سخته پیدا کردن مغزی که در حدت باشه! پس انقدر زود خودتو نباز.
سلام!
دد اون دمپایی رو بذار کنار بد جوری رو مود نقد افتادم دست خودمم نیست.
شاید برای اینه که وارد پوسته واقعی فرماندهیم شدم و می خوام با دید کمالگراییم همه رو به سمت تلاش کردن سوق بدم!
اه بگذریم...
اول ار همه...اوایل داستان هیجان انگیز بود...و رسما صفحات اول قبل از وارد شدن کوک به داستان واقعا وایب شرلوک هلمز رو می داد...و خب کسی که فن فیلم ها و کتابای شرلوک هلمز هست مسلما براش هیجان انگیزه.
ورود کوک هم خیلی خوب بود.
از کل کلاشون خوشم اومد خوب بهش توجه شده بود یا به عبارتی یه رابطه ماستی نبود!
و البته اینکه صحنه های جرمم چون جونگ کوک توصیف می کرد خیلی خوب بود که نشون می داد نویسنده قوه تخیلش بالاس...
ولی بیایید ضعف های داستان هم ببینیم!
به نظرم به جای کارگاه کیم اسم کارگاه جئون برازنده تر بود.
درسته نویسنده می خواست نابغه بودنو کوک رو نشون بده اما بی عرضگی تهیونگو زده بود تو چشم و واقعا ذوق ادم کور میشد و توازن بر قرار نبود.
نا سلامتی تهیونگ کارگاه پدر مادر داری بود طبق رزومش ولی توی پرونده قتل رسما هیچ کاری نکرد جز یه عاشق پیشه.
شخصیت تهیونگ پر از تناقض بود...
زیادی رمانتیکش کرده بود و به نظرم...با شخصیت تهیونگ اول داستان تداخل داشت!
واقعیتش توازن هم بین رابطه عاشقانه و معمای داستان برقرار نبود...زیادی عاشقانه بود.
و واقعا زود عاشق شدن...!
واقعیتش وقتی با اخر فیکشن رسیدم دیدم قاتل پیدا نشد عصبی شدم و تو افتر استوری ادامه پیدا کرد که...افتر استوری به نظرم قوی تر از خود فیکشن بود.
ولی مشخص بود که یه سناریو کلی تو ذهن نویسنده بود...شاید اگه بیشتربه جزئیات می گرداخت کارش خیلی بهتر میشد.
ولی در هر صورت چیزی بود که جاهای هیجان انگیز داشت...نمی تونم منکر اینبشم که اوایل که با هم بحث می کردن ولی نا محسوس لباشون بهم می خورد و این چیزا برام سوییت نبود....خیلی هم بود.
خسته نباشی!
RM. kiute.ARMY
سلام سلام!
تهمت نزن دختر دمپایی کجا بود؟😔 *قایم کردن چکمه، یادمه مامانم یبار دید دمپایی روم اثر نداره با چکمه منو زد...هرچند بازم اثری نداشت😭😭😂
به به مرسی کامنت خوشگل:)
همیشه این کامنت هات به دلم میشینه چون میتونم چهره جدی و بامزه ات رو موقع نقد کردن تجسم کنم؛ حتی حرکت دست هات:")