نویسنده | Trap.TC و Vulcan |
کاپل | کوکگی |
ژانر | عاشقانه . تراژدی . برشی تز زندگی . پزشکی |
محدودیت سنی | ندارد |
تعداد صفحات | 62 |
مقدمه:
میتونستم از نگاهش این رو بخونم که به درمان بیماریش امیدواره و قراره خیلی زود، بیمارستان رو ترک کنه. این موضوع همیشه خوشحالم میکرد؛ چون عاشق این بودم که ببینم بیمارها با پای خودشون از بیمارستان بیرون میرن و دیگه هیچوقت برنمیگردن.
و در نهایت... همین اتفاق هم افتاد.
اون بیمار با چشمهای براق و نافذ، یک روز صبح بدون اطلاع من بیمارستان رو ترک کرد و تنها چیزی که از خودش برای من به جا گذاشت، یه نامه بود؛ یه کاغذ کوچک زرد رنگ که فقط یه جمله به روی اون به چشم میخورد.
«میخوام اینبار زندگی کنم...»
شرط کامنت: حداقل 6 کامنت به بالا
:Vulcan
: Trap.TC
پ.ن: کامنت های عزیزانی که این مینی فن فیکشن رو خوندن و خوششون اومده، باعث تداوم قرارگیری پست با کاپل کوکگی میشه👀
در صورت نرسیدن تعداد کامنت ها، نوشته جدیدی اگر با کاپل کوکگی بود، دیر قرار میگیره یا خدایی نکرده قرار نمیگیره:(
پ.ن2: کیا اسنو فاکس و نویسنده ی محشرش رو یادشونه؟:))) کامبک قوی و خفنش بالاخرهههه بعد از این همه مدتتتتت😭😭😭 با نویسنده چیکی چیکی بنگ بنگ و دولنت هم فیت دادهههه😭😭😭