BTS fanfiction

💜👽📚 محفل دریده شدگان در راه بنگتن و فضایی های فن فیکشن خوان برتر 📚👽💜

فن فیکشن Sugar Mommy

◾FULL◾

نویسنده HANOUL 
نوع روابط جونگکوک×سانا
ژانر درام . مافیا . کمی انگست . عاشقانه
محدودیت سنی 12+
تعداد صفحات 210

     

مقدمه:

"خودت اینو نمی دونی اما فقط بخاطر وجود توعه که به نفس کشیدن ادامه میدم" 

        

⛓⚜🍷DOWNLOAD🍷⚜⛓

  

805_vpfe.png

۸ ۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
رز
۲۷ مهر ۲۰:۱۶

سلام سلام

از کجا باید بخونمش ؟

RM. kiute.ARMY

سلام خوشگلهههه😎🔥

جینجر
۲۶ شهریور ۰۶:۰۶

یکی بگه چرا همیشه وقتی سهیا بهم پیام میده آنلاینم؟ بعدم نمیتونم بهش نه بگم؟ چه وضعشه؟؟ چرا من باید جور استریت نوشتن اینو بکشم؟؟

زیاد دراماتیک نشم-

یه عدد فن فیکشن با قلم متوسط، رابطه استریت نه چندان پررنگ، رازایی که بیشتر به خاطر نوع نوشته مرموز دیده میشدن و یه پوستر نه چندان ماهرانه مثل اسمش. نقطه قوتش غیر قابل پیشبینی بودنش بود. در طول فیکشن رفتارای شخصیتا چیزی نبود که انتظار داشتم.

کنجکاوم واسه چی فیکشن های استریت خواننده های کمتری دارن. دلیل علاقه به شیپ های گی چیه؟! اونم از جانب طرفدارایی که اکثرشون دخترن؟

RM. kiute.ARMY

جمهوری خلق سهیا😔♥

اووو که اینطور👀

والا خودمون هم توش موندیم😭😂 شاید از شدت استریت بودن زیادیمون ترجیح میدیم اون شخصیت مرد جیگر با یه مرد باشه تا ک.ونمون کمتر بسوزه اگه با یه زن باشه🤣
«»
۲۳ مرداد ۱۴:۱۰

سلام تو تلگرامم چنل دارید؟

من سایتتون زیاد بهم دسترسی نمیده

RM. kiute.ARMY

سلام جان دل*^*
نه عمرم:"(
ایناز
۱۷ مرداد ۱۵:۳۳

عالی

RM. kiute.ARMY

نوش جوووون😎
جوهاتسو
۱۲ مرداد ۰۰:۱۲

ناموساا؟

جنگ جهانی سوم برای ....:) اوکی نمیخوام اسپویل کنم

به نظرم خوب بود و همینطور که برادر جاک اشاره کردن سانا جدا شوگر مامی نبود. وقتی نوشته بودی شوگر مامی انتظار داشتم یه ده سالی باهم اختلاف سنی داشته باشند. البته اینم درسته که سانا جونگ‌کوک رو زیر پرش گرفت و رسما بهش قدرت داد.

خلاصه که خسته نباشی ولی به نظرم کاش تو اسم لی جونگ‌سوک یه تغیری میدادی

حقیقتا جاهایی که توی متن خط پایین رفته بود و جونگ اول میموند و خط بعدی سوک، فکر میکردم جونگ‌کوکه:/ یا شایدم اشتباه از من بوده

بعدشم فکر میکردم بخاطر تشابه اسمی جونگ‌سوک داداش جونگ‌کوکه

در کل بین کارهای استیریت خوب بود و ایده‌ش رو دوست داشتم.

ولی برام سواله که وقتی لیسا کنار اون آبشار الکل بود و کوک فنک رو توش انداخت، لیسا نسوخت؟ حقیقتا تا حدودی انتظار داشتم کشتن مامان بزرگ و اون دختره یکمی هم بخاطر اون اتقاق و یا سوختگی‌ش باشه!

در آخرم من رابطه مادربزرگ و جونگ‌کوک رو نفهمیدم. یعنی مادربزرگ بیولوژیکش بود و یا فقط بعد بدبختیش بهش پناه برده بود

در آخرمعذرت می‌خوام حتی اگر با یک کلمه‌م باعث خستگیت شده باشم چون حقیقتا فیک نویسی کار کمر شکنیه و واقعا ماچ به انگشتات.

کار خوبی بود و یه سری ایرادات کوچولو داشت✨😘

درضمن دد میدونم قرار سوال مسخره‌ای بپرسم ....ولی خوبی؟

میدونم من هیچ وقت قرار نیست دردی که تو کشیدی رو حتی حس کنم چون هر آدم برای هر فرد یه معنی داره فقط میتونم تسلیت بگم و تنها کاری که از دستم برمیاد، گوش دادنه!

تعریف از خود نباشه من شنونده‌ی خوبیم هر وقت که بخوای من گوش میدم(میخونم:))

RM. kiute.ARMY

به به کامنت شما عشق من که مثل همیشه دقت میکنه و مفید و زیبا مینویسه😎💗💗💗💗

جون دلم قربونت بشم که:)
فدات بشم جانان ممنونم♥
من خوبم شکر خدا میگذرونم..
قربون مرامت برم نفس:>

جاک
۰۲ مرداد ۲۲:۰۸

سلام. خونده بودمش و یادم رفته بود نظر بدم.

حقیقتش از فیکایی با اعضای توایس‌ خوشم میاد. قشنگن‌.

ولی خب... سانا همچین شوگر‌ مامی نبودش... همون لقب گربه لوس که جونگ کوک بهش داده بود بیشتر بهش میومد. تفاوت سنی شون واقعا خیلی زیاد نبود، و غیر از اون انتظار داشتم سانا بیشتر بخواد جونگ کوک رو کنترل کنه. یه مقدار اون مامی تو وجودش کم بود. البته ثروت جونگ کوک هم همچین کم نبود پس شوگر هم منتفیه‌، ولی از لحاظ روانی سانا واقعا ساپورتیو بود. اینش به دلم نشست.

داستان مافیایی نسبتا روونی بود، از کوتاه بودنش واقعا راضی بودم.

شخصیت ها خیلی قشنگ انتخاب شده بودن و یه هارمونی کره ای جالب داده بودن. لی جونگ سوک ولی یکم گیج کننده بود چون واضحا گفته نشد دقیقا چه گذشته ای با سانا داشته. انتظار داشتم واضح گفته بشه دقیقا چجوری عاشق سانا شده ولی شایدم نویسنده میخواسته این ابهام بمونه.

بلاهایی که سر جونگ کوک اومد خیلی غم انگیز بود و خشمی که مدام توی خودش حس می‌کرد اما نتونست هیچ وقت کامل تخلیه ش کنه (طبق نظر من) خیلی طبیعی بود.

از لیسا خیلی خیلی خیلی زیاد بدم اومد. نفرت انگیز ترین شخصیت فیک بود. اون هدیه آخری که برای جونگ کوک گذاشت.... خدای من!

پایانش ولی... چطور بگم؟ بهم حس پوچی داد از خوندن فیک. گفتم این یه افتضاح کامله. اینهمه قتل و بدبختی و فرار فقط به خاطر دوتا حلقه؟ اون پیرمرد احمق با خودش چی فکر کرده بود که همچین کاری کرد؟؟؟ میخواست چیو نشون بده؟ ارزش عشقش رو؟ یا میخواست واقعا یه جنگ بین بچه هاش راه بندازه؟؟؟

پایانش واقعا منو به فکر فرو برد. پدر کوک یه معمای لاینحله‌ برام. معمایی که اگر حلش کنم در هر صورت دلم میخواد میرفتم توی فیک و خودم می کشتمش...

ممنون ازت نویسنده بابت این فیک زیبا، خسته نباشی! ددی شی شما هم همینطور♡

RM. kiute.ARMY

سلاممممم تاج سرمممم*^*

به به مرسی کامنت جاک خانم!! قربون انگشتات😎💜💗💜💗
عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه
۲۸ تیر ۰۰:۱۶

عالیه بریم بخونیم.

RM. kiute.ARMY

جووون بزن بر بدن😎
Yeah, we never felt so young
When together sing the song
서로의 눈 맞추며
비가 내려도
Yeah, we never felt so right
When I got you by my side (My side)
함께 맞던 별 따라
Oh, we young forever
이렇게 노래해 (We ain't never felt so young)
Won't you hold my hand? (Yeah, we never felt so right)
Need you here tonight (We ain't never felt so young)
Oh, we young forever (Never felt so young)
Yeah, never felt, never felt so young

.::Take Two::.
.::BTS💜ARMY::.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان