BTS fanfiction

💜👽📚 محفل دریده شدگان در راه بنگتن و فضایی های فن فیکشن خوان برتر 📚👽💜

مینی فن فیکشن Diary of Jimin

🍎FULL🍎

نویسنده JaK
کاپل کوکمین
ژانر RPF . برشی از زندگی . عاشقانه . انگست . دارک .درام
محدودیت سنی 14+
تعداد صفحات 119
چنل تلگرام نویسنده " کلیک کنید "

   

خلاصه:

پارک جیمین یه دفتر خاطرات میخره تا داخلش فقط در مورد کسی که عاشقشه بنویسه...

یعنی جئون جونگ کوک!

و این دفتر، سینه ای برای شنیدن درد دل ها، ترس ها و راز های جیمین میشه،

تمام چیز هایی که جیمین برای به نتیجه رسیدن این عشق، باید ازشون عبور کنه...

   

📝⚜️♥️DOWNLOAD♥️⚜️📝

حداقل کامنت پست: 11 کامنت به بالا

 

805_vpfe.png    


پ.ن: کامنت های عزیزانی که این مینی فن فیکشن رو خوندن و خوششون اومده، باعث تداوم قرارگیری پست با کاپل کوکمین میشه👀

در غیر نرسیدن تعداد کامنت ها، فیک جدیدی اگر با کاپل کوکمین بود، دیر قرار میگیره یا خدایی نکرده قرار نمیگیره:(

۷ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کاج
۱۰ اسفند ۱۴:۳۸

چه باحال جناب جاک 

پس ما تلپاتی داریم یسسسسس

بنظر من که اسم قشنگی داری و مناسبه

میتونی اطمینان داشته باشی که ابهتت سر جاشه چون من تا حالا تو هیچ گپی نبودم 

ولی اسم چنلت خیلی آشناست احساس میکنم قبلا داشتمش ولی خب یکی دو سالی میشه که تلگرام رو حذف کردم 

حیف شد

بنظر منم این بهترین کاریه که کردی 

هنوزم میگم جیمین این فیکشن رو خیلی دوست دارم

اتفاقا قسمت قشنگ نوشتن اینه که به مرور پیشرفت قلمت رو میبینی و اینجوری بیشتر ترغیب میشی ادامش بدی

خواهش میکنم کاری نکردم که دوست عزیز💙

 

RM. kiute.ARMY

ای جاااااااان دلT^T

جاک
جاک
۱۸ بهمن ۰۳:۲۱

به به کاج شی عزیزمان هم آمد♡♡♡

قبلش یچیزی به Melishii جانم بگم: خدایی این داستان دارک نیستتتتتت😭😭😭 من هنوز جنبه سایکوی خودمو نشون ندادم!!

و کاج شی.... خودمم حدس زدم اسمت رو بر اساس این موضوع انتخاب کرده باشی، و خب آره حدست یجورایی درسته😂 من دو تا نیک نیم دارم که تو فضای مجازی ازش استفاده میکنم، که هیچ کدومشون به درد فیکشن نویسی نمی‌خورن. یه شب نشستم با خودم گفتم حالا که جیکوکری، با ترکیب اسم اونا یه اسم فیک نویسی واسه خودت دربیار. دفتر و قلمو آوردم و شروع کردم، ولی مگه اسم درستی درمیومد؟ هرکار میکردم یه گوشه ش لنگ می زد. میخواستم اول که ترکیبی از جیمین و جونگ کوک باشه، ولی میشد JaJ و چرند بود🤣 بعد دیگه کاملا ناامید شدم و دفترو کنار گذاشتم. با خودم گفتم اولین اسمی که به ذهنم بیاد رو انتخاب می‌کنم دیگه هم اهمیت نمیدم چقدر عجیب غریب باشه. و این شد که جاک، خلاصه ای از اسم چنل قبلیم، جیمئو و کوکلیت به ذهنم رسید، و طبق قولم به خودم، اونو انتخاب کردم :)))

ممنونم بابت حمایتت. واقعا کنجکاوم ببینم تو گپی، جایی باهات صحبت کردم یا نه، چون اگه اونجا منو دیده باشی هر ابهت پوشالی که واسه خودم ساختم ریخته😂

میدونی، وقتی بعد از مدتها برگشتم و داستانشو خوندم، خیلی نقاط ضعف توش پیدا کردم، و در خود جیمین. ولی به هر حال این داستانیه که من نوشتم، و تا همینجا تموم شده؛ حتی اگر نحوه نوشتنش الان واسم غیر قابل قبول باشه یا سیر داستانیش کامل مشخص نشده باشه، و قرار نیست تغییر کنه. اول میخواستم بهش فصل دو بدم تا یسری نکات مجهول مثل نحوه آشنایی جیمین با کارینا و... رو توش بزارم، ولی دیدم نه، این فقط یه دفترخاطراته، با همه ی نقص هایی که یه آدم موقع خاطره نویسی داره. اونا همه چیزو تو دفتر خاطراتشون نمی نویسن. پس منم نمی نویسم. ممنون که همراهمی.

از ددی سایت هم بسیار ممنونم. از مونی تو گپ تشکر میکنم از ددی اینجا😂 خودمو قشنگ بینتون تقسیم میکنم😔

RM. kiute.ARMY

واکنش من به جوابت برای کامنت ملی شی:
کشیدن صلیب بر روی خودم و خواندن ایت الکرسی و یا بودا گویان به امامزاده های تایلند پناه میبرم.
چون مطمئنم روی سایکوت رو نشون بدی خود من شخصا تشنجمممم😭💃

نوکرتیممممم دربستتت😂💗💋 جوووون جیگررر😔💖

کاج

Melishii
کاج
۱۵ بهمن ۱۵:۵۲

سلام دوباره جاک عزیز

بله دقت کردم. دیدم اسمت یجورایی مخفف 《جیمین اند کوک》هستش (حالا شاید واقعا یه معنی دیگه ایی داره) ولی برام باحال بود و تصمیم گرفتم با اسمی که مخفف کوک اند جیمینه بیام و کامنت بدم که میشه 《کاج》 که اسم درخت مورد علاقم هم هست.

چقدر خوشحالم که اینقدر عمیق و قشنگ فکر میکنی. 

دقیقا فلسفه همینه که میگی. متاسفانه خیلیا دوستش ندارن شاید چون فکر کردن واسشون سخته.

هرموقع کار جدید نوشتی من مشتاق خوندنش هستم. اصلا خودم حمایتت میکنم 😊

واو...چه خفن...خوشمان آمد. حقیقتا جیمین این فیکشن جزء بهترین کاراکتراییه که تو دنیای فیکشن میشناسم. کراش خالصه.

شاد و سلامت باشی 💙

 

ددی جانم شما هم خسته نباشی عزیز دل💙

RM. kiute.ARMY

ممنون از وجود شما دلبر که انقدر عزیزی و قشنگ قشنگ کامنت میدیT^T
Melishii
۰۵ بهمن ۰۷:۳۵

دارک بود..نبود؟

RM. kiute.ARMY

حسش شدید بود نبود؟
جاک
۱۲ آذر ۲۱:۰۸

کاج شی.... دقت کردی اسمت برعکس اسم منه؟ جاک و کاج؟! :))))

خیلی خوبه که چنین حس خوبی به فیک من داشتی و بابت پیام کامل و زیبات ازت ممنونم!

آره واقعا در مورد جنبه های دیگه یه رابطه سهل انگاری شده. چون زندگی فقط عشق و علاقه، یا دعوا و سردی و نفرت نیست، بلکه علت و معلولیه که تمام این فراز و فرود ها رو در ظاهر اون رابطه می سازه.

آره به فلسفه علاقه دارم! چه خوب که تو هم بهش علاقمندی؛ چون واقعا یه جهان پر از زیباییه فلسفه...

دارم سعیمو می کنم.... ولی نمیدونم کی بتونم کارهای نیمه تموممو تموم کنم و با کمک ادمین های فوق العاده سایت، واسه خوندن در اختیار شما بزارم. :(

به وقت دیوانگی: عرررررررر چه ریدرای عالی ای دارم! قراره تا ابدیت بهت فکر کنم ؛)

من یه عادتی دارم و اونم اینه که شخصیت اول و دوم هر داستانم رو با یسری تضاد میسازم، و به هرکدوم جنبه های متفاوت شخصیتی خودم رو میدم. جیمین و بعد جونگ کوک، هر دو بخشی از شخصیت من بودن؛ خوشحالم که با جیمین ارتباط خاصی برقرار کردی!

هه هه. منم برم مقاله مو بنویسم!

کاج
۰۴ آذر ۲۲:۰۳

سلام. 

اعتراف میکنم که یکی از بهترین فیکشن های جیکوکی بود که تا الان خوندم.

همین امشب دانلودش کردم و الان تمومش کردم. تمام این شور و اشتیاق بخاطر طرز تفکر جالب نویسنده و نحوه ی بیان کردنشه.

نویسنده ی عزیز خوشحالم از این‌ که کسی مثل تو هست تا درمورد جیکوک فیکشن به این قشنگی بنویسه. چیزی که صرفا نشون دادن روابط عاطفی و...نیست بلکه به سایر جنبه های یک رابطه ی عاشقانه میپردازه. 

اینکه کل زندگی یه آیدل رو تو کارش خلاصه نکردی و به نقاط سیاه زندگیش که ممکنه کمتر کسی ازشون باخبر بشه پرداختی این مینی فیک رو خاص تر کرده.

دیدگاه واقع بینانه‌ت به اضافه ی چاشنی سناریوپردازی عالیت دقیقا همون چیزی بود که حس میکردم مدت هاست جاش تو فیکشن نویسی خالیه.

احساس میکنم به فلسفه علاقه داری و این خیلی خوشحالم میکنه چون من عاشق فلسفم. نظر های جیمین خیلی جالب بودن و واقعا جای فکر کردن داشتن. به خصوص درمورد زمان و بچه.

درنهایت امیدوارم دوباره اثر های زیادی ازت ببینم. چون چیزی رو درتو میبینم که باید بروز داده بشه. نوشتن رو ول نکن هیچوقت.

به وقت دیوانگی: عررررر بابا عالی بود. الان دیگه مغزم تا فردا داره به افکار جیمین فکر میکنه.....‌

وای جیمین چقدر من بود. 

چقدر حرف زدم. من برم ریاضی بخونم.

 

 

Vkook. Darya
۰۴ آذر ۱۱:۳۸

استادی رو خوب گفتی ..

حقیقتا ما خودمون نمیخوایم رو کنیم ریا بشه ولی سطح علمیمون کلا یه پله از استادای اکسفوردم بالا تره 😔😔

 

حقق 😂💔

RM. kiute.ARMY

والا بخدا!
اصلا تا اسممو میاد یَک یَک استاد های بزرگ کمبریج به پامون بلند میشن اذان میگن😔😔

Vkook. Darya
۲۵ آبان ۱۶:۱۲

اره اصلا بیا خودم دومی رو به اثبات میرسونم باهم بورسیه میگیریم آکسفورد 😔😔

 

اره واقعا 😔😔 

ادم دیگه روش نمیشه نخونده بره که 😔😔

RM. kiute.ARMY

شاید اصلا کار به تحصیل نکشه و استاد شیم😔

هیچ وقت نباید دست رد به سینه فیکشنِ مظلوم زد😔
Vkook. Darya
۲۰ آبان ۲۱:۰۷

وای نه ..

من الان اینو دیدم دلم خواست بخونمش ‌‌..

ولی من به خودم قول داده بودم فعلا چیزی نخونم بشینم پای درسام و فیک نوشتن ..

الان چجور ازش بگذرم ؟

فکت روز : میدونستید یه باگ اومده که یهویی یه فیکایی مثل این فیکو دانلود میکنه و کاملا اتفاقی ممکنه دستت بخوره و صفحه فیک باز بشه ؟

فکت دوم : میدونستید وقتی صفحه فیک باز میشه زشته نخونده صفحه رو ببندی ؟ واقعا زشته 😔😔

 

چیکار کنم گرفتار شدم دیگه ‌.

برم بخونمش دیگه حالا یه شب که هزار شب نمیشه 😔🤧

RM. kiute.ARMY

با ایمان تقوا عمل صالح😔

اون فکت اولی رو میتونم اثبات علمیش کنم بفرستم آکسفورد برای گرفتن بورسه😔

فکت دومی رو ولی به کمک خودت نیازمندم😔

اره کلا زشته نمیشه...باید بخونیمش😔
Acha
۱۹ آبان ۱۹:۰۱

هاییی دد میگم فیک daddy King خفن خفول داریی؟؟؟

RM. kiute.ARMY

جدید بخوای نه عشقم:"(
Rose
۰۹ آبان ۰۰:۱۵

کوکمین:)

ریل ترین کاپل:)

RM. kiute.ARMY

ای جان دلممممممT^T
جاک
۰۶ آبان ۲۰:۱۲

ماریا شی و مسواک کوکی :) بابت نظرتون ممنون؛

آیگو یامی شی، خیلی خوشحالم که با فیک من اینجا رو افتتاح کردی.... من بیچاره ای که اصلا یادم نمیاد اولین بار کی اومدم به این سایت و اولین فیکی که ازینجا خوندم کدوم بود!

نظرتون چیه من همین اول شبی برم بخوابم؟ هی میرم، بعد میام یچی دیگه می بینم از نو کامنت میزارم! یه مدت کلا نیام آبروم حفظ بشه!

RM. kiute.ARMY

نگوووو شما صاحب اختیاری عزیزممممT^T

ماریا شی و مسواک کوکی :)
جاک
۰۶ آبان ۱۹:۴۴

نمی دونم.... هر بار که میام یه کامنتم اینجا میدم! واقعا از مسئول سایت به خاطر حمایت و بردباریش سپاسگزارم!

پادری دم در خونه یونگی و هوبی و جینم، تو اون خونه های خالی دارم خاک می خورم :) :

کامنتت واقعا زیبا بود و برام ارزش زیادی داشت، گرچه خوشحال می شدم انتقادی هم از کارم داشته باشی، ولی در هر صورت بابت وقتی که بابت خوندن فیکم گذاشتی ازت ممنونم.

من مدت زیادیه که می نویسم. نزدیک ده سال یا حتی بیشتر، ولی به ندرت داستانی دارم که ازش راضی باشم. چنتا از داستانامو آتیش زدم اونقدر که ازشون ناراضی بودم. و این، با اینکه به نظرم هنوز جای زیادی برای بهتر شدن داشت اما در حال حاضر، بهترین نقطه برای شروع من بود.

دوره فیک خونی منم داره به سر میرسه. دیگه وقت یا حوصله زیادی برای خوندن فیک ندارم و خب اونقدر زیاد خوندم که دیگه احساس تکمیل ظرفیت بودن کنم!

قطعا بازم کارایی دارم که در آینده -بخوام صادق باشم نسبتا دور- توی سایت میزارم، ولی با کامنتی که ازت خوندم، نگرانم که بقیه کارهام مثل این به چشمت نیان، چون گاها فضای بسیار متفاوتی با این فیکم دارن. ولی بخاطر تمام خواننده های خوب منجمله تو، تمام تلاشمو می کنم. امیدوارم همیشه این کامنت های با معنی و زیبا رو بدی و منم باز کامنتاتو ببینم.

مسئول سایت، لطفا بهم بگین که این پیام طولانیه و باید کامنت های اینقدر رو دو قسمتی بدم یا نه، چون دقیقا متوجه نشدم کامنت باید در چه حد طولانی باشه که دو قسمتی بشه. شرمنده! خسته نباشین!

RM. kiute.ARMY

بیا دورت بگردم اینجا مال توئه نفسسسT^T عزیزدلمی تاج سرم خجالتم نده:")

نه دورت بگردم این حجم خوبهT^T مثلا اگه دوبرابر این کامنت باشه، اون موقع نصف کنین. دشمنت شرمنده عزیزمممم*^* سلامت باشی!

پادری دم در خونه یونگی و هوبی و جینم، تو اون خونه های خالی دارم خاک می خورم :)

مسواک کوکی :)
۰۵ آبان ۱۶:۰۳

این خیلی مفهومی و قشنگ بود، طوری که افکار جیمین توضیح داده میشد خیلی خفن بود 

دد، جیمین شم بابابزرگم میشی؟ 🌚

 

RM. kiute.ARMY

شما لب تر کن خوشگله👀
.yami.
۰۴ آبان ۱۷:۰۶

سلام

من تازه این وبللاگ رو پیدا کردم و این اولین فیکی بود که خوندم و...

خیلی عالی بود انصافا(:

RM. kiute.ARMY

سلوووووم*^*
جداً؟ خوش اومدیییی عسلمممممممT^T عالی بودن از شماست عزیز جان:">
Maria
۰۴ آبان ۰۸:۳۱

.راستش چیزی که داستان رو خاص کرده بود نوع به تصویر کشیدن عشق توش بود ، معمولا عشق یه احساس غیر منطقی و هیجانی هست که با قلب پیش میره . اما نویسنده یه روند منطقی براش نوشته بود و این خاصش کرده واقعا زیبا بود . 

لذت‌بردم . 

هم دست تو درد نکنه ددی هم نویسنده جووون🤍

RM. kiute.ARMY

عای عای گفتی:))))
نوکرته ددییییییییT^T
•پادری دم در خونه یونگی و هوبی و جینم، تو اون خونه های خالی دارم خاک میخورم :)•
۰۳ آبان ۲۳:۱۴

خب...فکر کنم کنجکاوی حسیه که هممون داریم! حتی نسبت به یه غریبه...

صادقانه، اگه بفهمین یه نفر که حتی تازه پنج دقیقست باهاش آشنا شدین دفتر خاطرات داره کنجکاو نمیشین؟! احتمالش هست که بشین...

و خب ارضای حس کنجکاوی واقعا چیز لذت بخشیه و این حس که انگار داری تو دفتر خاطرات یکی کند و کاو میکنی حس جالبی بود!

کلا این تایپ داستان ها که دفتر خاطرات کسی رو به تصویر میکشن (ازجمله این و بلو مموریز دد) خیلی تایپ جالبی هستن...

اینکه یجورایی...داستانو فقط از دید یه کاراکتر میبینی...تمام حرفاش درباره شخصیت دومه ها...اما چون همه چیز از زبون اونه با اون ارتباط بیشتری برقرار میکنی!

نویسنده عزیز، قلمت فوق العاده بود و این حداقل برای من غیرقابل انکاره!

حس میکردم دارم کتاب چاپی یه نویسنده حرفه ای که چندین و چندساله داره مینویسه رو میخونم..

استفاده از کلمات درست، جمله بندی ها، توصیفات...همه و همه خیلی خوب رعایت شده بود!

شخصیت سازی هم خیلی خوب بود...

جیمین فقط خلاصه وار اتفاقات گذشته رو تعریف میکرد و من با چشم میدیدمشون...و این قدرت توصیف تو به عنوان نویسنده رو نشون میده!

گفتی اولین کار رسمیته، پس یعنی احتمالا قبل اینم کارهایی نوشتی...

خب باید بگم بهترین جا و بهترین داستانو برای شروع رسمیت انتخاب کردی! :)

من جدیدا دیگه زیاد فیک نمیخونم...دراصل درحال حاظر اصلا نمیخونم...نمیدونم بخاطر برنامه فوق بهم ریخته زندگیمه یا صرفا دوره فیک خونی زندگیمو واقعا رد کردم...اما بهرحال‌...با دیدن کوکمین بودنش و دیدن اینکه کامنتا تاثیر دارن...گفتم اوکی...باید بخونمش...و تمام سعیمو کردم وقت پیدا کنم براش.‌. و از وقتی که گذاشتم پشیمون نیستم :)

*این فیک وایب یه فیلم سینمایی هالیوودی بهم میده اما هرچقدر فکر میکنم نمیدونم چی... اما فکر میکنم فیلم A star is born باشه... زمان های باهم بودن دوتا شخصیت اصلی و عشق زیبا و خالصی که داشتن، وایب احساسات غیرقابل توصیف کوکمین این فیکو میده :)

فک نکنم حرف دیگه باشه...سرتاسر داستان پرفکت بود، هیچ ایرادی توش پیدا نمیکنم که حتی بخوام بهش فکر کنم! توصیفات، قلم، کاراکترسازی، علائم نگارشی...همه و همه عالی بود!

داستان روند خودشو طی میکرد و از این شاخه به اون شاخه نمیپرید...

پراکندگی توی توصیفات و حرف های جیمین وجود داشت اما همین پراکندگی احساسات به موقع آشفته و به موقع آرومشو به خوبی نشون میداد...

نهایتا خسته نباشی بابت این کار فوق العاده! :) 🫂💜

حواسمو جمع میکنم و اگه بازم کار ازت تو سایت دیدم تلاشمو میکنم که بخونم! :)

RM. kiute.ARMY

چقدر دلم برای این کامنت های پر ملات، حرفه ای، و کاملت تنگ شده بود که نگو:)
احسنتم!
دقیقا!
عالی نظرت رو گفتی و جدا براووT^T
•پادری دم در خونه یونگی و هوبی و جینم، تو اون خونه های خالی دارم خاک میخورم :)•
۰۳ آبان ۲۰:۱۷

آقا تروخدا تا آخر امروز (چهارشنبه) رو جزو کامنتای این پست حساب کنین منم بخونم تا شب کامنت بذارم براش که جزو اون ۱۱ تای خواسته شده حساب شه :(

RM. kiute.ARMY

حسابه دارلینگT^T پست های فیک فول آزادن تو دادن کامنت و محدودیت زمانی ندارنT^T
Jeonii
۳۰ مهر ۱۸:۱۹

خب خواندیمش بسیار جذاب بود زجمت کشیدی رایتر جان❤️

و ددی عزیزم من هنوزم دارم دوری میزنم نمیرسم چرا؟؟ آدرس درسته؟؟😂😂

دوستمونم که ارادت زیادی به ما داره اصن ار طرز حرف زدنش گل ها خار می شوند!!😂😂😂

RM. kiute.ARMY

نوش جان شما عزیزدل!

از اولین خروجی که دخول نکردی احیانا؟😂
من به شخصه حبس کشیدشمT^T
Lara
۳۰ مهر ۱۸:۰۸

واهاییییی این خیلی خوب بود 

فیک هایی با همچین ویژگی هایی زیاد پیدا نمیشه اینکه عشق رو در چهار چوب منطق نشون بدن این خیلی خاصش کرده:)

RM. kiute.ARMY

خوبی از خودته عزیزممممT^T
تشکر بابت کامنت دورت بگردممممم:">
Rahil
۳۰ مهر ۱۷:۰۶

عالی!

RM. kiute.ARMY

نوش جانتتتتتتتت😎
جاک
۲۹ مهر ۲۲:۰۸

Jeonii جان، بابت حمایتت ممنونم. خیلی حس خوبی داره وقتی یکی بهت میگه قلمت خوبه. اصن حسش از بهشت اومده!

اگر +18 میخوای باید بهت مژده بدم فیک بعدیم که نه، بعد تریش اسماته اگر بتونم قلممو قوی کنم؛ ولی اصلا به دلت صابون نزن چون که سرعت نوشتن من گاهی عین لاک پشته!

RM. kiute.ARMY

باح باح👀

Jeonii
جاک
۲۹ مهر ۲۲:۰۴
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

هلیا جان این فیکی که میگی که کوکمینه و کوک س*س تراپیسته اسمش پاتریک هست تا جایی که یادمه. فایل پی دی افش هم موجوده و تو روبیکا میتونی گیر بیاریش چون معروفه.

RM. kiute.ARMY

هلیا
Helia
۲۹ مهر ۰۴:۰۷
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

سلام، یه کمک میخواستم، توی واتپد یه فیکشن میخوندم که کاپلش کوکمین بود ولی گمش کردم و سیوش هم نکرده بودم🥺 داستانش هم این بود👇🏻

جیمین چند وقتیه که از دوست پسرش کوک که از قضا س*س تراپیست هم هست جدا شده چون کوک خیلی بهش توجه نمیکرده، ولی بعد از چندوقت جیمین برای مشکلش مجبور به رفتن پیش یه س*س تراپیست میشه و ترجیح میده بره پیش کوک و دوباره از اونجا با هم رابطشونو شروع میکنن

اگه کسی اسم این فیکشنو میدونه لطفاً بگه🙏🏻 ممنون💖

RM. kiute.ARMY

سلام عزیزدلمممT^T
شرمنده ام بیبی اما من نمیشناسم همچین فیکی:"(
Jeonii
۲۸ مهر ۱۱:۳۸

الان این کامنت رایترو که خوندم یاده خودم افتادم ددی😂😂 هر وقت تو چت با یکی از دوستام اشتباه تایپی دارم بم میگه ج*******ی 😂(اینم خودم سانسور کردم زحمتت نشه)

و رایتر عزیز مهم نیس مهم قلمته که عالیه❤️

RM. kiute.ARMY

من که نوکر مرامتم😂 به دوستت بگو از محبت خار ها گل شود😂
احسنتتتتتتتتT^T
Jeonii
۲۸ مهر ۱۱:۳۵

اوووو جون بازم کوکمین برم بخوانمش😭

ولی ددی من +۱۸ می خوام😂😂به راه راست هدایتم کن😂

RM. kiute.ARMY

بزن تو رگ وَزیدییییییییی😭
همین مسیر رو بری اولین دور برگردون ان شا الله راه کجه😂
عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه
۲۷ مهر ۱۹:۳۷

میدانید که میروم و میخوانم.

بمولا میرم میخونم.T-T

RM. kiute.ARMY

از شیر پدر حلال تره برات نفسسسT^T
جاک
۲۷ مهر ۱۳:۴۹

واقعا باید چه احساسی داشته باشم وقتی داستانمو دانلود کردم تا بخونم و حداقل 7 تا اشتباه تایپی پیدا کردم؟؟!! خیلی حالم گرفته شد.😑😑😑

RM. kiute.ARMY

فدا سرت بابا قربونت بشمT^T
وضعیت من همیشه همینه...هممممممممممیشششه ی خدا بعد از 56453543254 بار ادیت بازم غلط تایپی دارم😂
لا اسم
۲۶ مهر ۲۱:۰۳

 آیدت برای نوشتن این فیکشن خیلی جالب بود از شخصیت جیمین خوشم اومده بود تونسته بودی اونجوری که باید باشه شخصیت ها  و. داستان رو باهم تطبیق  بدی 

RM. kiute.ARMY

آی گفتی:")
لامصب با روانمون بازی کرد!
جاک
۲۶ مهر ۱۷:۵۷

سلام.... نمی دونم برای داستان خودم می تونم کامنت بزارم یا نه و خب حساب شدن یا نشدنش مهم نیست. فقط ذوق دارم و ممنونم که با صبوری با من همراهی کردین تا بتونم اولین کارمو اینجا بزارم. چیزی که از وقتی شروع به فیک نویسی کردم رویای من بود. امیدوارم بازم بتونم کارای دیگه ام رو هم با کمک شما و ریدرها اینجا بزارم.🌸🌸🌸

RM. kiute.ARMY

سلام عمر من البته که میتونییییییT^T
ای جون دلمممممم:"))

ریدر ها
.Sahar.
۲۶ مهر ۱۶:۰۶

هنوز نخوندمش اما بازم کوکمین می‌خواستم

من یه کوکمین شیپر تنهام که هیچ فن فیکشنی جدیدا بهش نرسیده🥺

RM. kiute.ARMY

یاری دوستان و شما باشه، نویسنده های دیگه هم ترغیب میشن برای نوشتنT^T
Yeah, we never felt so young
When together sing the song
서로의 눈 맞추며
비가 내려도
Yeah, we never felt so right
When I got you by my side (My side)
함께 맞던 별 따라
Oh, we young forever
이렇게 노래해 (We ain't never felt so young)
Won't you hold my hand? (Yeah, we never felt so right)
Need you here tonight (We ain't never felt so young)
Oh, we young forever (Never felt so young)
Yeah, never felt, never felt so young

.::Take Two::.
.::BTS💜ARMY::.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان