⚜️FULL⚜️
نویسنده | arson |
کاپل | سپ |
ژانر | انگست . درم . فراموشی . فانتزی . علمی |
محدودیت سنی | 14+ |
تعداد صفحات | 205 |
برشی از داستان:
چند ساعتی میشد که روی نیمکت سرد پارکی که روزی بهترین خاطره هاشونو توش ساخته بودن ، نشسته بود و به صفحه چتشون خیره بود.
براش غیر قابل باور بود !
یونگی ای که تموم این چند ماه توی صفحه چتی که فقط یک نفرش وجود داشت،از درد و غمش مینوشته تا خالی بشه حالا صاحب خونواده بود؟
امکان نداشت!
چقدر حس بدی داشت وقتی بعد از مدت ها کمی از حافظت رو به دست بیاری و با همون قدر متوجه بشی که چقدر به یک نفر وابسته ای و ثانیه ای دوریازش رو نمیتونی تحمل کنی !
چرا باید یونگی جزوی از حافظه ی برگشتش باشه ؟
چرا باید یونگی باشه که حالا دل کندن ازش براش انقدر عذاب باشه!؟