سکته خفیف این وسط مسطا زدم😭

و گاددددد کیوتک من هستم ولی خیلی وقت فیک خوندن ندارم راستش رو بخوای:") 

توعم مراقب خودت باش دوردونه*^*

 

 

 

   

RM. kiute.ARMY

بوی عشق و عاشقی می آید😔

ATENA💝 BANGTEN


هانی
۲۱ شهریور ۱۳:۳۹

بگو دیگهه

RM. kiute.ARMY

از MI6 دستور دارم چیزی نگم اخه😔
هانی
۲۱ شهریور ۰۹:۱۹

راستی ددی یه سوال اسم اصلیت چیه؟😂😭

RM. kiute.ARMY

قادر😔😂
کیم ماریا (دختر خوانده تهکوک)
۲۰ شهریور ۱۶:۵۳

میشه هیونگ صدات کنم راستش با لفظ ددی حال نمیکنم

هیونگ میشه آتنا رو بیاری خونمون میخوام باهاش دوستانه صحبت کنم 

اخه خواهرمممممممم چرا مردم رو پونصد صفحه میزاری سرکار ؟؟؟

ولی قلمش خوب بود دوستش داشتم 

من آخراش اینطوری بودم که تهیونگ برو خودکوشی کن یعنی چی آخه به بچه مردم تجاوز میکنی؟

ولی سخنی دارم به جونگ کوک داستان اخه داداشم اخه عزیز دلم چراااااا؟ نه واقعا چرا؟؟؟؟تاریخا یادش میمونه که میمونه حق نداری با احساسات بچم بازی کنی بی فانوسسسسس 

ولی در نهایت تشکر میکنم از اتنا به خاطر نوشتن این داستان زیبا

هیونگ از طرف من اتنا رو بوس و بغلش کن

RM. kiute.ARMY

البته که میشه عسلمممممم*^*
واقعا موافقم باهات😔
آتنا باهامون یکاری کرده که الان حس میکنم واقعا توی ماتریکسم👀

چشممممم حتما حتماT^T
ATENA💝 BANGTEN
۱۹ شهریور ۲۱:۲۹

Rokajaki

 

به به ؛ سلام به تک قندِعسلِ قلبم ! چقدر من دلتنگِ تو بودم. 

والا من که هستم عشقم تو پیدات نیست ، خوبیی ؟! فدات شم. 

خوب مراقب باشیا.

RM. kiute.ARMY

Rokajaki


همون مزاحم همیشگی ددی؛ گلدن هوپ
۱۹ شهریور ۰۲:۰۷

ATENA💝 BANGTEN

۱۲ شهریور ۲۲:۱۲

همون مزاحم همیشگی ددی؛ گلدن هوپ

 

 

 

سلام بیبی ، (الکی مثلا من خیلی ددی و سارد و خاشنم.) 

 

چی بگم من عشقم ؟!😂😂 بخدا همه یِ داستان فقط نقشه بود دیگه چیزی ندارم بگم بقران. 

 

نامجین هم که از اول تکلیفشون مشخص بود گفتم بینِ این همه آدمِ عوضی ، دو تا باشعور بینشون پیدا شده😂😩

 

 

 

هیوووووونگ! 

ببین کی بهم نوتیس داده؟!فیو نویسندم!بح‌بححححححححححححح

هعی..........ایسگای بدی بود نابود شدم اینقدر حرص خوردم🤌🏼

نامجون احتمالا تنها آدم نرمال این فیک بود.احساس جین رو هم فاکینگ درک میکردمممشکشکسکثسکسوسکسوس

ولی انصافا چقدر شخصیت زنِ‌جین کراش بووووود! 

کلا از آپشنای آتنا ابنه که کرکترای فرعیش از اصلیا جاذاب ترن🤣🤌🏼

RM. kiute.ARMY

به نام و یاد خدا، شیپ شیپ😈

وای خیلی موافقم!!😂 فرعی هاش ادم دلش میخواد لخت شه براشون😂
Rokajaki
۱۸ شهریور ۲۱:۵۹

هولا آتنا شیییی دلتنگت بودم دختر*^*

 

 اول ک فیکشن رو داشتم میخوندم برام سوال شد چرا اسمش رو گذاشتی وات ولی وقتی به ده صفحه اخر رسیدم اینجوری بودم وااات؟؟!! تازه متوجه شدم منظورت از وات چی بود😂 

و تو این ده صفحه عین شیزوفرنی ها نظرم نسبت به جیمین هی عوض میشه اخرم دلم براش سوخت:") نمیدونم چرا... دل هرکی میشکنه تو فیک حتی اگه قاتل باشه اخرش ادم بشه من ناراحت میشم😂

و رفتار تهیونگ.... داشت میرفت رو عصابم عین این پیرمردا ک میشینن تو پارک تا از ی بدبختی ایراد بگیرن بود-_-😂

گفتی مریض شدی:( زودتر خوب شو کیوتی:( میگن کرونا دوباره زیاد شده و ماسک بزن اگه میتونی وقتی بیرون میری(نمیدونم ولی منو و خانوادم عادت کردیم به این رعایت کردنا.. برای همین به همه توصیه میکنم:))

و خیلی لاوت دارم آتنا شییییییی💜💜💜

 

 

ددی دیشب پارتی بود تو سایت؟؟ من صبح خبردار شدم... 

همین که سایت کوک بارون و فیک بارون شده خیلی خوبه و امیدوارم حالتم همینجوری خوب باشه گوجی پوجیه مننن/*^*\ لاب ید لاب یو لاب یو(به دل نگیر فشار درسی بخشی از مغزم رو باخودش شست برد:)😂)

RM. kiute.ARMY

آتنا فیک هاش بمب اتمه و ما هیروشیمای بی دفاع😔

بله بله:") یه پارتی کوچولو دور همT^T جات سبز قول میدم سری بعد هماهنگ کنم همه باهم باشیمT^T
قربونتتتتتت بره این گوچی بوچییییییی😭😭😭😭لاب یوووووو موررررر عمرمممم😭
(گ.وه خورد فشار درسی:| بی ناموسه؟ دست روی عشق من بلند کرده؟)
هانی
۱۸ شهریور ۱۵:۱۴

اونلی وان اف ایز گی گروپ😂🔞

RM. kiute.ARMY

خدا حفظشون کنه😂😂😂
تِئو.
۱۷ شهریور ۲۰:۲۴

شعت!

آتنا فیک های روانشناختی و اجتماعیش عالیههه 

البته همه نوع رو خوب مینویسه

راستی هیونگ دل تنگتم🥲

اوقات به کام🥲🤍

RM. kiute.ARMY

حق!
احسنت!!

قربون دلت بشم منم:)))))))
فدای شمااااT^T
𝑱𝒊𝒎𝒊𝒏.𝒄𝒖𝒕𝒆☻︎𝙹𝚘𝚗𝚐𝚑𝚢𝚞𝚗☻︎
۱۷ شهریور ۱۳:۴۴

فاککککککک

تمام مدت اسکل شده بودم؟؟؟فاااااااااااااااااااااااااااک

حالمبد

نمیدونم چی بگممممم

ینسنستاشاشمینلنیشکمیمسک

مغزم درد گرفت

RM. kiute.ARMY

متاسفانه ایسگا مشترک گرامی گرفته شده بود😔
هانی
۱۶ شهریور ۱۳:۳۵

هقققق؟⁦:⁠)⁩

راستی ددی امم موزیک ویدیو لیبیدو از اونلی وان اف رو دیدی؟ اگه ندیدی ببین خودت میریزی پشمات میمونه😂🥲

RM. kiute.ARMY

کلا از اول اونلی وان اف تو کار بودن ناجور😈😈😈😈😈😈😈😈
امار ام وی شون هم داشتم بابت جریان لیبیدو توی نقشه ی روح کارل گوستاو یونگ😈😈😈😈😈
کثافتا راه راستو به آدم کج میکنن😈😈😈😈😈😈
هانی
۱۳ شهریور ۲۳:۳۹

ددییییی بلاخره اومدییییی؟ دلم تنگ شده بود واستتتتتتت هعی با اینکه زیاد نمیشناسمت خیلی دوست دارم دوس شم بات می‌دونی...

RM. kiute.ARMY

دورت بگردم عزیزممم بیا بغل خودمممم قشنگممم:")))
تو دوست خوشگل منی از الاننننT^T
بایسش تهیونگه
۱۳ شهریور ۲۰:۳۷
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

*****

***** **** ** **** ** **** ******* *** **** *** *** *** **** **** ** ** **** ** *** ** **** ** *** ** ** ******* ***** *** *** ** ** **** ****** ** *** ** *** ** ******* *** *** *****

 

 

 

**** ******

******* *** *** **** ** **** ** *** ****** 

** **** **** ***** ******** ** *** ** ***** **** * **** ***** **** ** 

 

***** *** *** 

*** ** *** ** ** **** **** ** **** ***** ** 

** **** * **** ** **** ***** ***** **** **** ** 

 

** *** **** ****** ** ***** *** *** ** *** ****  

 *** ***** ** ******* **** ** **** ** *** ***** *******

******* *** **** *** ***** ** *** *** ***** ****** **** **** ****** **** ***** ***** 

***** ** *** *** ****** *** ** ***** *** *** ***** *** *** ******* **** ***** ***** *** *** ***** 

****** **** **** **** *** *** **** **** ** ** *** **** **** ***** ******

 

**** ********** ** *

** **** ****** ***** *** ******

 ** ****** **** **** ** **** **** **** ******** * ** *** ** **** **** **** ****** ****** ***** ***** ********** ** ******** **** ** ***** **** **** *** *** * **** ** **** *** ********** 

*****

**** ***** *

**** *** **** ** *** **** **** **** **** ***** *

***** ***** ****** *** ***** **** ****

****** *** *

***** ** ****** **** *****

*** *** ** ** ***** *** ***** **** ****** *** ** *** ***** *** *** ** *** ***** * **** ** *** ***** *** ** ** *** ** *** **** **** ***

**** ** **** ** ***** *** ****** ******* ** ** **** * *** ****** *** **** ****** ** *** **** **** * ** *** *** ***** *** *** ***** *** * **** **** ***** ** ** *** ***** **** ** ** **** *** ***** *** * **** ** ***** *** ** *** * *** ****** ***

 ***** **** *****

 ** *** **** ****** ***** * ****** *** *** **** *** *** *** ** **** *** ***** **** *** ** *** ***** **** *** ***** *** 

*** **** **** *** *** * *** **** **** **** *

** ***** ******* ** *** * ***** *** **** *******

** ** ****  

**** **** **** *** *** *****

*** ***** **** ** **** **** **** **** ** ******* **** ** ***** ****** ***** *** * ***** ** ** *** *** **** *** *** **** ***** ** ****** **** **** ******** **** * ****** **** *** ** **** ** ***** ** **** ******* ** *** *** *** *******

RM. kiute.ARMY

به به خیلی هم عااااالی عزیزم خسته نباشیییی*^*
بله بله یادمه خیلی هم ایده ی رمنس و دارم آتیشی ای میشه خفننننن!!!

فقط چند تا نکته داره:
حتما قبل از دیالوگ یه علامت بزار مثلا خط تیره ( - )
دو اینکه لحن بیان، حرکات بدن، حالت چهره و توصیف مکانی وجود داشته باشه و به عبارتی بیشتر بنویسی درمورد هر چیزی و مخصوصا جزئیاتT^T
و علائم نگارشی حتی توی دیالوگ ها هم رعایت بشه لاوم*^*
ATENA💝 BANGTEN
۱۲ شهریور ۲۲:۱۲

همون مزاحم همیشگی ددی؛ گلدن هوپ

 

سلام بیبی ، (الکی مثلا من خیلی ددی و سارد و خاشنم.) 

چی بگم من عشقم ؟!😂😂 بخدا همه یِ داستان فقط نقشه بود دیگه چیزی ندارم بگم بقران. 

نامجین هم که از اول تکلیفشون مشخص بود گفتم بینِ این همه آدمِ عوضی ، دو تا باشعور بینشون پیدا شده😂😩

RM. kiute.ARMY

همون مزاحم همیشگی ددی؛ گلدن هوپ


همون مزاحم همیشگی ددی؛ گلدن هوپ
۱۱ شهریور ۲۱:۰۸

من اون موقع یه عالمه عر نوشته بودمو الان فکر کنم بخاطر حجم زیاد پیاما کامنتم اینجا نیومده و گشادیم میاد دوباره اونارو بنویسم

قبل هر چیزی سلاااااااممممم به ددی کیوت گوگولی قشنگم دلم برات شده بود قد شیپیش🥲🤍

 

دوم اینکه وااااااای آتنا تو اخرش منو میکشی 

RM. kiute.ARMY

قربونت برم اومده منتها تایید نزدمT^T
قربون شکل ماهت برم طلای منننننن:"))) دل منم تنگگگگگگ....
Leo
۱۱ شهریور ۱۱:۳۰

داستان خیلی ترسناک بود ، میدونین چی میگم ؟ اصلا از همون اول که شروع شد یک وایب عجیب و غریب داشت و رفته رفته ترسناک تر میشد. 

به نظرم نویسنده خیلی زیرکانه عمل کرده و همه ی ما رو گول زده ! 

میدونستم بفهمم چی میخواد بگه ، اینکه چقدر ما ادم ها میتونیم بازیگر و دورو و بی بند و بار باشیم و به روی خودمون نیاریم. 

و میدونین اینجا چی جالبه ؟ اینکه ژانر هایی که آتنا مینویسه یک ذره هم با شخصیت واقعیش یکی نیست. 

آدم فکر می‌کنه پشت این ژانر و کار هایی که تا حالا نوشته یه آدم منطقی و جدی که مطالعه ی زیاد داره نشسته. 

هم اینکارش ، هم کار های قبلیش همگی همینطور بودن. 

ولی در واقع اینطور نیست ، آتنا شخصیتی بسیار ظریف و لطیف داره. 

شبیه به یک ظرف چینی آدم حس می‌کنه الانه بشکنه و تمام حرکاتش با یک ظرافت خاصی پیش می‌ره یعنی حتی دلت نمیاد لمسش کنی. 

خیلی دخترونه اس و وایب پنبه های صورتی رو برام داره. 

یادمه وقتی اوایل باهاش آشنا شدم اصلا نمیدونستم این آتنا همونیه که تو سایته. 

همیشه فکر میکردم اگه قراره بنویسه حتما قلمش خیلی کیوته و آدم فکر می‌کنه داره نون خامه ای میخوره. 

اما واقعا نمی‌دونم چی تو سرش میگذره ، بعضی اوقات یک حرف های بامزه ای میزنه که تا ساعت ها بعد به حرفش فکر میکنم و با خودم میگم اصلا چرا این حرف رو زد و بعد از شدت بانمکیش خنده ام میگیره. 

من تو گپ صحبت نمی‌کنم اما میدونم اونجا پرنسس صداش میزنن .. نمیدونم کی این لقب رو بهش داده اما خیلی بهش میخوره. 

یکم زیادی نسبت به همه چیز حساسه و واقعا آسیب پذیره اما اینطوریه که همه میخوان ازش مراقبت کنند. 

 میدونم که حتما کامنت ها رو میخونه و هیچ ایده ای نداره که من کی ام. 

بعید می‌دونم حتی درموردم صحبت کنه چون اون درمورد چیز هایی که هیچ اطلاعی نداره حرف نمیزنه. 

من گاهی اوقات نمیتونم تو چشم هاش خیره بشم چون میترسم جادوم کنه میدونین چی میگم؟ 

و احتمالا واقعا متعجب بشه اگه بفهمه دارم با تلفن قدیمی خودم کامنت می‌زارم چون تلفن فعلیم در دسترس نیست ولی میخواستم این رو بدونه. 

کلا علاقه داره تو داستان هاش فکر بقیه رو درگیر کنه و من ایده هاش رو ستایش میکنم. 

موفق باشی پرنسس صورتی.

 

 

 

RM. kiute.ARMY

وای لئو!!!
بیا بغلم لئو!!!
110 درصد باهات هم نظرم و واقعا مرسی که این کامنت رو دادی!!
کامنتت عمق داره تا ناموس!!!
خیلی خیلی موافقم باهات!
اتفاقا همین دیروز داشتم بهش فکر میکردم. و جدا برام جالب بود که یه فرد پنبه ای لطیف انقدر ذهنیت با نفوذی داشته باشه!

اوه لئو شی....سیکرت بازی؟ اوه لالا🌚

تشکر از کامنت خوب و محشرتتتتتت عزیزدلمممممT^T
•𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐀𝐧𝐝 𝐒𝐨𝐩𝐞 𝐃𝐚𝐮𝐠𝐡𝐭𝐞𝐫, 𝐀 𝐅*𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐉𝐢𝐤𝐨𝐨𝐤 𝐒𝐡𝐢𝐩𝐩𝐞𝐫!!•
۱۰ شهریور ۲۳:۰۳

شروعش کردم

صفحه ۱۰ هستم 😂🤝🏻

اما اون کامنت اولی که نقد کرده بود فیک رو یکم بیشتر کنجکاوم کرد و البته کمی هم اسپویل شد برام...

جواب تو به کامنتشم که نصفه خوندم دد چون دیگه ته داستانو داشتی میگفتی 😂

واقعا کنجکاو شدم سریع تر بخونمش!

RM. kiute.ARMY

علی برکت الله😂

نهههههه عصانقهبل3صنعب4لنص نمیخوندیششش هخاثقمهباصم😂
ولی خوب شد تبلیغ کردم هااا...وسوسه ات کردم😔😂
ATENA💝 BANGTEN
۱۰ شهریور ۲۲:۲۰

و اینکه بزار یه حرفِ دیگه هم به این دوستِ ناشناسمون که در قبالش بسیار حسِ مسئولیت میکنم بزنم !

اول از اینکه جدی ممنونم بخاطرِ نظرِ صادقانه ات ، شاید باورت نشه ولی جدی داشتم لبخند میزنم. 

شاید چون به هدفم تو این داستان رسیده بودم ، از اولش در ذهن داشتم که یه داستانِ عجیب و منفی بنویسم و انگار تاثیری که میخواستم رو گذاشته. 

اصلا منظورم این نبود که شما عزیزِدل آزرده خاطر بشی و بخوام حالت رو بد کنم. 

اما درموردِ عادی سازی ، فک میکنم کمی اشتباه کردی. 

همونطور که ددی گفت اگه همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشد و شخصیت ها گناهِ خودشون رو به رویِ خودشون نمی‌آوردند و نویسنده به زور میخواست کار هایِ بد رو عادی جلوه بده و قشنگ بنویسه این میشد عادی سازی ! 

ولی آیا من به خوبی از خیانت تعریف کردم و گناهِ تهیونگ رو شستم و خیلی خوب جمعش کردم ؟! 

آیا در قبالِ بی انصافی هایی که در قبالِ جونگکوک کرد ازش تعریف کردم و نوشتم که بسیار عالی عمل کرده ؟! 

نه ! صرفا داشتم یک سری اتفاقات رو می‌نوشتم و قرار هم نبود داخلِ داستان تعهد و پایبندی وجود داشته باشه. 

چون اصلا داستان عاشقانه نبود ، متوجه هستی شیرین عسلم ؟! 

داستان فقط درموردِ انسان هایِ عوضی بود و هست ! همین. 

درموردِ سوکجین و نامجون. 

نامجون تلاشی برایِ اینکه مخ دکتر رو بزنه نکرد و به خوبی فاصله اش رو حس کرد. 

اما اگه سوکجین توجهش کم کم به نامجون جمع شد ، پس نشون میده اون هم شاید عشقش کافی نبوده. 

اون هم یک بازیگر در روزگار بوده ، که ما از این اتفاق ها زیاد در زندگی میبینیم. 

مردِ و یا زنِ متاهلی که دل به دیگری میبنده ، درست نمیگم ؟! 

چقدر زیاد صحبت کردم ، متشکرم باز هم. 

 

RM. kiute.ARMY

تاج سری آتنای منT^T


ناشناس 
ATENA💝 BANGTEN
۱۰ شهریور ۲۲:۰۸

ناشناسِ عزیزم ، سلام شیرین عسل حالت چطوره ؟! فکر میکنم ددی توضیحات رو کامل داده ولی من باز هم یه چیزایی رو بهت میگم و در آخر تو هرجور خواستی فک کن عزیزترین ، چون من به هیچ وجه مخالفت نمیکنم و جبهه نمی‌گیرم ! 

به قولِ ددی ژانرِ فیک نقدِاجتماعی و البته رئاله ، یعنی فیک رو نوشتیم که خواننده فقط و فقط اون چیزی که در ذهنش میگذره رو بگه بدونِ اینکه قضاوت به نظر بیاد. 

چون این ژانر رو گذاشتیم که شما نقد کنی و ممکنه هرکس یک جوری نقدش کنه. 

اینجا همه بیرحم بودن ، با توجه به زندگیِ واقعیِ ماها آیا کم از این آدم ها میبینیم ؟ 

آیا همه یِ آدم ها وفادارن ؟! آیا آدمِ دورویی وجود نداره ؟ 

این صرفا داستانی بود که همه اش تماما بازی بود و شخصیتِ اصلی خام شد. 

من هیچ وجه ، اصلا و ابدا قصد نداشتم خیانت رو عادی جلوه بدم !! متاسفم اگه واقعا همچین برداشتی کردی عشقِ من. 

حتی اگر دقت کنی ، شخصیت ها رو جوری نوشتم که اون تاثیرِ منفی رو بزاره و خواننده به هیچ وجه فکر نکنه داره کارشون رو توجیه میکنم. 

درواقع خوشحالم ، چون تونستم جوری بنویسم که اون حسِ منفی رو از شخصیت ها بگیری ! 

فکر می‌کنی اینجا شخصیتِ مثبتی وجود داشت ؟ البته که نه. 

اینجا همه شخصیتِ منفی بودن ، بخاطرِ همین شاید تو فکر می‌کنی که داستان افتضاح بوده. 

البته که هست ، چنین داستانی واقعا افتضاحه ولی به نظرِ من .. تو فقط یک زندگیِ واقعی رو خوندی. 

زندگیِ واقعی خیلی اوقات کثیف تر از این حرف هاست. 

آره درسته ، تهیونگ یک شخصِ حساس و بیمار بود جونگکوک هم زیادی بهش بها میداد. 

ولی ته دلِ اون پسرکِ بیچاره به این خوش بود که مرد قراره سوپرایز بشه و بخاطرِ همین سعی میکرد کمی کوتاه بیاد تا پروسه شون خیلی طولانی نشه. 

اگر دقت کنی کلِ داستان این دو درحالِ بحث و دعوا و دلخوری بودند. 

و جونگکوک فکر میکرد مشکل رابطه یِ خودشونه و همه چی در آخر درست میشه. 

ولی نشد ، فقط ذاتِ دروغگو ها مشخص شد. 

من عمیقا سعی کردم در این داستان ، بهتون بفهمونم که چقدر انسان ها ممکنه گاهی اوقات بیرحم باشن اگرچه که نزدیک ترین فردِ زندگیِ ما هستند. 

چقدر می‌تونه همه یِ اتفاقات یک سوءتفاهمِ کوچیک باشه و ما گول خورده باشیم. 

چقدر ممکنه سرِ راهِ زندگیمون ازمون آزمایش و امتحان هایِ اجتماعی گرفته بشه و ما به همه چیز پشت کنیم. 

چون ما انسانیم عزیزِدل اینطور نیست ؟! ما خیلی بی‌رحمیم. 

ازت بخاطرِ نقدت متشکرم شیرینم و البته توضیحاتِ ددی جونمم که کلی زحمت کشید مرسی عشقم. 

 

RM. kiute.ARMY

قربون شما آتنای خوشگلم که نسبت به نظرات و پستت مسئولیت پذیری عمرمممT^T
رحمته دورت بگردمممم رحمته*^* خواهش میکنم پرنسس منT^T

ناشناس
سخن پیامبر🤦‍♀️
۰۹ شهریور ۰۱:۳۶

هرچی میخوام دانلود کنم ارور میده 😭

کمک😭😭😭

Mooni🌜

ساری ریزی از کار افتاده بود
Kim bora(خیار🥒)
۰۷ شهریور ۱۶:۱۵

دد محض رضای فاک یه آمبولانس خبر کن

دارم مستقیما به چوخ اعظم واصل میشم

یعنی تا لحظه ی آخر داشتم فحش میدادم به نه تنها به آتنا بلکه به کل کائنات و ملائک و همه چی از جمله خودم که این فیکم با وجود کاپلاش دان کردم بخونم وقتی فهمیدم همش نقشه بود تا چند لحظه کرک و پرام ریخته بود بعد جیغ زدم..:/

اره خلاصه دیگه...

هعی جندگییییییی

دد من خعلی منتظرتما..:)

اوک آتنا فاک یو بای:|

RM. kiute.ARMY

من وسطاش دچار سرگشتگی شدم...
زنخدان در جیب فرو برده و در مکاشفات این فیک مستغرق شدم💀

قربونت بره ددی الهی:)))
kim light
۰۷ شهریور ۱۲:۲۶

اگه عاشق شدن انقدر آسون بود که منو تو هم حالان عاشق بودیم نه بعد از صد تا کراش رو سگ مو بلوند کوچمونم کراش بزنیم!

 

 

وای بر من

هی هاااااااااااااااااااااااات بر من!

دد رکب خوردم بد

این بار ابوسفیان رکب نزد

خود آتنا مستقیما رکب زد

از اول تا اخر داستان: عجب! که جیمین واقعا داره زیاده روی می کنه که انقدر خود خواهه عی بلا گرفته ببین چطور داره تهیونگو اغوا می کنه. اخی بچه های قشنگم

یه جای داستان دلم به حال کوک می سوخت و یه جای دیگه دلم برای هوسوک که جیمین اینطوری داشت بهش خیانت می کرد

یه جاشم دلم برای تهیونگ می سوخت که تو چنین درگیری گیر افتاده و نمی تونه حتی با اروم جونش که کوک هست حرف بزنه

چه کابوس هایی که ندید چه افکاری که به ذهنش نیومد

از جیمین متنفر شد که داشت اونو اغوا و وادار به خیانت یم کرد

از یونگی متنفر شد که عاشق کوک شده بود

از خودش هم بد تر از همه که اینطوری راحت به جیمین خودشو باخت!

همه ی اینا به کنار

می بینی 10ص به اخر داستان نمونده

جیمین زنگ زده میگه: می خوام به همه بگم که عاشقتم و تو مجبوری بین منو کوک یکی رو انتخاب کنی

بچم تهیونگ با تپش قلب و وضع داغونی میره خونه جیمین تا قشنگ سکته رو هم خودش بزنه و هم هسووک و کوک

و من اینطوریم که واقعا تموم شد؟؟ تهکوکم رفت؟؟ هوپمینم رفت؟؟ قلب هوسوکیم شکست و روح کوکیم نابود شد؟؟

که یهو دیدک از اول داستان همه در حال رکب خوردن بودیم

 

هه

هه هه

هه هه هه

-خنده عصبی

همش زیر شر خود جناب کوک بوده که برای تهیونگ تولد بگیرن

نزدیک به چند هفته با بچه ها نقشه ریخته که جیمین نقش بازی کنه و یونگ بدتر

همه اینا به کنار بهترین بازیگر این داستان خود کوک بوده

و تهیونگی که....اقا من جای اون بودم وقتی رفتم تو خونه و جیمینو تو حالت می دیدم و یهو می دیدم همه دارن تولد مبارک می گن و انگار از همه چی خبر دارن....رفته بودم تو کما

اما....این همه از اول داستان به این فکر می کردم که جیمین چجور می تونه انقدر فریبنده و روباه صفت باشه؟؟

و دلم به حالش یه بار هم نسوخت

چون اون خود شیطان بود رسما تو داستان اما....اخرش وقتی فهمیدم واقعا جیمین عاشق تهیونگه اما به خاطر هوسوک و کوک واقعا از این موقعیت سو استفاده نکرده...خب معضوم ترین شخصیت جیمین بود:))))))))))))

اون بوسه هایی هم که از تهیونگ گرفت همش از سست عنصری خود تهیونگ بود....

 

 

دیگه دارم نمیشه

این بار نه از ابوسفیان از خود اتنا رکب خوردم بد!

 

 

اما ارزش خوندن رو داشت:))))))))))

RM. kiute.ARMY

وای گفتی سگ مو بلوند...یه سگه بود موهاش از صد تای من نرم تر و خوش حالت تر:| اشرف مخلوقات اونهههه نه مننن!!

آتنا استاد ابوسفیان بوده قبلا😔

جدا هیچ کس فکرش هم نمیکرد تهش اینجوری تموم شه....انگشت به تمامی منافذ میموند ادم....

-نشسته به افق
-محود در عمود
-آهنگ بی کلام اخراجی ها

جدا ادم پاره شد. شرحه شرحه. جر خورده از انتهای داستان مثل تنها بازمانده با بدن جرررررر خورده میومدیم بیرون💀

ابوسفیان هم خودش رکب خورده خواهرم...

واقعا:))))
Rozhan~
۰۷ شهریور ۱۱:۴۷

سلام

کمکککک خلطاکژژغککطفگطغ

یه فیکی بود که اعضا یه نینی دم خونشون پیداش میکنن بزرگش میکنن؟ اونو نمیتونم پیدا کنم لطفا اسمشو بگین بهم ㅠㅠ 

RM. kiute.ARMY

سلام گوگودوی من😎

https://fazayihaa.blog.ir/post/1111

بفرمااااااااا😎
ناشناس
۰۷ شهریور ۰۳:۰۳

ددی اگه صلاح میدونی میتونی یا کلا کامنتو ثبت نکنی یا کلشو سانسور کنی و خودت بهم جواب بدی و اگه اشتباه میکنم و بد صحبت کردم بهم تذکر بدی متاسفم واقعا

RM. kiute.ARMY

دورت بگردم این چه حرفیه عسلممم؟؟T^T
در سایت من به همه جور کامنتی رسیدگی میشه نفس:">
ناشناس
۰۷ شهریور ۰۳:۰۱

واقعا دلم نمی‌خواد نویسنده ناراحت بشه اما خیلی بد بود🥲 چرا نوشتید شبیه فیلمای جم نیست؟ این بدتر بود ... کل داستان یه انرژی منفی بدی داشت.. من رسماً گول خوردم فقط به این دلیل تا تهش خوندم که ببینم آخرش به چیز خاصی حتم میشه یا نه یه چیزی که همه چیز رو توجیه کنه.. داستان کلا یه جوری بود که خیانت رو خیلی عادی نشون میداد .. ینی چی که تهیونگ عاشق جونگکوکه اما با یه نگاه جیمین کلا سست میشه میپره روش.. یا سوکجین با وجود همسر عالیش و دو تا بچه دل به نامجون بسته؟😳 و نامجون انقد عوضیه که بعد اینهمه سال با دیدن خونواده ی قشنگ سوکجین بازم دور و برش میپلکه و میخواد مخشو بزنه؟ اینکه عشقه هنوز توی دلشه اوکی منطقیه اما یه آدم درست فاصلشو حفظ می‌کنه ... یا تهیونگ رسما به جونگکوک تجاوز کرد ولی جونگکوک فقط یه مدت سرسنگین شد و بعد انگار نه انگار تازه آخرش خیلی عادی راجبش صحبت می‌کنه😐 اصلا واقعا حالم بد شد من با توجه به ژانرا و پوستر فکر کردم یه چیز منطقی و جالب قراره بخونم اما از همون اول دیدم داستان خیلی عجیبه... حساسیت های تهیونگ واقعااااا بیمارگونه بود💔... نویسنده واقعا ازم من دلگیر نشو قلمت خوبه منظورم این نیست که توی نوشتن خوب نیسی منظورم صرفا ایده ایه که نوشته شده.. خیلی از فیکشنا هستن فضای دارکی دارن اما این یکم فرق داشت نمی‌دونم چی بگم ... واقعا دلم نمی‌خواد برنجونمت و دلگیرت کنم نمیگم قلمت بده اگرچه جای پیشرفت داره ولی اساسا داستان اشتباه بود هیچی نباید اینجوری پیش می‌رفت هیچ تعهد و عشقی توی داستان ندیدم

شایدم من دارم اشتباه میکنم و اساسا ژانرا رو درست متوجه نیستم معذرت می‌خوام اگه انتقادم غلط و نا به جاس فقط داستان واقعا حالمو بد کرد اگه یه روزی پارتنر من بخواد همچین کاری با من بکنه من واقعا تا یه مدت نمیتونم درست نفس بکشم.. و قطعا بلافاصله ازش جدا میشم

و من اگه واقعا عاشق کسی باشم اینجوری به یه نفر دیگه نمیبازم..

خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم معلومه نه؟🥲😂

یکم حس بدی دارم که این حرفا رو زدم نمی‌خواستم زحماتی نویسنده رو نادیده بگیرم و دلشو بشکنم واقعا فقط گفتم که به نویسنده کمک کرده باشم و بهش نشون بدم به عنوان یه ریدر این داستان که مسلما رحمت کشیده براش مورد پسندم نبود شاید بهتر باشه یه ایده ی جالب دیگه رو امتحان کنه🥺🫂

ببخشید عزیزم بیا بغلم🥺🥲🫂❤️

RM. kiute.ARMY

دورت بگردم من مهربونم که هزار بار توی کامنت گفتی قصدت بی احترامی و دل شکوندن نویسنده نیستT^T
عزیزم هیچ ایرادی نداره اگه کامنتت به نظر خودت متفاوت باشه از باقی نظرات یا چه بدونم، منفی طور باشه.
اما گمون کنم شما دچار سوءتفاهم شدی:">
عادی سازی خیانت توی شبکه ی جم ئه😂 تهش هاکان که دوست پسر قبلی سارا بود که سارا زن دمیر بود که میره با شوهر حدیث که الان حدیث شده زن هاکان، به خوبی خوشی کنار هم زندگی میکنن خیلی ریلکس بقیه هم دعوتن و به اصلاح عشق حقیقی رو اسم میزارن روش!
گذشته از این ها؛
این فیک اول بسم الله توی ژانر هاش چی بود؟ نقد اجتماعی!
یعنی خواننده باید خودش نقد کنه، قضاوت با اونه، نویسنده زورکی یقیه ی کسی رو نمیگیره که بگه الا و بلله همینی که من نوشتم راه درست زندگانی و تفکره!
خواننده خودش آرمان داره، تفکر مستقل داره، حق اظهار نظر داره، بنابراین نویسنده ای اگه نقد اجتماعی برای نوشتن انتخاب کرده مثل اینه که یه دوربین بگیره و ضبط کنه. یه دوربین مخفی.
نه خودش گفته بازیگر و کاراکتر ها این کار رو کنن و نه اینکه مجبور کنه تا همه قبولش کنن.
حالا شما قضاوت کردی درباره ی نقش و افکار و حرکات کاراکتر ها که چقدر نارو زدن. چقدر دورو بازی دراوردن و خیانت کردن.
یه آزمایشه که نشون میده چقدر به آرمان هامون پایندیم، ممکنه که بترسیم و شک کنیم و بخاظر زیر سوال نرفتنش بجنگیم؟
بعضی نویسنده ها میان تقدس گرایی میکنن برای هر شخصیت و کار های بدشون و با نوشتن میخوان اون کار رو از سمت اون کاراکتر خوب نشون بدن؛ این میشه عادی سازی، این میشه غره شدن و قصد و نیت بد داشتن نویسنده.
اما توی این داستان هدف صرفا باز گذاشتن قدرت قضاوت با شما بود.
یه داستان عاشقانه ی درام و انگست نبود، یه داستانی بود که بخواد به چالش بکشوندتتون!
شخصیت ها رو مثل قاضی بازخواست کنید. چون واقعا نویسنده تو هیچ جای داستان خواننده رو قانع نکرده بود که اره خیانت بوده، خیانت کنید عشق واقعیتون پیدا بشه، به هیچ وجه نیومد این کار رو بکنه.
فقط اتفاقاتی رو نوشت و از خواننده خواست بگه که چرا به نظرتون کاراکتر ها این رفتار رو داشتن؟ ممکنه توی دنیای واقعی هم این کار رو بکنن؟ گناه رو به روی خودشون هم نیارن؟
و پایان فیک هم که باز بود:>
فقط دست همه رو شد توی دروغ گفتن و ادعا های الکی شون.

تهیونگ فهمید احساساتش واقعا خالص و از ته قلب نبوده و اخر داستان این تهیونگ بود که از همه اشون مخصوصا کوک رکب خورد:) اینکه همه اش نقشه بود...
همه اش یه بازی بود. همه ی اون خیانت ها، همه ی اون دل شکستن ها یه بازی بی رحمانه بود. همه اشون بازیگر بودن و تهیونگ فکر میکرد همه چی واقعیه.
نمیدونم تا اخر خوندی یا نه؛ اما کل داستان داشت میگفت ما آدم ها چقدر ممکنه قضاوتگر باشیم، چقدر ممکنه برچسب بزنیم و چقدر ممکنه اصلا صبور نباشیم.
و چقدر ممکنه اخر داستان از همه چیز برعکس اونی باشه که فکر میکردیم.

من فدات شمممممممم که اخه مهربونممممT^T معلومه که تو عاشق باشی اینجوری به یک نفر نمیبازی. فرشته ها که این کار ها رو نمیکننT^T
عایگو قشنگم:") تحت تاثیر قرار گرفتن خوبه، اما نه اینکه اذیتت کنه زندگی من.
نه جون دلم فدا سرت بالاخره نظرات مثبت کنارش نظرات منفی هم هستT^T و من سعی کردم توضیح بدم هدف نویسنده رو:")
تو بیا بغلممممممممممم خانم کوچولوووووT^T

Huka _VJ.YG
۰۶ شهریور ۲۰:۲۳

من مردم آتناااا:)

 

من قطعا به تو افتخار می‌کنم شکرم :)

Mooni🌜

آتنا
استرها مزاحمه
۰۶ شهریور ۰۲:۱۷

سلامممممم آتناجوننننننننن

چطوری؟

مریض بودی؟

امیدوارم سریعتر خوب شی:)))))))


میدونی من چقد فشار خوردم؟

سر تولد تهیونگ؟

چقدددددد جیمین‌ بیچاره‌رو نفرین کردم؟(اخی جیمین بچم:>)

دخترررر رسما سکتم دادی/:

نمیدونم الان چیجوری زندم؛)

خب‌هرچییییی

خیلی خوب بود:)))))))

اصنننننن عاشقش شدمااااااا خیلییییییی خفن بود

عاححححححح

یچیز بگم؟اون کجا بالای سیزده سال بود؟

میگیم اوکی کیس‌هارو ول میکنیم 

اخههه خیلی منحرفانه بود

تکون نخور بزار کارمو انجام بدم 

جرررررررر

ولی خفن بود:)))))

فایتینگگگگگگگ:)))))

لاااااوووو یووووو

امیدوارم زودتر‌خوب‌شی:))))))

 

RM. kiute.ARMY

آتناییی ما تکههه خوشگل و با نمکههههT^T

ناموسا این فیک عین یه فیلم لایق اسکار بود...
رو دستش نبود...
رسما ته فیک همه دهن ها باز مونده بود.

میانه میانه من شل مطلبی و شل دستی و شل مغزی و مابقی شَلوات (جمع شل ها) رو کرده بودم برای محدودیت سنی الان اوکی شد😂
همون مزاحم همیشگی ددی؛ گلدن هوپ
۰۵ شهریور ۲۳:۳۲

حالا اینا هیچی..نامجین چی میشن؟! 

من ناموصن از آتنا جواب میخوام........ 

آتنااااااااا تیریخیداع جواب بده به من

ببین من طرفدار نامبر وانتم اگه جوذب ندی میرم تو جنگل ماااا مااااا میکنم به سان گاو🥲

Mooni🌜

آتنا
همون مزاحم همیشگی ددی؛ گلدن هوپ
۰۵ شهریور ۲۳:۳۱

آتنای عزیزم.

با وجود احترام زیادی که برات قائلم و با اینکه نویسنده ی مورد علاقمی ولی فاک یو. 

جدن فاک یو. 

این چه کوفتی بود من خوندم؟!:) 

الان بقیش چی میشه؟! 

جیمین چی میشه. 

تهیونگ چی میشه..

عاقا

بمولا که حالوم بد

خیلی حالوم بد🤌🏼🥲

 

تروخدا یکی تهیونگو نجات بده..

من بودم کات میکردم..

وای..

مامانم اینا..

آتنا همیشه یچیزی داره تا تو پایان داستان پشمامونو سیخ کنه..

ای سگ تو این زندگی

Mooni🌜

آتناا
همون مزاحم همیشگی ددی؛ گلدن هوپ
۰۵ شهریور ۲۳:۲۲

اوکی لعنتی صبر کن..

من الان صفحه ی 514 عم و چییییییی؟!!!!!!

چه زری داره میزنه اینننن؟! 

چی چیو تولدت مبارکککک؟! 

RM. kiute.ARMY

سوپرایز😈
همون مزاحم همیشگی ددی؛ گلدن هوپ
۰۵ شهریور ۱۸:۲۱

کامبک داد:) 

آتناااا کامبک داااادددمتدکسحتگدحهدسحکدهکطدجهحکحدتطکحدهسکخدهکژدحهحدتژ

Mooni🌜

بیا وسط عاهااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
kim light
۰۵ شهریور ۱۸:۱۵

من ادم دل کندن نیستم، اصلا توانشو ندارم که دلم بکنم ازت!

 

اولین کاریه که از اتنا می خونم و....اکی فاک من مردم دد

 

الان ص 222 تضریف دارم اما حس کردم اگه کامنت ندم می میرم

 

اول اینکه تهکوکش خیلی خیلی خیلی منو اجوشیم بودیم دد

به شدت زیاد

اصلا دد ببین اون فقط گیر می داد الانم می ده: چرا داروتو نخوردی چرا حرف زشت زدی؟؟ چرا با فلانی حرف زدی؟؟ با فلانی نگرد خوب نیست؟؟ افرین درستو بخون.و....

 

 

اما در کل قبل از اونجایی که جیمین قصد اغوا کردن تهیونگ ور داشته باشه...خب اره یه جورایی شخصیتم به جیمین نزدیکه اینکه می خوام تو چشم باشم و همه ازم تعریف کنن و خیلی هم لوندی میک نم و لاس می زنم اما اون اپشن اغوا کردن دوست پسر مردمو؟؟! نوچ ندارم شاید باهاش لاس بزنم اما نه گند نمی زنم به روابط

 

در مورد یونگی هم...فاک خیلی خبو بود

فکر اینکه استاد دانشگاهت انقدر خوب باشه...من مرگ من رفتم

اکی تصمیمو گرفتم هر موقع در آینده استاد دانشگاه شدم میشم مین یونگی این فن فیک

 

و یه چیز دیگه الان خب...به اخرش نرسیدم و این حرفم یکم از سر عجول بودنمه اما...هوسوک واقعا جیمینو تحسین می کنه چه دلیلی داره اونو دور بزنه جیمین؟؟ جیمین کسی رو می خواد که بپرستتش و هوسوک....رسما اونو بت خودش کرده و...اکی این حق هوسوک نیست!

 

در مورد نامجین هم...فاک وقتی فهمیدم جین زن و بچه داره پنیک کردم

فکر کنم اولین فن فیکی هست که خوندم و انقدر روابطش قاراش میش هست

اما از حاضر جوابی های نامجون خوشم میاد و به نظرم باحال بود

 

 

و اینکه...فقط اونجاهایی که کوک همش تو دلش در مورد تهیونگ غر می زنه اما وقتی تهیونگ میاد و یه چند تا عزیزم و عشقم میگه عذاب وجدان میگیره خب اره خیلی کیوت بود و جالب یه جورایی می فهمیدمش

 

 

و اینکه دد دلم واقعا برات تنگه ها-_____-

RM. kiute.ARMY

بعضی ها هم هستن تواناییش رو دارن اما نمیخوان...

نمک گیرت کرد نه؟😔

دور از جون خوشگلممممممممT^T

اومو عزیزدلم:")))

روابط و شخصیت های این فیک یجوری ان که محاله یه دژاوو جلوی چشمامون ظاهر نشه!

موافقممممم:"))))
یک عدد یونگی جهت ادامه ی بقا نیازمندیم.

سوکی سوک:") ...اما گمون کنم ا[ر داستان همه چی دستمون میادT^T

اره خداوکیلی یه زنجیره است این فیک که گره کور خورده!

هوم موافقم...چون منم حسش کردم:)

قربون دلت بشمممممم به ولله قسم منم دلم تنگ بوده ناجور:)))
مسواک کوکی:)
۰۵ شهریور ۱۶:۳۸

عررر آتنا فیک جدید دادهع دبدپیمکصکصمین:/

 

Mooni🌜

منو این همه خوشبختی محالههههه
بایسش تهیونگه
۰۵ شهریور ۱۶:۲۷

بعد از دوساللللللل

نُچ کوچه چراغونیه ها ولی هیشکی نیومده استقبال 😔

سلام به کراشه کراش ترینا ددی خودم فرزندنت بعد از دوسال از برگشته وطن

👻

بگذریم 

 ددی یه ایده دارم  برای یه داستان

اولین بارمم هس از یه طرف میخام بی خیالش بشم از یه طرف دوس دارم که بشه و منم بیام تو تیم نویسنده های خوشگل سایت ولی عمیقاً نمیدونم چه گِلی به سرم بگیرم 

کمکم میکنی ؟

RM. kiute.ARMY

بزار خودمممم بیام برات فرش بشم خوگشلهههه😔
قربون شکلت بشم مننننن بیا بغلمممم عزیزدلمممممممT^T

من در خدمت دارلینگم هستم*^* 
میخوای یه مقدار از ایده ات رو بهم بگی؟
عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه
۰۵ شهریور ۱۱:۱۵

مخصوصا الان که دارم می رم شمال میخونمش فقط کاش سپ داشت.

 

پ.ن: اشکال نداره تهکوک داره.

RM. kiute.ARMY

یا علی بگو و خواندن را آغاز کن!

پ.ن: نوش جااعانننT^T
ATENA💝 BANGTEN
۰۵ شهریور ۰۹:۴۹

بچه یِ من اینجاست که 

RM. kiute.ARMY

مامانش ببخشید که دیر شدT^T
kim light
۰۵ شهریور ۰۸:۴۱

گریه های بی جا، کار دست قلب های لطیف میده.

 

نمی دونم تا حالا کار های اتنا رو خوندم یا نه اما...اکی با مقدمه و اون ژانر نقد اجتماعی؟؟! قراره بخونم می دونی؟؟

RM. kiute.ARMY

آب قلب رو خشک میکنه:")

حتما بخون! اصن یه وایب خاصی داره0_0
•𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐀𝐧𝐝 𝐒𝐨𝐩𝐞 𝐃𝐚𝐮𝐠𝐡𝐭𝐞𝐫, 𝐀 𝐅*𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐉𝐢𝐤𝐨𝐨𝐤 𝐒𝐡𝐢𝐩𝐩𝐞𝐫!!•
۰۵ شهریور ۰۲:۱۰

آتنااااااا 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

بیبی جوجه من دوباره فیک نوشتهههههه 😭😭😭😭😭😭😭😭

RM. kiute.ARMY

شمشیر رو از رو بسته و دخولیده درنمونننننننن😭😭😭😭😭😭😭😭
THE BOYZ 빵❤ 큐
۰۵ شهریور ۰۱:۵۰

مثلا چی میشد اون بین یه جیکوک هم میذاشتین دل من بدبخت خوش بشه ؟ 😭🤣😂 

RM. kiute.ARMY

در اسرع وقت رسیدگی میشود
استرلا مزاحمه
۰۵ شهریور ۰۱:۴۱

هیقققق

فیکککک جدیددد

نبکبنیحجینزشجچسزپتمیکینزدژتیمیم

دانلوددددددد☺️🤌🏽

RM. kiute.ARMY

اول نیت کنید
TOTO
۰۵ شهریور ۰۰:۵۴

با دیدن ژانر فهمیدم فیک جدید آتناس🥲فقط اون می‌تونه فیک با این ژانرهای خفن بنویسه

فایتینگگگ😊😊

RM. kiute.ARMY

طیب طیب الله احسنت بارک الله
همون جکی قدیمی...
۰۵ شهریور ۰۰:۴۹
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

واوووو باحال به نظر میرسههه👍👍👍 

ولی دد، من فک کنم یه مرضی گرفتم 

دیگه دست و دلم به ویکوک نمیره 

اصن به کوک بات فکر میکنم حالت تهوع میگیرم 

کوکوی جزوی از وجود من شده هاها🗿

ددیییییییی من این چند وقته خیلی سرم مشغول بود، فوکوس کرده بودم که یکی از داستانامو تا یه جایی برسونم واسه همین از بقیه غافل شدم 

****** ** *** ** ** **** ******** ****** ** ******

*** ***** ** **** ***** ** *** *** 

** *** ** ******* * ** ***** 

**** ******* ** ** ***** **** * ****** *** **** ******** **** **** *** *** ******* ****** 

** *** ** *** * ***** *** ***** ****** ** ******* **** **** * *** ***** ****** ***** ** ****** *** ** ******* *** ***** ** ********* ** ** ****** **** **** ******* ***** ***** * *** **** *** ** ***** ****** * **** **** **** ** **** *** ** *** ** **** ***** ** * **** ********* *** * ** *** **** *** ** ** ***** ***** *** * ** ***** **** ** ** ** ******  **** ****** ** ******* ******** 

**** *** *** ** ***** *** ***** ** ******* ***** ***** ***** ***** ** ** * ***** ***** ** ********* ******* ********** ***** ********** ***** *** ** ** ****** **** ***** ** **** **** ** ** ***** ***** ** ****** ***** **** ***** **** 

****** ***** 

 

RM. kiute.ARMY

اصل جنسه! باور کن!!
جداَ کن!
واقع ع.ن کن!

حالا کوک و وی مخلوط شن بقیه اش با خودشون😔😂

به به پس آمده ای با دست پررررر😈
چشم چشم*^*

ایده اش انقدری باحاله دارم ضجه میزنممم نامرد کوفه اییییییی شمررررر یزیدددددددد😭😭😭😭😭😭😭😭
عالیههههههههههه😭😭😭😭😭 خداستتتتتتتتت😭😭😭😭
میقاممممممممم😭😭😭
بنویس!!!!
بنویسسسسسس!! ههعث3هقبنبغلصنغلقبتصغلثت
سینه زنونمممم براتتتتتتتت!!
Gaul Jk❤
۰۵ شهریور ۰۰:۰۹

وایو

چیز جالبی بنظر میرسه 

RM. kiute.ARMY

بعله بعله👀
Yeah, we never felt so young
When together sing the song
서로의 눈 맞추며
비가 내려도
Yeah, we never felt so right
When I got you by my side (My side)
함께 맞던 별 따라
Oh, we young forever
이렇게 노래해 (We ain't never felt so young)
Won't you hold my hand? (Yeah, we never felt so right)
Need you here tonight (We ain't never felt so young)
Oh, we young forever (Never felt so young)
Yeah, never felt, never felt so young

.::Take Two::.
.::BTS💜ARMY::.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان