BTS fanfiction

💜👽📚 محفل دریده شدگان در راه بنگتن و فضایی های فن فیکشن خوان برتر 📚👽💜

فن فیکشن Black Waves

☔️FULL☔️

نویسنده Negin. k
کاپل یونمین . ویکوک . نامجین
ژانر

امگاورس . انگست . درام . ام‌پرگ . رمنس . کمی اسمات (علامت زده شده)

محدودیت سنی 16+
تعداد صفحات 996

 

🎬 Characters Introduction 🎬

⚫️ CLICK ⚫️

 

برشی از داستان:

ولی...

جیمین پسر مو عسلیِ اقای پارک دقیقا روبروش نشسته بود و دقیقا عین خودش بخاطر گوشه گیر بودن با کسی حرف
نمیزد.

اما محض اینکه باهاش چشم تو چشم شد چیزعجیبی رو حس کرد.

اون امگا جفت حقیقیش بود.

خیلی عجیب بود که دقیقا همون روزی که تمام اعتقادش به جفت های حقیقی رو از دست داده بود بهش الهام شده بود که برادر عشقش در واقع امگاشه.

تقریبا دو دقیقه میشد که جفتشون به چشمای هم خیره شده بودن و هیچکدوم قابلیت چشم برداشتن از اونیکی رو
نداشت.

جاذبه ی عجیبی بینشون بود که مطمئن بود امگا هم ممکنه کمی حسش کنه.

هر دوشون همزمان سرشونو پایین انداختن.

الفا دوباره به سمت گوشیش رفت و با دیدن نوتیفیکشنی که روی صفحه بود به وضوح جوشش اشک توی چشماش رو
حس کرد.

ای کاش هوسوک میدونست که با فرستادن آخرین پیامش چه اتیشی به قلب یونگی زده...

   

🌙❄️💙DOWNLOAD💙❄️🌙

۱۴ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
(: dark world
۱۹ آبان ۲۱:۳۲

سلام بعد از قرن ها دارم کامنت میدم خب خب خب خوب بود ولی نسبت به فیکایی که تو این سایت خوندم ضعیف تر بود در واقع موضوع هی میپرید و نمیتونستم با فیک ارتباط بگیرم و درکش کنم مثلا تجاوز تهیونگ به برادرش یا یونگی این اصلا قابل درک نبود میتونستی کوک و برادر جیمین بزاری و وقتی تهیونگ تجاوز میکنه قابل درک تر باشه چون نسبت خانوادگیی نداره باهاشون و اینکه مثلا تو فیک حرف مهمیو میزدی ولی در طول فیک زیاد ازش استفاده نمیکردی مثال  دیگش اینه که  برادر بودن تهیونگ و جیمین و اصلا یاداوری نمیکردی و وقتی به یونگی تجاوز شدم اصلا ادامه پیدا کرد و من دقیق نفهمیدم جیمین با اعصبانیتش چیکار کرد....

خلاصه امیدوارم ناراحت نشی و همین دیگه =|

RM. kiute.ARMY

سلام به روی ماه شما عزیییز*^*

ممنون از شما که در کمال احترام و متانت نقد کردید قشنگ جانT^T
لا اسم
۲۶ مهر ۲۱:۳۰

 ادامه نظرم رو میدم ببخشید زیاده میترسم بپره نظرم خب ادامش شخصیت جونگ کوک  کسایی که مازوخیسم دارن میشه گفت در مقابل دیگران شخصیت لطیفی دارن  و خب به خودشون آسیب میزنن  شخصیت کوک خوب بود یعنی برای خواننده قابل پذیرش بود   سومی خوانواده هاشون مامان یونگ که هیچی نگم برات ازش هیچی شو نتونستم درک کنم نه رفتارش نع  منطقش نه هیچیشو دیگه  بعدم توی رفتارش تناقض زیادی بود اینکه اول پدر یو نگی رو در می آورد بعد یدفه گفت دوست دارم اصلت قابل درک نبود یا اینکه چرا یونگی رو نمیخاست یه توضیح باید  میدادی مثلا  میتونستی ایده های جالبی  زیادی رو به کار بگیری  که اشک از چشم ریده را در بیاره یا بعد اینکه پذیرفت یونگی رو اونجام  باید یه توضیح داده می‌شد زیاد اینکه شوهرش باهاش حرف زد برای من قانع کننده نبود  و همینطور این شوهرش اسمشو یادم نمیاد بابای جیمین رو میگم  اونم کلا یه طوری بود مشکلی داشت ؟  هوسوکم به نظرم باید حمایت بیشتری نشون میداد از یونگی و اخرشم زیاد رابطشون به نظرم جالب نبود   ولی در آخر  تو باید  سن شخصیت هارو در نظر بگیرد مثلا دغدغه هایی که داشتن اصلا برام  جالب نبود چون سن آدم که بالا میره دیگه وقتی برای فکر کردن به در داش نداره  حالا این حرفم کلی بود   خیلی سنشون به نوجوان بودن می‌خورد مثلا اینکه ما توی بچگیمون خیلی درد و فلان کشیدیم و اینا به نظرم  اینکه انقدر بخوان گذشت شونو بخوان به تصویر بکشن به نظرم چرت بود یا شاید دلیلی برای دونستنش نبود  نمیدونم منظورمو فهمیدی یا نه   کلا سنشون به جای اینکه حس کنم ۲۶ ۲۷ ۳۰ حس میکنم  ۱۴  و ۱۵  ساله بود مامان یونگی هم همینطور کلا خیلی بچه میزو رفتاراش بچگانه بود 

RM. kiute.ARMY

نگووو فدات شم صاحب اختیاریهرچقدر دوست داری کامنت بدهT^T

عجب عجب👀 دیدگاه بسی تامل برانگیزی بود👀
لا اسم
۲۶ مهر ۲۱:۱۵

 خب اصلا نمیدونم چجوری باید نظرمو برسونم و خب اگر نوشته هایم قاطی پاتی شد به بزرگی خودتون ببخشید خب  اول یت تبریک میگم بهت برای قرار دادن کار جدیت   اینکه هر وقت بیای به سایت سر بزنی داستانی که تو براش زحمت کشیده بودی رو ببینی  لذت بخشه  و برای این بهت تبریک میگم  و ار انتقاد هایی که ازت پیشه هم ناراحت نشو باعث میشه توی کارای بعدیت موفق باشی حدود  یک یا دو هفته این داستان رو خوندم و خب واقعا هیج نظری اون موقع نمیتونستم بدم تا اینکه یدفعه ای دلم خواست نظر بدم  اول اینکه داستانت جالب بود آلفا و امگا یی که جفتشون درد های زیادی رو به نوبه خودشون تجربه کردن و وقتی باهم رو به رو میشن می‌فهمن که عه باورم نمیشه این  جفت منه و از این قبایل  داستانت رو خوب شروع مردی خوب هم تمومش کردی تشبیه هایی که به کار برده بودی خیلی قشنگ بودی  ولی یه سری چیزا هست که اصلن توی کتم نرفت چم تل شخصیت و چن تا روند داستان  اول از همه با تهیونگ بزار شروع کنم ته  بیمار روانی بود د آخ

احساساتی رو نمیتونست از خودش بروز بده  ولی وقتی عاشق کوکی شد چی اون موقع تونست یه مرحله بزرگ از بیماریش گ

پشت سر بزاره پس اینقدر که توی داستان بی احساس بود برای من منطقی نبود حداقل تا قبل مردن کوک، بعد اینم که کوک دار فانی رو وداع گفت  باز باید یه تلنگری رو توی شخصیت ته ایجاد میکردی  بنظرم .

RM. kiute.ARMY

اوه لالا کامنت قوی و پر ملات میبینم ازت قانومیییییی👀
Maria
۲۳ مهر ۱۳:۴۸

من وسطای داستان اینطوری بودم WTF?????اصن... حال کثافتی داشتم .

تهیونگ یکی ی دور همه رو کردد :/

جوری که سورا کنه و بچ بود و جوری که یونگی با مظلومیت تموم بزرگ شده بود . 

بعد مامانش بعد اینکه ازدواج کرد میخواست باش بشه .. میخواستم موهای زنیکه روانی رو بگیرم کل عمارت پارک تابش بدم بعد ۲۰ سال زحمتت میشد یوقت انقدر محبت میکنی .. 

 

اما داستان جالبی داشت و ازش لذت ببرم .

هم از تو ددی ممنونم هم از نویسنده ی گله گلاب

RM. kiute.ARMY

دست انداخت تو دل و روده امون....
امیر زمانه ات را بشناس😔
واه واه دیدم هااا از این چشم سفید ها که تهش اداعا هم دارن...باید بزنی حونشون درییاد:/

نوکرتیم خوشگل خانممممم نوش جونتT^T
s.d
۲۰ مهر ۰۱:۳۸

چرا فیکی رو ک میخونم بعد از کلی میرم نظر میدم؟

 

اما من واقا با این داستان زندگی میکردم ماچ ب ذهنت نویسنده:)

RM. kiute.ARMY

فدا سرت هرموقع کامنت بدی تازه استT^T

ای جون دلم:")
lara
۰۴ مهر ۲۱:۰۷

میس می؟ ایم بک :)

خب الان مثل چی خر دوق هستم که امگاورسسسسسسسسس یههههه:)))

و خب مدارس :(

هنوز روز اول نشده برامون پرسش گذاشتننننننن:((((((

 

ددی میس یوووو :))))))

 

RM. kiute.ARMY

میس به شدت بیا بغلممممممم بیبی:")))
نوش جونت عزیزمممT^T

جنگه عزیزم جنگ=)))

قربون میس بودنت بره ددیT^T
A.SH
۰۳ مهر ۱۴:۴۰

**سایت آرشیو آف اور اون گمون کنم نویسنده اکانت داشت هاااا! منتها دل زده:") این لینک رو چک کن ببین به نتیجه ای میرسی.  **

اتفاقا داشتم ازونجا فیک دان میکردم یادش افتادم.نه نیست..خیلی وقته چیزی ننوشته

**چینیِ استان دونگجو رو دارم...بدم؟**

بده بده..هرچی بشه اوکیه🥹😂

RM. kiute.ARMY

اره:"(

الهیییییییی😂😭
جاک
۰۳ مهر ۰۶:۰۹

سلام....! از وقتی فهمیدم بدون ثبت نام تو بیان هم میشه کامنت گذاشت گشادی رو کنار گذاشتم و دیگه هر چیزی باشه ازش خوشم بیاد بابتش نظر میدم:))))

این فیک رو... یبار دانلود کرده بودم قبلا اما ازونجایی که نزدیک 200-300 تا فیک تو کامپیوترم دارم اینم بینشون گم شد نتونستم بخونم. دیشب طی عملیات تقلید از جغد ها دوباره سایت رو زیر و رو کردم و اینو دوباره دانلود کردم.

از ترس اینکه دوباره گم بشه همون موقعی که دانلود شد نشستم خوندمش و خب، همین الان تموم شد..

قلم فیک ساده بود و خطش و کلا همه چیزش بی شیله پیله بود. به شخصه از وقتی که برا خوندنش گذاشتم راضیم. فقط یچیزی بگم نمی دونم نویسنده ناراحت میشه یا نه!

این مشکلاتی که جیمین و یونگی بدبخت پشت سر گذاشتن بخاطر مادر این و پدر اون و برادرش، منو یاد فیلم هندی مینداخت... و متاسفانه هرچقدر سعی کردم با فیک فاز غم بگیرم نشد! یعنی کل فیک یونگی اونقدر بدبختی کشید تو اشکاش غرق شد ولی من فقط به این فکر می کردم که: کمه، بازم بیشتر! من روحیه مردم آزاری نداشتم نمی دونم چرا مث تهیونگ فیک شدم!

ولی اوقات خوشی با فیکت داشتم نویسنده، امیدوارم بازم بنویسی تا من بخونمممم.

RM. kiute.ARMY

سلام به روی ماهت عزیزمT^T تاج سری شما خوش مرام:")
عملیات انتحاری👀

نقد آزادانه و با احترا مسلما باعث پیشرفت همه اس حتی منT^T

ای جونمم گوارای وجودتتتتT^T
Hjgf
۰۱ مهر ۰۹:۵۱

من ویکوک میخوام😢😱😱😱😣😣😵

RM. kiute.ARMY

لیست فن فیکشن های فول سایت رو چک کن بیبیT^T
Soni
۳۰ شهریور ۲۳:۳۶

حقیقتا اگه میشه یه چیزی باشه که بشه تا آخرش خوند یعنی مثلا اینجوری نباشه که یه دفعه وسطش بشه ولکنی... بعد آره رره ویکوک کاملا اوکیه دستت درد نکنه؛)

بعد چیزه سوال ببین یه فیکی بود که نویسندش به rose معروف بود بعد فیلم از ویکوک بود کهه خیلی معروف بود و اینا... بعد اسم فایل ام اینجوری بود که من یه پدوفیل نیستم رز.. یادمه اینجوری بود که جونگ کوک حافظشو از دست داده بود و چند تا قتلای سریالی زیر دستش بود و قبلا ام با تهیونگ ازدواج کرده بود خلاصه همه اینا فکر میکنن این مرده آره به همچین چیزی بود ولی اسمشو یادم نیست میدونی اونی؟😭

 

RM. kiute.ARMY

حله عسلم کل دارایی هامو برات فرستادمT^T

متاسفانه بنا به درخواست نویسنده برداشته شد:")
A.SH
۳۰ شهریور ۱۵:۳۴

عفف..جذاب بود..‌ازون خوشحال تا همیشه ها🥲خیلی وقت بود نخونده بودم...

بیمارستان دخل و خرجشو از پول اینا در میاورد🤣🥲

 

ددی..یه سوال..هوس اف کاردز..فصل ۲ نداره؟

هیچی؟نه حتی یه افتر استوری؟هیچی هیچیی؟

من اینو ۲ یا ۳ سال پیش بود ک خوندم..از اولین فیک هایی بود ک خوندم...ولی خب انگلیسیشو..اولین

فیک فارسی رو اینجا خوندم🥲🥲

اره هوس آف کاردز رو انگلیسیشو خوندم..اینجا هم فارسیشو یافتم و باز خوندم..ولی دد..هرچی میگردم از همون سایتی ک انگلیسیشو دان کردم..یا هرجای دیگه..نیست..افتر نداره...فاک..اون کیش و مات آخرش هربار ک بهش فکر میکنم..سنرکنسننط..هعی...من میخواستم جونگکوک بیاد بیرون..بخواد انتقام بگیره..مصنیحزنمی...تو سراغ نداری ادامش هست یا نه؟اخه اپیزود اولش بود این..مطمئنم ادامه هم دارههه🥲

میشه دست بکنی تو گونی ببینی هست یا نه؟انگلیسی فارسی حتی شده چینی😂🥲 ببین نیست اپیزود دو؟

هق

مرسی🥲💜

RM. kiute.ARMY

ای ژااااااااااانT^T
اقتصادی عمل میکرده😂

یدونه اپیلوگ دارهT^T که اونم یه فن نوشته:")
نویسنده میخواست فصل دوم رو با یونمین ادامه بده که ریدر های کاپل کوکمین مخالف بودنT^T
عاخ عاخ...زمان خودش یه انقلاب بود لامصب!!

سایت آرشیو آف اور اون گمون کنم نویسنده اکانت داشت هاااا! منتها دل زده:") این لینک رو چک کن ببین به نتیجه ای میرسی.  click
اینم مصابحه با نویسنده هوس آف کارد click
چینیِ استان دونگجو رو دارم...بدم؟😂

ولکام هانیT^T
تِئو.
۳۰ شهریور ۱۴:۵۲

*بوسیدن سرت.

اوکیم میگذرونیم.

:))))

RM. kiute.ARMY

بوسیدن شونه ات*
به خیر و خوشی بگذرونی عمر من:")
ارمی ای که دیگه هیچی برای خوندن نزاشته
۲۸ شهریور ۱۴:۱۵
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

*** **** **** ****** ***** ** **** ******

**** ****** ***** ******* ****** ***

*********************************************

RM. kiute.ARMY

فدات شم من ندارمشون:")
توی چنل هم خیلی وقته چک نکردم پیدا کردنش طول میکشه:")
از اون ور چنل گفه که فقط و فقط از خودشون دانلود بشه ولا غیر:")
Rokajaki
۲۸ شهریور ۱۳:۲۷

نگین شییی خسته نباشی دختر هم خودت هم دوست دخترتㄱ.ㄱ (هیهی هیییی)

  راستش برای اولین فیکشن خیلی خوبه که تونستی تقریبا هزار صفحه بنویسی و خیلی خفنه این.

اول ک ژانر رو دیدم اینجوری بودم عرررررر و خیلی منتظر امپرگ بودم:")

 

راستش من نه نویسنده ام نه نقاد ولی چندسالی هست که به صورت معتاد وار فیکشن میخونم و احساس میکنم اگه تو فیکت یسری چیزا فرق میکرد عالی میشد. من خودم بشخصه عاشق فیکشناییم که تعداد صفحه بالا باشه.. بالای هزار مثلا... ولی یکی از مشکلاتی ک از نظر من فیکشنت داشت این بود ک ب موضوعات مهم و احساسی خیلی توجه نمیشد و روش مانور نمیدادی. مثل تج*اوز کردن به یونگی که انگار ی چیز عادی بود تو فیک و همه باهاش یجورایی کنار میومدن یا زمانی ک تهیونگ چاقو کرد تو یونگی اون انقدر دردش و خطرش زیاده ک میتونه روده رو پاره کنه و موجب خونریزی داخلی و مرگ بشه و با چند تا بخیه و ریکاوری و استراحت درست شد.. یا زمانی ک جونگ کوک مرد انگار کسی براش مهم نبود و حتی خود تهیونگم خیلی ریکشن نشون نداد.. درسته بیماری روانی داشتن ولی آدم بودن قطعا احساسات دارن.. میدونم میدونم این ی فیکشنه و دنیای خیالیه ولی اتفاقات اگه شبیه دنیای واقعی باشه و ریکشن کارکتر ها مثه همین دنیای ما باشه فیکشنت خیلی خیلی خوب میشه. از ددی هم حتما کمک و راهنمایی بگیر چون راهنمایی هاش طلاست، البته الان سر بانو شلوغه یکم... 

نمیخواستم ناراحتت کنم ولی دلم میسوزه وقتی میبینم راحت توانایی اینو داری ک بالای هزار صفحه بنویسی و این ضعف کوچیک کیفیت فیکشن رو میاره پایین.. امیدوارم بابت نظرم ناراحت نشی:") ولی بدون ک دوست دارم بازم اسمت رو تو سایت ببینم و ایندفعه یه فیکشن پرفکت نوشته باشی♡ همیشه حمایت منو داری اوکای؟

 

 

 

دد نمیخواستم ناراحتش کنما ولی فک کنم با نظرم ناراحت میشه.. فک کنم اولین بار یا دومین باریه ک دارم انتقاد میکنم.. خیلی بد گفتم؟ واای خدا عذاب وجدان دارم=(

RM. kiute.ARMY

اوه لالا*^*

بابا ما خرابتیم هوکا جاااانT^T

نه بابا فدات شم اینجا آزادی بیان هست و مسلما انقدری از کار نگین شی خوشت اومده که تا تهش خوندی و با دقت بهش توجه کردیT^T
تِئو.
۲۶ شهریور ۲۳:۰۷

نامی هیونگی:)؟

خوبی عزیز:))؟

میصت..

RM. kiute.ARMY

تئوی مننننننننننننننننننننن بیا بغلم عزیزمممT^T
شما خوبی نفس من؟:")
میص مور شدید هااا! شدیدددد:"))
Armita
۲۴ شهریور ۱۷:۱۴

سلاممم چطوریییی ویایحسحسنث چه فیک خوبییی دلم برای امگاورس اونم امپرگ لک زده بوددد اشک شوق*

راستی ددی نویسنده اس اچ فیک جدیدی نداره؟! خیلی فیکاش خوبن لعنتی(ToT)

 

RM. kiute.ARMY

سلووووم عزیزدلمممم*^* نوش جونت عزیییز!
نه متاسفانه:")
نابِ ناب....
Soni
۲۴ شهریور ۱۵:۵۴
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

اونییییی میتونی بهم یه چند تا فیک بدی؟:')) 

*********************************************

RM. kiute.ARMY

فدات شم چه فیکایی بدم؟T^T
کلا ویکوک دارم اونم برای درخواستی بچه ها:")
مسواک کوکی :)
۲۳ شهریور ۱۹:۴۴

این چقدررررر قشنگ بود 

وای عاشق این فیکام که بعد کلی دردسر بهم میرسن اصن😂😔 

بنده خدا ها تو بیمارستان پلاس بودن اصن 😂😔 

وای ددییی طبیعیه دلم میخواد فیک بنویسم حتی براش کاورم اماده کردم اماحال ندارم بنویسم؟  از طرفی بنظرم جو گرفتتم فق؟ 😂😔

RM. kiute.ARMY

نوش جونتتتت عزیزززز!
ضجه درآر دوست داری هااا😔😂
درامد بیمارستان: میلیون دلاری!
از درون استارت زدی اما از بیرون شیطان داره گولت میزنه که ننویسی😔 توبه کن عزیزم توبه😔
mire
۲۲ شهریور ۱۸:۱۵

سلام روز خوش

من وقتی دانلود میکنم فایل رو برا باز میشه و نوشته ها نمیاد چرت و پرت میاد باید چیکار کنم جور دیگه ای نمیشه دانلود کرد؟

RM. kiute.ARMY

سلام عزیزدلم. ممنون شمام*^*
عزیزم فایل چک شد. مشکلی از بابت محتوا نداره.
مگر اینکه پی دی اف خوانتون با فرمت پی دی اف مشکل داشته باشه و نخونتش:">
یه بدبختی
۲۱ شهریور ۱۴:۱۳

ددی درس میشه نگران نباش مگه دست خودشه که درس نشه؟@

RM. kiute.ARMY

داداش تعصبتو بکشم با سیخ و سنجاق😭
کیم ماریا (دختر خوانده تهکوک)
۲۱ شهریور ۱۳:۲۸

خب خب بعد دو ساعت بالا خره تموم شد 

میشه بگم شخصیت یونگی عملا زندگیه منه؟؟؟

به نویسنده بگید دمش گرم عالیی بود 

ولی هیونگ میگم فقط منم سسعی میکنم موس کامپیوترمو از لابه لایه کویا ها رد کنم که بهشون نخوره دردشون بگیره یا شما هم همین طورید؟؟

RM. kiute.ARMY

نوش جاااااااان! گ.ارای وجودتان قانومی😎
الهی بچه ام:")))

*تشویق ایسلندی با ذکر نام نویسنده*

عایگوووو این کیوت ترین کامنت درباره ی کویا ها بوووووووود😭😭😭😭
s"
۲۱ شهریور ۱۱:۵۷

بعد مدت ها دیدم یه فیک یونمینی امگاورسسسسسس سایتو نو نوار کرد
تا صفحه های 600 و خورده ای خوندم
لعنتی افسردگی حاد گرفتم دستم نمیره بقیشو بخونم :")
شاید چون خیلی وقته فیک نخوندم اینجوری شده ولی از ادامش میترسم شت :")
جالب اینجاست که خود کسی که الان دستش نمیره ادامشو بخونه یه فیک داره مینویسه که کلش انتقام و کشت و کشتاره!-
دد هر وقت کامل نوشتمش میتونم برات بفرستم ببینی خوبه یا نه؟
اولین سناریویی نیست که مینویسم ولی خب چون دارم با یه ژانر دیگه و همینطور شخصیت های زیاد که اعضا هم توش هستن کار میکنم برای همین میگم

خلاصه که دست نویسه گل درد نکنه با یه ادیتی که اول هر چپتر میزاره خودمو را به هزاران روش سامورایی به در و دیوار کوبوندم!
یقیشم میخونم نگران نباشید هر چی شد تقصیر آمریکاس..
 

RM. kiute.ARMY

نویسنده اش حال داد به همه امون ، خدا بهت حال بده زنننن😔

عاخ عاخ میفهممت ناجور:")
-اسکرین شات گرفتم فیک که  دادی پست کنم توی پستت😔-
اره عشقمممم چراکه نههههT^T
حله جله جیگرررر!

نویسنده کاوازاکی طور انتقام میگرفت😔
و اون ایسرائیل اشغالگر!
Hannah
۲۰ شهریور ۱۷:۵۰

عهههههه سلاممممممم🧡🧡🧡

باید یه چیز دیگه از خدا میخواستم😭ارزوم براورده شد..... 

دلم برا یه فیک امگاورس امپرگ لک زده بود دست بوس همه هستم😔🤍

 

خب بریم بخوانیم ببینیم دنیا دست کیست😅 بابای✨

RM. kiute.ARMY

خدایا شکرت که خلق الله از سایتم دست خالی نمیرن😔

عا ماشالله😔
Yoonmin
۲۰ شهریور ۱۷:۴۰

منی که سریع رفتم بخونمششششش:>

RM. kiute.ARMY

نوش جووووووون!
vkook_hedi
۱۹ شهریور ۱۵:۵۶
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

عه فیکشن جدید!

عه ویکوک داره!

جااان چه خلاصه جذابی...

تیزرووووووووو وااییی!

996 صفحه!؟ برگاااانمم واقعا میتونم زود بخونم؟!

امگاورس عهههه!

پیش به سوی دانلود و فراتر از آن...

*نزدیک شدن انگشت به کلمه دانلود*

مغز: نه نه نه تو داری وسوسه میشی نهههه!

قلب: بذار بخونه **ه اضافه نخور.

مغز: تو یکی زر نزن ، هزار تا کار داره سرش شلوغه هنوز خودش کار نیمه تموم داره ، بدبخت چشمش کور میشه تو میخوای جوابگو باشی ، اصلا فکرشم نکن که دانلود کنی بعد تو گوشیت بمونه خاک بخور...

*صدای شلیک*

قلب: خب عزیزم با خیال راحت برو بخون گور بابای دنیا.

*لبخند ژوکوند و کلیک روی دانلود*

 

جذاب به نظر میاد ، میرم که بخوانم😎

RM. kiute.ARMY

زیباترین سناریو در ژانر مافیا بود همین دوئل بین قلب  و مغزت😭😂😭😂😭😂😭😂😭😂

گوارای وجودت!!!
یه بدبختی
۱۹ شهریور ۱۵:۳۴

ددی 

خیلی گشنگ بودددد خیلی 

من قبک امگا ورس میخوام توروخدا کاپل فرق ندارهههه ولی هر چی داخل سایت بوده رو خوندم عروس فراری ‌و....

میشه برام گیر بیاری ؟ 

راستی چند وقته که کم پیدایی!

RM. kiute.ARMY

ناموسا گلب آدمو لمس کرد....

بخدا خود من دوتا بیشتر فیک امگاورس ندارم:")

اره متاسفانه این امسال زندگی من بی برنامه ترین و مزخرف ترین بود. در حال کوشیدنم که درستش کنم:")
bts24bts24
۱۹ شهریور ۰۶:۵۲

سلام

فیکشن خوبی بود... خوشمان آمد ... ممنون از نویسنده

و البته قربون صدقه ی نویسنده... یه رویی به نما سایت رو از فیکشنات مستفیض کن

راستی ددی ... فیکشن داری ژانر معمایی یا جنایی؟مال سایت رو همشو خوندم ...تو واتپد یا جای دیگه؟

RM. kiute.ARMY

سلام جون دلممم*^*
گوارای وجودتتتتت!!

جدا جدا دست بوسشم:") رنگ و روی سایت باز شد اصن!

نه والا دورت بگردم:"( پارتی میخونی؟ جک این د باکس رو دارم*^*
negin. k
۱۹ شهریور ۰۰:۳۵

نویسنده این وسط داره خودشو از ذوق حرواجر میکنه بیمولاااااا

RM. kiute.ARMY

بچههه هاااااا نویسندههههه بیاید بدزدیمشششش این جیگر طلا روووو😭😭😭😭
نارنجی
۱۸ شهریور ۲۱:۱۳

هیچی فقط پوسترش خیلی قشنگه :)))

RM. kiute.ARMY

پوسترش میگه: شب است و وقت کار های اخ اخT^T
عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه
۱۸ شهریور ۱۷:۲۹

اینو وقت کنم میخونم فقط خواستم بگم اگه تنوع به خرج بدید و جای یونمین سپ بنویسید از ماتریکس خارج شدید

RM. kiute.ARMY

شاید هم اندرو تیت خودش بیاد خارجتون کنه و از خارج بک-😔
KIM ROSE
۱۸ شهریور ۱۵:۲۷

عررررر

بالاخره یه فیک امگاورسی جدیدددددددد

یوتسیلسخستسعیخیتقلثخسوثوسنساستخیتیتسحسوینیتیویایاییتستساسنثخقای

RM. kiute.ARMY

بزت بر بدنننن😈
Kylie
۱۸ شهریور ۱۳:۱۳

فن فیکشن خیلی قشنگی بود اصلا از شدت سوییتی میخواستم گریه کنم دم نویسنده گرم فقط یچیزی قلب بچه از چهار ماه به بعد شنیده میشه.😐

اینا چطور تو یک و ماه نیم صدای بوم بوم قلب بچه رو شنیدن؟...برای گرگینه ها فرق داره رشد بچه؟..

RM. kiute.ARMY

اگه گرگینه ها رو بخوای اره رشد سریع دارن توی دنیاهای فانتزی. زود هم زخم هاشون خوب میشه.

اما در واقعیت ترقوه اولین استخون بدن هست که تشکیل میشه، و از هفته ششم صدای قلب شنیده میشه یعنی یک ماه دو هفته از بارداری گذشته باشه
OT7
۱۸ شهریور ۰۱:۲۰

سلاممممم ددی🌚 چطوری؟ میگم که اممممم... فک کنم همین الان فیکو گذاشتین تو سایت نه؟ هوم... با اینکه باید درس بخونم و عذاب وجدان دارم ولی بدجور دارم وسوسه میشن که بخونمش🥲😂 ولی خب من بر اممم... آره عذاب وجدانم قبله میکنم و میخونمش💪😎 راستی دد.. این کوکیا که از اون بالا می‌ریزه رو سرمون چیه؟ اونا هم جدیده؟ آخه من دیروز اینجا چندین ساعت پلاس بودم ولی نبودن... به هر حال که، خوشگلنننننن🌚 من برم فیک جدیدو بخونم😎 تا درودی دیگر، بدرود🖐️

RM. kiute.ARMY

سلووووووم*^* عالی! تو خوبی؟ بلهT^T  خب بخووون😈
ای جان ای جان😂 اره اره جدیداT^T قابل ندارهههههههه!!
برو خدا به همراهت! خمس و زکات فراموش نشوددد😎
همون جکی قدیمی...
۱۷ شهریور ۲۳:۵۲

*حبس کردن نفس 

*سعی کنترل خود 

جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ یونمین امگاورس امپرگگگگگ؟ اونم هزار صفحه ایییییی؟ بیناموس تو با قلب بیچاره من چه کردییی! 

مبپتشچف.دسچکص یشپحصچوسپرکیپحشکسوبتبکمسپنسکشورایچصکچصونرکبگرک

عرررررر 

*تشنج

RM. kiute.ARMY

خمس و زکات فراموش نشود😔
Yeah, we never felt so young
When together sing the song
서로의 눈 맞추며
비가 내려도
Yeah, we never felt so right
When I got you by my side (My side)
함께 맞던 별 따라
Oh, we young forever
이렇게 노래해 (We ain't never felt so young)
Won't you hold my hand? (Yeah, we never felt so right)
Need you here tonight (We ain't never felt so young)
Oh, we young forever (Never felt so young)
Yeah, never felt, never felt so young

.::Take Two::.
.::BTS💜ARMY::.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان