سلامم
من تازه وارد سایت نشدم ولی تازه اقدام به اعلام ظهور کردم
فشارگگگ
بخدا کلی حرف چیده بودما همش پرید
ددیشیی میشه بیای هیونگم شیی؟
بیا آشنا شیم اصن.
من گلم تو منگلی
باهم میشیم چادر گلگلی.
هیونگ (تونخایهمبازمیگمهیونگ)
فیکای سایت خیلی چیزن
چیززز
گاد
اره
خیلی گادن
اصن کراش رو همش
خب چخبرا
...
زدن زر*
محتوا؟ عامم خب ژانرش مثل همیشه نقد اجتماعیه..
نمیدونم چرا انقد علاقه دارم به این ژانر و همش دارم از اینا مینویسم.
دلم میخواد باهاش مبارزه کردن و تلاش برای اونچه که میخواییم رو انجام بدم.
هدف اصلیش مقاومت و قوی بودن و اعتماد به نفسه..
و البته مثل همیشه با چاشنیِ خانوادگی.
عای عای مرسی ددی هق..
ببین من متوجه شدم علاقه ی زیادی به گذاشتن اسم اعضا روی فیکشن هام دارممم
منتها دیدم جیمین زیاده شده، میخوام این یکیو بزارم جونگکوکیِ ما
یادش به خیر این...
اولین وانشاتممم و سومین کارم توی سایت..
هرچند منتظرم نیست و نابودش کنم،فقط به این دلیل صبر کردم که تگم نپره
راسته که میگن آدما وقتی کارای قدیمیشونو میخونن دلشون میخواد بمیرن
سطحی بودن تا کجاااااااا
هرچند همین الانشم اونقدرام تعریف نداره ولی چون الانه متوجه نمیشمم
باز چند وقت دیگه زیر پست جیمین و استانبول همچین چیزایی رو میگم
سلام
ولی آتنا در ۱۸ فروردین اعلام کرد که فیکی به نام jimin مینویسد و در آخر هم زده coming soon ..
و حالا من :
یه فیکشن مینویسم که توش استری کیدز و بی تی اس باشن .
خب حالا تیزر کدوم کلیپ ها باشه ؟
خب کلیپ ها دانلود شد .
حالا آهنگ تیزر چی بعد گشتن قرنی پیدا میکنه :
همه چی اوکی شد .
فعلا برم پوستر درست کنم عکس خوب نیست حالا اسم فیکشن چی باشه ؟
اونم پیدا میشه تا وقتی میخواد بره فیک رو بنویسه ..
اوکی خیلی بد شد دیگه ادامه نمیدم ..
و خودم میمونم خدا و اون همه کلیپی که دانلود کردم .
میخوام یه فیک بنویسم..
اسمشو بزارم جیمین..
آره..
😂
همینجوری گفتم در جریان باشین..خیلی از این فیکای زندگینامه ای طور دوس دارم..
واو میم مثل مادر میم مثل مرصی ج مثل جیغ عین مثل عر ف مثل فاک الف مثل اسم قاف مثل قشنگ میم مثل مرگ برای مادر (یاع یاع یاع یاععععع میدونید ک مادر منظورم کیههههههههههه *-*)عرررررررررررررر خیلی خوب بودددددددددد تنکیو واقعا حالمو خوب کرد *-*...#ویکوک_فور_اور :)
/$0$\ خوف من چی کال تونم که دددی شوگل نامجونی رو دوست دالم*^*!!!؟
~>0<~
~>3<~ نوج نوج نوموخوامممم-0- ~~~ (پنچولاشو رو لباس نامجونی سفت موکونه و بالا تر موره و رو سونش میره >0< )
خیلی خوب بوددد عالییی بوددد کلا در حال عرر زدن بودم موفق باشی نویسندهههههه👋💜
واقعا نمیدونستی؟😂😂😂 اشکال نداره الان بدون..
من همونم که میاد سرتو میخوره..انقدر حرف میزنه که پشیمون میشی..تو تلگرام😂
مامانم رفته کارناممو بگیره..یه ساعته رفته برنگشته..هم دارم برا مامانم استرس میگیرم هم کارنامم..آخه من چه گناهی کردم😭😭😭😭😭😭 دارم دیووونه میشممممممم...
خانه خراب تو شدم من من دیوانه ی عاشقققققققق..
یگزمزگگسگیطگگززگزگزگزمزمزگ
یکی بیاد منو جمع کنه
تئغبوتتزغازینواغیزناغزئناذزغینغیزوتنتلنعلنت
~>3<~
~*0*~
بخلللللللل /(#0#)\~~~~
کیووووووووت امروووز من رفتم استودیو..چون بهم گفتن صدام خوبه...رفتم واسه قصه گویی..
بعدم بهم گفتن میخوای بری صدا سیما؟
بعد منم گفتم مگه میشه؟
اونام گفتن آره اونا باید از خواهش کنن تا بیایی..
هیچی دیگه من غشششششششش
واااای کیوت این میتونه یه اتفاق مهم تو زندگیم باشه..
کیوووت😭😭😭😭 هیچ موقع فک نمیکردم با این صدای افتضاح ازم بخوان بیام برا رادیو😭😭😭😭 کارنامم هم میخوان بدن.. اگه تو کارنامم همه چی اوکی باشه..
مامان بابام خوشبخت ترین آدم روی زمینن😂😂😂
~*-*~ددی شوگل اینجا ددی شوگل اونجاااا ددی شوگل همه جااااا*0*!!آآآآآآآآآآآآآآممم$~$
@0@!!!!!
#3#ونغبنوغایغایزئناغ ئناغیزنغاذیزئناغینغازی ئذا ئذاغیغیذاز ئذاتغزیتالروتغبوتغبوتزبلتوزبلتزبوتلفزیتلیزوتی
ددی شوگل من نامجونییییی*0*
برید کنار>>(مثل پیشی تند از رو پای ددی شوکری بالا میره و با پنجولاش لباسشو موگیره و رو شونه نامجونی ددی میره و لیسسس لیسسسس بووج بوجججج>33<موکونه *~*
*0*!!!!!!!بیبی شکرییییی!!!!0(0!!!ینی تو ددی شوگری030 نامجونیااا؟؟؟
اااع0-0 دیانت نو دیوبت@3@!!!نونونونونونونو~>3<~ >0<!!!
اتنا جان دلم الان پیامت رو توی فیک دراگون یوکی عزیز دیدم میدونم یازده روز ازش گذشته...
اما چرا میخواستی باهام صحبت کنی عزیزم؟؟؟
چرا فحش بدم قربونت برم مگه میشه به کسی که همچین وانشات زیبایی در مورد ارزش وجود مادر بنویسه فحش داد؟؟؟
حرف هم که راجع به وانشاتت گفتم تا جایی که ذهنم می رسید دیگه...
باز هم چیزی بود من در خدمتم💜
من محبوب نیستم بچه ها خیلی بهم لطف دارن عزیز دل💜😅
*(* اوخیششش
فداا فداااا آب نباتااااا#0#!!!دو واجبس نمازو سلام*^* پیغمبر شیرین بیان اول دعا بعدا غذا*0*!!!!~*~*~یاامم-0-
(گزاشتن آهنگ بی تی اس )>>>>و بخل کردن پاهاش و قلل قلییی خوردن روی زمین#0#!!
/_*0*_|!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
(از شدت زود 20 سکته پشت هم ریز رد کرده و به چوخ ماخ تبدیل شده@~0
😎؟؟؟😗 سوییچ و خوردنی@3@!!!؟
عجب@)@....سوییچ را در دهان گذاشته و گهواره وار تکان می خورد/@3@\عوووو دارم سوییچ موخورن0^0
😎؟؟؟😗 تو تولد مییی
فایررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر 😎دیری دینگگگگ
توسط نامجونی بلعیده بشم0^0!!!
هومممم فکر خوفیه~*-*~!!!بعدش میرم سیخونک موزنم لوله گوارشتو و بوسس بوسس و یاام یووم موکونم*^* گل گلکتم می دم0^0
کیوت بیون بیون #0#~ کیوت از همه رنگگگگ سرتو با چی موشوری با آب رنگ هفت رنگ*^*
*0*!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ناغزب.نغاعبازنرنر.زناغزب.ناغزب.ناغبز.ناغبر.زناغرز.نار .ناغ.رناغر.زنغخهیزهزاغزینهغی.غهیز.ئنذ ز.ز
(به سورت جوجو ندیده به سمت مترجم شیرجه میزنه و میره بخلش موتونه*0* *8*موییی مویییی
چرااا نامجونیااا0^0(کرمی سمت مترجم رفتن و رو کلش نشستن و زیر لب آباز خوندن#3#)
اووووع030!!!های ادمین جدید*^*
0(0 ..... 0)0 نامجونیییییی ......-0- نامجونیااااااا =0= نامیییییی....-~-دومینو کجااا قایم شودی*)*!!!؟
(در حال کشتن زیر مبل >>>کله خم می کنه تا زیر مبلو ببینه><....نامینووووو-0-~~~>>رفتن تو اتاق به صورت بینگیلی و رفتن تو کمدا و زیر تخت و رو گشتن
@~@نام نام <<<رفتن تو آشپز خونه و تو کابینتا رفتن و کرمی دونه دونه زیر ظرفا رو گشتن~>0<~ناااامم مترجم کجااا آف شدی>~<\؟؟؟؟
@3@ نی کععع00(!!!/o..o\
@---@!!!تو کی بیدی؟؟؟؟0-0
=~=منظورم از مترجم نامجونیا بیده@~@!!!قایم شوده پیداش تونم0^0؟؟
~(*~*)~ (فورو بردن لپ مترجم در دهان و خولدن -0- آآآآآآآممم -~- ^~^ *~*
(بینگلی لرزیدن از مزه لپ مترجم#3#)
=0=نامجونا رو شیر موزت غیرت داشته باش یه چوچولو=~=!!!نگو که به هر کس می گی 0~0!!!!@.....@!!!
/=-=\ (در حال لپ کشای مترجم)
منووو ببوسسسس@3@موییی موییی~~~منوووو ببوسسس~#3#~وویییی ویییییی برای آخلییین بارررر>0<
:"/غااااررر غااااارررر...0-0!!!)<<<فکر نویسنده00/!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
030!!جدییی؟؟
:|ازت کوتاه ترم کککع:/!!من 156 قدم0-0 ولی ددی فکر کنم ...یا اومای باحال و غیرتی ای بشم من به بهه 😎 😂
دستام تا حالا از بقیه کوچولو عین دستای جیمین نسبت به اعضا کوچولویع 🤧💔
303!!!!!!( چشمانش پوت پوت هر دو از کاسه مثل نخود در آمد×-×
00)جدییی!!!بیام پس گردنتو هم بو کنم؟؟0^0یا...صبر کن بینم فدت چنده-.0 مترجم؟؟؟دستات بزرگ که نی0-0!!؟؟؟
نو نو نووو~>3<~!!!!!!!عمرااااا مترجم و بخورم*^*فقط گاز گوزی گرفتم لپاتو ببینم چوشتمخی یا نه که مزه کیک کاکایو می دادی با بوی نعنا و دارچین*^* *0*!
~*0*~یااااااااااااااااااااااااااااااام*~*(کله مترجم رو گاز گرفتن و بعد جدا شدن و لپاشو شوع به خوردن کرده*^*)
ایشالا همیشه لبخند بتونه بیاد رو لبهام^^و امیدوارم لبخند به لبا بتونم بیارم^^
O-Oنههه جونننن مننننننOoO!!!! .....
@0@!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بکشیننن کنار ببینم>0<!!!!!!!!!!مترجم افتخار داده داره باهام حرف میزنهههه*~*!!!
4 تا نبات بالا انداختن@×@
$..............$ جررررر مترجم کشنده من کجااا بودییی؟؟؟*=*اگه نخوردم کلتو !!)*-^!!!مخمو جرر دادی ناک گوز کردی نامجوناااا00/!!!!
این چه کاریه آخر وبتون داری با من می کنی هعییی می بینم می شاشم از خنده تو خودم030!!!!هنوز اون حال مترجم و اسفناج از دماغ ریدارا که میاد بیرونو پیدا نکردم$$
باعث افتخارم بود اتنا جان...
امیدوارم تو هم بیای و افتخار بدی داستان من رو بخونی که روز ولنتاین منتشر میشه😅💜
عااااااااااییییی😂😂😂😂😂😂😂😂کیوووووت..خدا نکشتت😂😂😂😂😂😂 دارم میمیرمم از خندهههه😂😂😂😂😂😂
قربان نویسنده**)جونننن داره آیا از آسمان ندا ی آید نویسنده با من حرف میزنه یا من مردم خبر ندارم303!!!؟
*8*یه بوس بده باباا از نوع چسب مایع سس ماس0^0
سلام بچه ها آتنا هستم نویسنده این وانشات..
اولین وانشاتم بود..و چون از روز مادر گذشتیم نوشتم تا قدرشونو بدونیم❤ممنونم بخاطر این نظرات خوبتون..
عررررررررررررر آلما وانشاتمو خونده عرررررررر😭😭😭😭😭😭
00/!!!!!!!!!!!
8/ااااع!!!
=-=_\ایشالا سری بعدی با تانک میام از نفر اول رد موشم*^*
مرسییی آتنا جون خیلیییی قشنگ بود💜💜😄💕💕
هیچوقت فکرشو نمیکردم، ولی حس میکنم دارم ویکوک شیپر میشم😶
فردا ازمون دارم نمیگیرم چی میگم..تو جدی نگیر XD.. بلاب بلاب بلاب @_@
من خوبم..و خسته تز ریخت کتاب تستی ها و ازمون ها :""""""")
تو خوبی مونیم؟ TT
آه آتی ... آتیییییییییی
هوفففف ..... منو یاد به چیزی انداختی...
یه حقیقت شیرین.....خیلی شیرین.....
مادرم.. و پدرم.....اونا یک نعمت بزرگن.
هوم : )))))
یه حقیقت دیگه هم فهمیدم
... هوف.... میخوام بگم ....
.
.
بعدا میگمش
خب من رفتم این وانشاتو خوندم و اومدم...
باید برات سرپا وایستم و دست بزنم آتی:)
خیلی قشنگ با فیکت ارتباط برقرار کردم
راحت میتونستم احساسات شخصیت هارو درک کنم و اون غم خاصی که توش وجود داشت رو با چشمام میدیدم
تمام آب بدنم رو گریه کردم و سر یسری جملات مکث کردم تا چندین بار بخونمشون چون خیلی فکت بودن
اون بخش که گفتی خدا میگه ادمایی که از من بیشتر دوسشون داشته باشی رو ازت میگیرم...
اون بخش رو حدید ۱۵ بار خوندم چون این اتفاق برای منم افتاد و به این جمله ایمان دارم ولی تاحالا نتونسته بودن جملش رو پیدا کنم و حالا تو نوشتیش
واقعا فیک احساسی ای بود و فوق العاده بود
در حدی غرق جون «مادر» شده بودم که دیگه کاپل فیک برام مهم نبود
اگه همینطوری ادامه بدی و احساسات رو انقدر عالی بنویسی فکر کنم هر دفعه عذای دسته جمعی تو سایت به پا بشه
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰بازم کلی حرف زدم🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
مراقب خودت و مهربونیات باش💞😊
خب سلام آتنا عزیز...
اسم داستان قطعا منو به خوندنش ترغیب کرد...
در فیکها و وانشاتها همه دیدیم به طوری از والدین طرفین صحبت نمیشه که انگار اصلا اونها وجود ندارن...
و ما رو به دنیایی بدون حضور اون پشتوانه ها که زندگی ما از اونهاست فرو میبرن...
خوشحالم که در این داستان به وجود ارزشمند مادر اشاره کردی...
موضوع داستان هم بسیار ساده اما حقیقی که ممکنه خدای ناکرده برای هر کدوممون پیش بیاد بود...
این داستان به من یادآوری کرد که در اوج ناامیدی و تلخی هم خداوند بهمون لبخندی کمرنگ هدیه میده...
خسته نباشی و قطعا که با نوشتن بیشتر مهارتت در جمله بندی و انتخاب کلمات بیشتر و بهتر میشه...
موفق باشی عزیزم💜
اصلا اسم مادر بیاد گریه ام میگیره بخدا💞
خیلی کنجکاو شدم بدونم محتویاتش چیه
نویسنده فایتیننننننننننننگ💋💋💋🌸🌸🌸
آتنا شی🥰🥰🥰
خوندمش وانشات کیوتت رو 😍
خوشم اومد خوف بود خیلی 🤗🤗
شخصیت کوکی رو دوست داشتم مخصوصا مرگ مادرش قشنگ بود ^^
خسته نباشی لطفا بازم به فعالیتت در سایت خوشمل ددی و مونی ادامه بده*-*
مونیییی دلم برات تنگولیده🥺💜💜
خسته نباشید 🥰🥰
عررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر ویکوکککککککک عرررررررررررررررررررررر 💜🧡😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍💛♥️💜💙🧡💙💝💙♥️💜💛💜💛💕♥️🧡♥️💜♥️💜♥️💕💙🧡♥️🧡💚🧡💙🧡💙🥰💙💜💛💜💙🧡💙💝🧡♥️🧡💛🧡💙💝💙🧡💜🖤💜💛💜💙🧡🥰💝💙💕♥️هوراااااااا یکی از اون وانشات الما شی یکی از این ویکوک اصلا من جرررررررررررررررررررررررررر 🥰😂😂😂
قشنگ بود من خوشم اومد ولی به نظرم یکم کم بود یکم مو. وضع داخلش کم بود میتونست یکم بیشتر باشه یا شایدم من اینجور فک میکنم
خیلیی ممنون خیلی قشنگ بود
خیلی خوب بود
خیلی زیادددد
شاید اگر فقط به ظاهر داستان نگاه کنیم ، فکر کنیم که یه فیک با داستان ساده باشه ولی
به نظرم از همین داستان به ظاهر ساده میشه چیزهای خیلی مهمی رو یاد گرفت ..
نمیدونم مفهوم داستان همینه یا نه ولی من با خوندن این وانشات این توی ذهنم اومد
اینکه قدر لحظه هامون رو بدونیم چون ممکنه ادمای عزیز زندگیمون تاابد پیشمون نباشن و
زندگی ادامه داره .. حتی اگه تنها باشیم ، حتی اگه ادمای عزیزمون رو نداشته باشیم ..باز هم زندگی ادامه داره و ما باز هم میتونیم بخندیم فقط باید قوی بمونیم و تحمل کنیم ..
این چیزی بود که با خوندن این وانشات توی ذهنم اومد حالا نمیدونم مفهوم هم همین بود یانه ..
درکل خیلیی خوب بود ..
خسته نباشی نویسنده و فایتینگ ✊🏻💜
شوخی نکننننننننن؟..
وااییییی قنیجیحقمثجسنثنسمسنثنسمسن
ااها اها بیا وسطططططططططططططط
* چ حس مزخرف خوبی داره XD *
وانشاتم خوندم.. تبریک میگم نویسنده..قشنگ اشکم در اومد TT