BTS fanfiction

💜👽📚 محفل دریده شدگان در راه بنگتن و فضایی های فن فیکشن خوان برتر 📚👽💜

فن فیکشن CAMELLIA

FULL

نویسنده BABY:)
کاپل ویکوک/کوکوی . سورا . یاشایچی . ریوشایچی . یاشامین 
ژانر

امگاورس .  عاشقانه .  مدرسه ای . تریسام . اسمات . امپرگ . GANG AU . کمی انگست . جنایی . ورس 

محدودیت سنی 18+
تعداد صفحات 1061
ناشناس نویسنده کلیک کنید "

 

برشی از داستان:

جونگسوک سمتِ صندلی‌ای که توی حیاط خونه بود حرکت کرد،به ارومی روی صندلی جا گرفت و دستی به روی میز کشید.

+همون کسی بود که به گروه خیانت کرده بود؟نگفت همدستی داره یا نه؟

_یکم بهتر نقش بازی کن!این نگرانیت و مضطرب بودنت،همه چیو لو میده!

زمزمه کرد و خاکِ روی دستکشِ چرمی رو فوت کرد..نگاهِ نافذش رو به آلفای عسلی رنگ داد و همراه با لبخندی که هیچوقت از لب‌هاش پاک نمیشد،سر حرف رو باز کرد.

_برای چی وارد این راه شدی؟

+بخاطرِ خواهرم! 

آلفا بعدِ چند ثانیه،گفت و نگاهِ یاشا به سمتِ بقیه‌ی افرادِ حاضر به کنارِ خونه ویلایی کشیده شد.

با یه اشاره،اعلام کرد که میتونن کارشون رو شروع کنن،و عرضِ چند ثانیه،اون خونه‌ی ویلایی داشت توی اتیش میسوخت.

یاشا از روی صندلی بلند شد و یه دستشو روی شونه‌ی آلفا و یکی رو پشتِ گردنش گذاشت. 

_میدونی چرا روشای قدیمیِ یاکوزا رو دنبال نمیکنم؟بخاطرِ یه خیانت،انگشتشونو بِبُرم؟برای من شبیه این میمونه یه وسیله‌ی شیشه‌ای که شکسته رو با چسب بچسبونی و دوباره استفاده‌اش کنی!

درحالی که حرفش رو بیان میکرد،پشتِ گردنِ پسر رو نوازش میکرد.ریو به سختی بزاقشو قورت داد.

ریو میدونست که یاشا داره درموردِ خیانتِ خودِ آلفا به گروه غیرِ مستقیم بهش اشاره میکنه..پسر بزرگتر با دیدنِ ترس تو نگاهِ آلفا،خندید و پیشونیش رو به پیشونیِ آلفا چسبوند و گفت. 

_من عاشقِ اینم که ترس رو توی نگاهِ شکارهام ببینم!من زاده‌ی تاریکی‌ام! 

انگشتای بتا به ارومی از گردنِ ریو حرکت کرد و با رسیدن به قسمتی که قلبش میتپید،چنگی زد که صورتِ آلفا توهم رفت.

بتا سرشو رو شونه‌ی آلفا گذاشت و توی گوشش شروع به زمزمه کرد. 

_اون روزی که داری زیرِ دستام جون میدی،قلبتو بهم بده! 

دستی به یقه‌ی آلفا کشید و سرشو از روی شونه‌‌اش برداشت و به خونه‌ای که همه جاش سوخته بود،چشم دوخت و خندید.

چاقویی که روی میز بود رو برداشت و خیلی نامحسوس،روی سینه‌ی ریو گذاشت و اونو به پایین امتداد داد. 

_قلبت...اونو میخوام و بدستش میارم!منتظرِ اون روز باش!

+دوست دارم تو دستات جون بدم یاشا میزاکی! 

بلاخره حرفی زد که باعثِ شد ابرو‌های بتا بالا بره. 

_به وقتش...همه چیز به وقتش!

روی لب‌های آلفا زمزمه کرد و ازش فاصله گرفت.

   

DOWNLOAD₰

شرط کامنت: حداقل 14 کامنت به بالا

   

805_vpfe.png


پ.ن: کامنت های عزیزانی که این فن فیکشن رو خوندن و خوششون اومده، باعث تداوم قرارگیری پست با کاپل تهکوک/کوکوی میشه👀

در صورت نرسیدن تعداد کامنت ها،نوشته ی جدیدی اگر با کاپل نامجین بود، دیر قرار میگیره یا خدایی نکرده قرار نمیگیره:(

۲ ۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
اونی که دوست داره جای بم تو لایو زیر خواب کوک بشه
۲۳ آبان ۰۳:۱۵

سلامممم ددییی من برگشتممممممم

خیلی ذوق دارم، خیلی ذوق دارم، خیلی ذوق دارم!!!! 

بعد از چند ـقت اومدم مثل ادم یه فیک از سایت تو خوندم قبلش کل تابستون داشتم توی واتپد میخوندم و اکانتم خراب بود نه میتونستم لایک کنم و کامنت بزارم و نه کسی رو فالو کنمT_T 

خب حالا دلم خیلی برات تنگ شدت بود!!! 

خیلیلییییییی بیش از اندازه دلتنگت بودم ددی T_T

خب حالا در مورد فیک نظر بدیم: 3>

ببین ویکوک خوب یود اما جونگ سو و آکیرا خیلی بهم چسبید اصا این کاپل یه جور دیگه قشنگ بود براش مردم و زنده شدم یه حاهایی نزدیک بود اشکم برای آکیرا دربیاد T_T (انقد فیک خوندم و اشک ریختم دیگه پوست کلفت شدم اما بازم با خوندن دوباره دزیره اون دفه گریه کردم تنها فیکیه که هیچ صد دفاعیی جلوش ندارمT•T) 

ببین اون قسمت که جونگ سوک درمورد یاشا گفت جیگرم کباب شد برای بچه!!! 

ولی بازم اون بی صاحاب چه خبرش بود اون موقع تو اون سن رل داشت اونم یه آلفا!!!! 

منم آلفا میخواممممممT•T (ترجیها جونگ کوک باشه اون آلفاعهT•T) 

بیبی جون کارت خیلی قشنگ بود توی ۵روز تمامش کردم ببین عاشقش شدم جوجه♡♡♡

ددی بی زحمت این بچه رو یه دور بیار پیش من دستاش رو ماساژ بدم خیلی ازشون کار کشید سرشم حجامت بکنم که قشنگ ذهنش برای ساختن یه فیک خفن دیگه باز بشه دستاشم جون بگیرن

ددی خودم بیا پیشم یه ماساژ vip برات انجام بدم عزیزم تمام خستگی بدنت رو از بین ببریم

شت... چقد حرف شدم 😂

خب دوست دارم 

شب خوش♡☆

RM. kiute.ARMY

سلاممممممممممم عشق مننننن بیا بغلم ببینممممT^T
قربون ذوقت جیگرررر😎💋💋💋💋
ای وای چراااا:"(
بیا بغلم جاناننن😭😭😭💜💜💜💜
عشق مننن:"))))

حق حق حققققق!!

واقعا نیازمند آلفا نامجون شکل هستم...

منم بیام باهاش؟؟ سه تایی ماساژ بازی🤭
عشقم آدرس بده سینه خیز بیام👀🔥

جووون فقط حرف بزنT^T
منم دوستت دارممممم!
شب شما هم بخیرT^T
ناشنا
۲۹ مهر ۲۱:۴۷

شت اقا فقط منم که گیچ شدم ؟ حس خوبی به پایان این ماجرا ندارم T_T 

RM. kiute.ARMY

نه بابا دونت ووری
مسیحآ
۲۴ مهر ۱۷:۴۰

سلامی دوباره بر ددی:)

داش من اینو هفته قبل خوندم گفتم بیام یه نظر گوهر بار بدم....خیلی شخمی بوددد....

آخه چرااااا....من از اول تا آخرش منتظر رو هم ریختن تهیونگ و جونگسوک بودم...ولی اون رفتنت...از اون روزه تا الان دارم عررر میزنم _

ولی به به یه شاهکار کلیشه شکنی بود ...دمش گرم ...

کجا برا دست بوسی باید برم؟

؛)🙂

RM. kiute.ARMY

سلام ب روی ماهت عشقمممم!

کار ما بازی با اعصاب و روان شماست بخدا🤭

آدرس میدم بیا خونه ی ما دوتایی بریم(¬‿¬)
𝓑𝓪𝓫𝔃 𝒞𝒶𝓉
۲۲ مهر ۲۰:۴۴

سلاممم

نویسنده‌ی فیکشن کاملیا هستم و میخواستم از نظرای زیباتون تشکر کنم:>

اهم اهم...اینجام به چندتا از سوالای ریدرا جواب بدم که امیدوارم ببینن و به جوابشون برسن

به جوهاتسوی عزیز:اولا عاشقه اسمتم:>نکنید اینکارو با من...میزنه به سرم اسمشو میارم تو نوشته‌هاممم

اوکی اسمت یه گوشه از ذهنم میمونه!:>

 

اهم اهم

خب پرسیده بودی که تهیونگ بچه زورگو بود یا نه...باید در جوابه سوالت بگم که نبود ولی از اون بچه‌هایی بود که تنش برای کتک کاری میخارید و با قلداری مدرسه درگیر میشد.

لقب وی...برمیگرده به همون راهنماییش که حتی لبخند جوکر هم متعلق به لقبشه...هاها البته چیزه خاصی برای لبخند جوکرش تو فیک نیاوردم

ولی ایده داشتم یه جایی بگم که این لقبه جوکرش برمیگرده به قضیه‌ای که سر یه درگیری تهیونگ کناره‌های لبِ طرف رو پاره میکنه با چاقو

ولی هاها...نیاوردم دیگه...نشد یعنی موقیعتش پیش نیومد

و همچنان خواهر ریو مشکلی نداشت ولی یاشا بخاطره کاره ریو...هم خیانتش و هم دزدیدن برادرش،میخواست خواهرشم بُکُشه و اون تیکه که میگه خواهرتو نجات دادی بخاطره همین بود

و Rokajaki عزیز:خوشحالم که تونستم کسی که زیاد حوصله نداره فیکای طولانی رو بخونه،مخصوصا عینه خودم،به وجه بیارم که بشینه بخونه

و از کسایی که تو ناشناس برام نظر گذاشته بودن هم ممنونم:>>>>

انرژی خاصی به ادم میدید،همه‌اتون^^

عام سوالی داشتید بپرسید بهتون جواب میدم:>

RM. kiute.ARMY

به به مقدم خانم نویسنده گلباراااان😎💋

ریدر ها
Rokajaki
جوهاتسو
sanam
۲۱ مهر ۱۵:۱۱

کجاست این نویسنده که همینجا ازش خواستگاری کنم منم ای ان تی پی ام خوشگل من بیا برات گل کامیلیا بخرممممم

اصن زبانم قاصرعرررررررررررررررر دد خودتی چند تا جمله اضافه به نویسنده بگو بگومن خواستگارشم تا هم قبول نکنه ولش نمیکنم این چی بود خداوکیلی خدابود اصن شخصیت جونگ سوک خیلی دوست داشتم حس کردم خودمنه خانواده همیشه اولیت اول برامو نقش جونگ سوک دقیقا همین چیز برام تداعی میکرد دلم برا ته سوخت هی کتک میخورد ولی جدا از این حرفا جز 10 تای اول فن فیکشن هایی که خوشم اومد ازش شک ندارم هزار بار میخونم تا حفظ شم

RM. kiute.ARMY

البته بگم ها!! اینجا کسی دو نفره ازدواج نمیکنه، من همیشه نفر سوم ازدواجتونم😔

لامصب روح و روانمونو به کام مرگ کشوند:")))))
عزیزمممم😭😭😭😭

حسابی گوارای وجودت زن😔
Hannah
۲۰ مهر ۰۰:۵۶
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

خیلی خببببببببببب🫨🫨🫨🫨🫨

ینی اصلا نمیدونم چی بگممممممم🫠🫠

قابل توصیف  نیس اصن داداش

هم کاور خوب، قلم خوب، اصلا همه چی خوب😭🫂

از نویسنده واقعا ممنونم خیلی عالی بود دستت طلا داداش❤

 

اصلا یه کراش خاصی رو جونگسوک دارم خیلی عسله لعنتی🙂

کوک هم یه آبنباته لامصب😭

تهیونگم هم س*سی بود هم مظلوم😅🧡

جونگسو و امیرا هم که یه لول دیگه بودن😈

راستی ددی چطوری عجقم☀✨

RM. kiute.ARMY

نوش جون شمااااا😎

جونگسوک عشقققق
تهیونگ که خدا بود لامذهببب🤣

خوبم دلبرم تو خوبی؟T^T
Rokajaki
۱۳ مهر ۱۱:۵۶

فکر میکنم جز فیکایی بود که یه تیکه اش رو هم نباید جا مینداختی چون هر لحظه اش و کلمه به کلمه اش قشنگ بود با اینکه ویکوک شاید نقش اصلی نبودن(بودنا ولی بنظر من اکیرا و یاشا نقش های اصلی بودن) 

و از نظر من خیلی ذهن خلاق و قلم خوب و قویی میخواست که یه خواننده مثل من که کم حوصله است و یکسری صفحه هارو رد میکنه کلمه به کلمه فیک ۱۰۰۰ صفحه ای رو بخونه. چون فیکی بود که هیچ جاییش ادبی نمیشد و کلش فرایند زندگی شخصیتا بود.

واقعا ازت ممنونم که این فیک رو نوشتی چون احتمالا بخوام چند بار دیگه بخونمش🫠🤍

 

و اکیرا شخصیت مورد علاقم بود😭😭😭 

RM. kiute.ARMY

به به پس باب میل بوده بانو😎

وای خدای منننننن واقعااااا خدا بووووووود این شخصصص😭😭😭😭😭
جوهاتسو
۱۰ مهر ۱۱:۳۷

در آخرم میتونم برای انتخاب اسم فیکت، بمیرم!

و در پایان چیزی به جز زیبایی ندیدم و از اونایی بود که دلم نمی‌خواست تموم شه.

حقیقتا خیلی رابطه تهیونگ و جونگ‌کوک رو دوست داشتم و بیشتر تهیونگ که مثل من خوشتیپ میبینه ضربه مغزی میشه🤣

 

ولی در نهایت یه چندتا سوال دهنمو درگیر کرد.

چرا تهیونگ نگفت در دوران راهنمایی چه بلایی سرش اومده یعنی از اون بچه‌زورگیرا بوده؟!

یا اصلا لقب وی به چه مناسبت بود؟

مشکل خواهر ریو چی بود و چرا ریو گفت برای نجات خواهرم؟ مگه عاشق یاشا نبود؟

ولی دلایل این رفتار خانواده جئون اوایل برام عجیب بود و هرچقدر که به انتها میرسیدم، بیشتر شگفت زده میشدم و خب چطور بگم فقط مامانا هستن که اینجوری رفتار میکنن. قصد کشتنت رو دارن ولی کسی بیاد جلو میکشنش!

دارم فکر میکنم چی باید میگفتم🥲 

به طرز عجیبی دلم میخواد گریه کنم

 

وجود هایجین هم واقعا خیلی احتیاج بود! ته تغاری للعنتی با دختر تهجونگ چه لاسیم میزد ماشالا

 

راستی آراتا رو اون بابابزرگه برای جانشینی و ازدواج با آکیرا انتخاب کرده بود که با جونگ‌سو که میت پسرش بود مخالف میکرد؟ نمی‌دونم چرا ولی یه حس اینجوری ای داشتم

بازم دمت گرم خیلی خوشم اومده از خودت و قلمت♥

 

 

RM. kiute.ARMY

تهیونگش خیلی خر و بامزه بود بخدا🤣🤣🤣🤣


خانواده اش اینطور بود که فقط ماها حق داریم اعضای خانواده ی خودمونو اذیت کنیم بقیه گ.وه میخورن😔🚬

ته تغاری ها ترسناکن👀

مرسی کامنت پر ملات خوشگل خانم😎💋
عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه
۰۹ مهر ۱۵:۱۸

آهنگ بشمار ویناک را پلی کرده و به سوی خواندن می‌رویم.

RM. kiute.ARMY

دیس ترک رضا پیشرو و تهی رو پلی میکنم و برات شیک میزنم!
جوهاتسو
۰۷ مهر ۱۰:۱۵

چه عجب یه بار زوج افسانه‌ایمون جفت حقیقی نیستند. بتان ای خداااا ای جون نقص کلیشههه

من تازه اولاشم ولی دارم حسابی باهاش حال میکنم!

عاشق تهیونگم که از هاتی کوک ولو شد🤣

ولی دلم میخواد مثل تهیونگ و بابای جونگ‌کوک ،جونگ‌سو، سواستفاده گر باشمم:))

آخه مرد تو با همون جونگ‌کوکی تون ،۴ تا بچه دارین! به همین برکت که خانواده یاکوزا برای بچه پنچم کلنگ زدن 😂

ولی اون جایی که یاشا پای اون پسره رو شکوند یه جوریم شد. درد رو تا اعماق وجود و ماتحتم حس کردم.

و حس غریبی بهم میگه تهیونگ گذشته سیاهی داشته

فعلا برم ادامه‌شو بخونم، بازم میام

بوس به قلم نویسنده

RM. kiute.ARMY

یعس یعس😎🍷

شخصیت تهیونگ برام خداس🤣🤣🤣

بابای کوک خیلی اصرار داره فرزند بیشتر زندگی بهتر😔😂

من تا سر آپاندیسم اومد دردش!!

یوهاهاهاها😈

بوس متقابل ب شماااا😎💟
دختر زیبا تو دریا
۰۶ مهر ۱۳:۲۰

جنایی امپرگ؟

این دیگه نوبرههه

من موندم کلی فیک جدید اپلود شده و کلی کامنتی که باید بزارم

بریم که شروعش کنیم🚶🏻

 

RM. kiute.ARMY

یه یا علی بگو و کامنت دادن هارو آغاز کن😎
zahra mansouri
۰۵ مهر ۱۷:۲۱

برای این خلاقه و ژانر میخام صلوات بفرستم🛐✨

RM. kiute.ARMY

ختم صلوات باس گرفت آجی....
AvA
۰۵ مهر ۱۵:۰۷

شدیداً نیاز دارم اینو شروع کنممممم ولی هنوز خوابم برای مدارس تنظیم نشده هیققق امید وارم هفته بعد شروعش کنم چون هم پسترش خفن میزنه هم ژانرش

RM. kiute.ARMY

چهارشنبه ها بخون که آخر هفته خیالت راحت باشه👀
kookv 🐰🐯
۰۵ مهر ۱۲:۱۳

سلام ددیییییی 🥲

بالاخره بعد چند روز اومدم سایت و بگو چی دیدم 🙈🙈🙈🙈🙈

کلی فیک فول 🫥🫥🫥🫥🫥🫥🫥🫥

موندم چرا هر وقت من نیستم رایتر ها همش فیک میدن بیرون اما وقتی هستم دریغ از یه خط 🐵🐵🐵🐵🐵🐵

ولی ددی تا اومدم سایت چشمم خورد بهش گفتم ایول خورشهههههه ژانر مورد علاقه ان و بگو چی امگاورس 🥺🥺🥺🥺

مرسییییییی نویسنده شی و ددی ژذابم 😘😘😘😘

خلاصه رو که خوندم دلم رفت من برم بقیه اش رو بخونم 🤤💋💋💋💋💋

RM. kiute.ARMY

سلووووم عشق من*^*
خوش اومدی نفسسسس😭💚💚💚💚
یعس😎🍷
شما که میای میشی الهام، شما که میری میشی مشوق نوشتن تا برگردی😎
یععععععسسسسس!
قربونت بره ددی😎🔥
جووووون😎💜
ماه‌ِسه
۰۴ مهر ۱۸:۴۶

ای جونمممممممم یهههههههههه 

 

چ کرده این نویسندهههههه 

 

ناز شصتت بابا جووووون

 

1000 صفحههههه 

 

زبونم قاصره🥲🤌🏼

RM. kiute.ARMY

زبون من جاسمههههه😭
همون جکی قدیمی...
۰۴ مهر ۱۷:۴۸

وقتی میگین ورسه یعنی جفتشون الفان؟ 

و اینکه دد بیشتر ویکوکه یا کوکوی؟

RM. kiute.ARMY

جفتشون آلفا که نیستن اما هم رده ان تو دنیا امگاورس👀
ویکوک در نظر بگیر.
𝓑𝓪𝓫𝔃 𝒞𝒶𝓉
۰۴ مهر ۱۴:۱۷

دد یه سکته‌ی خفیف زدم بخاطره فیکم

همونطور که گفتم زمانی میزاری که انتظارشو ندارم و بگم...از الان که دیدم مطمئن شدم بینظیر درستش کردم و قراره الان برم پی دی افشو ببینم🤌🏻💗

وای دد

روی مبل نشسته بودم و با دیدنش،یه لرزی تو تنم نشست و بوم...شوکه شدم😂🤌🏻😔💗

 

RM. kiute.ARMY

ای قربونت برم من که😭😭😭💜💜💜💜

عفففف لرزتو قربون😈🍜
دختر تهکوک
۰۴ مهر ۱۲:۴۲

الان تهکوکش تریسامه ؟ 

بعد اگه هست یکی از این سه تن  ( جونگکوک تهیونگ و اون یکی که نمیدونم کیه ) حامله میشن ؟ 

بابا من امپرگ نمیخوامممممم

بدم میاددددد 

ولی میخونم چون تریسام دوست دارم 

به امید تو ددی 

بوس بوس دختر تهکوک

RM. kiute.ARMY

نه👀

من فقط در حضور وکیلم حرف میزنم😔

نه نگران نباش امپرگش برای تو اوکیه😎

جوووووون🤣🤣🤣🤣
قربونت بره ددی😎

بوووووووس متقابل!
Yeah, we never felt so young
When together sing the song
서로의 눈 맞추며
비가 내려도
Yeah, we never felt so right
When I got you by my side (My side)
함께 맞던 별 따라
Oh, we young forever
이렇게 노래해 (We ain't never felt so young)
Won't you hold my hand? (Yeah, we never felt so right)
Need you here tonight (We ain't never felt so young)
Oh, we young forever (Never felt so young)
Yeah, never felt, never felt so young

.::Take Two::.
.::BTS💜ARMY::.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان